عقاید یک رامین

* معادل "کم پیدایین" در زبان فارسی

خب من حوصله ندارم برم تک تک پست‌هاتونو بخونم ببینم چی کارا کردین، چه فیلم‌هایی دیدین، چه حوادثی رو پشت سر گذاشتین :)) لطفا همین جا یه توضیحی از این چند ماه بهم بگین. چه خبر؟ چیکارا کردین؟ یوخسوز هش*؟

دوشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۹، ۱۱:۱۱ ب.ظ

 ۱۱ تا نظر تا الان نوشتن

به به ببین کی اینجاست! ^_^ خوشحالم ستاره‌ات روشن شد :))
آمم دارم فکر میکنم باید چی بگم؟ بگم بازگشتت رو تبریک میگم؟ بگم خوش اومدی؟ بگم چی؟ خلاصه همونی که باید بگم و نمیدونم :/
ممنون :)
همش درسته :)
اول بگم دلم برا عنوان هات خیلی تنگ شده بود. :))

هوووم من بیست و شش سالم شد.. باز آزمون دادم و طبق معمول مرحله اول قبول شدم و مرحله دوم قبول نشدم. :))
هرروز مینیون و گِرو، لوسی، منِ شرور دیدم. شبکه پویا هم زیاد نگاه کردم. موش سرآشپز رو دوست داشتم با تمام چندشم از موش.
فعالیت تو فضای مجازی رو بعنوان "کار و قبول مسئولیت" تجربه کردم اونم با محوریت سیاسی.
چندتا کتاب رو نصفه ول کردم از جمله عقاید یک دلقک. چندتایی هم خوندم.
فعلا اینا رو حضور ذهن دارم..
فکر کنم جزو معدود کسایی هستم که از عنوان، بعنوان عنوان استفاده نمی‌کنم :))

به به . مبارکه :) بازم تلاش کن
گفته بودم من عاشق گرو ام؟ مخصوصا اون لحظه روسیش :))
مجلسی آدم شدی پس ؟ :)))
احسنت. بعضی کتاب‌ها باید ول شن :)) 

راضیم از گزارشت :)
من شش‌ماه فقط غر زدم :|||||
یعنی حتی رفتم آرشیوم رو چک کردم که چیزی پیدا کنم برای گفتن.
نبود ولی. :/
یعنی نبود من اینقدر دردناک بود که 6 ماه غر زدی؟ :))) 
من برگشتم! دوران غر به پایان رسید (عینک دودی)


(اصلا هم از موقعیت به نفع خودم سو استفاده نکردم)
وای رامین جون! خبر نداری از حال و روزم که! نمیدونی چه روزایی رو بدوووون تو گذروندم! اول که گفتن دانشگات دوقوزاباده! بعد تو دوقوزاباد با یه مشت انسان دوقوزی مواجه شدیم که به لعنت خدا نمی ارزن، بعد گفتن داری میمیری، بعد گفتن اشتبا شده نمیمیری، بعد رفتیم دم در استاد گفتیم هفتاد و پنج؟ بعد نشستیم غصه خوردیم برا رفتگان، بعد از دو نصفه شب تو خوابگاه گوله شدیم زیر پتو گریه کردیم، بعد یه دوست خر داشتیم که یکم دیر به ما گفتن زدن تو کار دلبر و اینا، ما تو سالن خوابگا تا میخوردن بهشون بد و بیراه گفتیم، بعد هی راه رفتیم هی گفتیم اقای روشنک؟ ملت زنگ زدن حراست بیاد منتقلمون کنه بیمارستان پیش حبیب جمشید! بعد ما یکم نگا کردیم گفتیم بریم اونجا، دوستامون چی میشن پس؟ اگه دوستامونو کار ندارین، میریم اقا! جهنمم باشه میریم! که جهنم با رفاقت بهشته.

آخ صخی! کاش منم می‌تونستم این طوری تعریف می‌کردم... زنده بمون. ما دوستیم :)
اول که بگم چقدر به شخصه دلم برای عنوانا تنگ بود!
بعد اینکه من رفتم تو ۲۰ سال
دانشگاه دولتی رشته انیمیشن قبول شدم! الان ترم یکم ولی دانشگاه تعطیله :دی
دلم برای مدرسه تنگ نشده
دارم تحقیق و تمرین دانشگاه انجام میدم
فیلم میبینم
کتاب میخونم
به باغچه مون تو حیاط سر میزنم
امروزم ۳ تا کتاب جدید که خریده بودم از آموت رسید دستم!
جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند و اگر حقیقت این باشد : از پرفروش ترین های نیویورک تایمز و همچنین مزرعه حیوانات از جرج اورول
آزمون های سایت معارف مجبور بودم شرکت کنم!!
یکی از استادام داره باهام داستان نویسی و چیزای دیگه کار میکنه:)))
دیگه چیزی یادم اومد میگم :دی
مرسی :)
آورین
احسنت احسنت. مبارکه
باغچه خوبه. بیا به گلای خونه ما هم آب ده :|
باریکلا کتاب خون :)

راضیم. بیکار نبودی
سلام
من الان بخش‌نامه جدید وزارت علوم به دانشگاه‌ها رو خوندم و حس و حالم خوب نیست و واقعا نمی‌فهمم چرا سخت‌ترین راه رو انتخاب میکنند!!
ولی بابت اینکه از این به بعد قراره ستاره‌های روشنتون رو ببینیم خوشحالم:-)
زشت‌ترین ناسزاهای ممکن نسبت به وزارت علوم :|

گفتی زشته همه میرن. یه بارم من برگردم :)
بله سیزینده عنوانلاریزی دییلر :))

اگه نگفته بودی هم الان گفتی :) دقیقا کدوم لحظه؟! فکر کنم همون لحظه که محمدامین مام عاشقشه رو میگی.
آخه منه یاراشیر مجلسی آدم اولام؟! بقول صخی اوه شت :))
البته که ادامه اش میدم، کتاب رو. :)

خوبه😎
(عینک دودی)

اون قرار نبود لحظه باشه :))))) "لهجه" باید می‌بود :))
نیه اولمور
میام آب میدم گل ها رو مشکلی نیست :دی
اینجور کتابا رو واقعا دوست دارم
از دیشب تا الان ۱۳۵ صفحه رو خوندم و دارم خودمو کنترل میکنم یواش تر پیش برم ولی خب نمیشه :دی
تنها چیزی که نبودم بیکاره!!
مرسی :)
بخون. بعدا یه زمانی میشه که دیگه وقت پیدا نمی‌کنی که بخونی
والا امسال که سال کنکور ماس همه جور بحرانی و پشت سر گذاشتیم‌ بین بحرانام اگه میشد یه درسی خوندیم :-) الانم منتظر اون شهاب سنگه ایم ببینیم کلکسیون بدبختیامون کامل میشه یا چی؟ همه چیییی خوووبه من چقد خوشحالم:-\
کنکور!
خدا صبر دهاد
دیگه رسما بازگشتت رو تبریک میگم(:
موخر و مقدم((((:
مرسییی :)
دردناک ترین دوران زندگی هر فرده واقعا :-( متچکرم از آرزوی صبرتون
:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)