عقاید یک رامین

۵۴ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

راضیم ازش

چشمات مث مثلث 

دسات مث گندم زار 

۷ نظر
۲۷ تیر ۱۳۹۴ - ۰۱:۵۰

کامبیز ، یه جنتلمن واقعی !

چن روز پیش استادمو ( کامبیز) دیدم . خیلی وقت بود میخاستم ازش تشکر کنم . بابت اینکه نمره اضافی تو امتحانش ب هیچ کس نداد . بقیه اساتید هر وقت ک من نمره بالا میگرفتم بخشنده بودنشون گل میکرد و هی نمره میدادن . رفتم ازش بابت این موضوع تشکر کردم . ی چن دقیقه با هم گپ زدیم . خیلی حال داد . حیف دیگه استادم نمیشه :(

۱ نظر
۲۶ تیر ۱۳۹۴ - ۰۵:۱۰

خیلی هیجان زده میشم تو این شرایط

هیچی مث تلاش برای سورپرایز کردن بقیه حالمو خوب نمی کنه 

:)

۲ نظر
۲۵ تیر ۱۳۹۴ - ۰۳:۰۸

تازه فهمیدم

یکی از قابلیت هام اینه ک عبارات "حرص آور " یا " حرص درار " خیلی خوب میتونم بگم :| :))

مثل وقتی ک بهش گفتم :

ی بار تو عمرت مفید باش :)))

۴ نظر
۲۴ تیر ۱۳۹۴ - ۲۳:۱۱

تابستون کوتاههههه

اینکه من امروز رفتم پارک ینی

تابستون شده 

:)




+ حواسم به توئه 
    هوا سمت توئه 
   هوا سمتی ک برسم به توئه
( حواسم به توئه - بنیامین )

۲ نظر
۲۴ تیر ۱۳۹۴ - ۲۲:۴۹

بد نمیگه

روز و شب شده دیگه کارمون 

دویدن دنبال آرزو

همین مارو رسوند ب آسمون

هیچ وقت پایینو نگاه نمی کنیم ، اینه رازمون 

۰ نظر
۲۴ تیر ۱۳۹۴ - ۰۲:۴۵

جنگو

سلام

این جانب رامین هستم

آخرین پروژه ام رو امروز صبح تحویل دادم 

و الان حس جالبی دارم 

مث حس "جنگوی آزاد شده 1

دوست دارم برم دانشگاه ، همه رو بکشم :))))




1- Django Unchained

۴ نظر
۲۴ تیر ۱۳۹۴ - ۰۲:۲۲

شعر 20

ﺗـﻮ ﺭﻓـﺘﻪ ﺍی ﻭ ﺑﺤـﺮﺍﻥ ﻧﻮﺷﯿـﺪﻥ ﭼـﺎی

ﺑـﯽ ﺗـﻮ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧـﻪ

ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﺑﺤـﺮﺍﻥ ﺧﺎﻭﺭﻣـﯿﺎﻧﻪ ﺳﺖ

وین ...


ﻣﺤـﻞ ﺍﺧـﺬ ﺗﺼﻤﯿﻤﺎﺕ ﻣﻬــﻢ ﻧﯿﺴﺖ !!

ﻣﻨﺎﻓـﻊ ﻣـﻦ ﺩﺭ ﺟﺎی ﺩﯾﮕﺮی ﺭﻗـﻢ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ

ﺩﺭ ﻗﻠــﺐ ﺗــﻮ

ﺁﻧﺠﺎ که ﻣــﻦ

ﻫﻤﻪ ﺷﺮﻭﻃــﺖ ﺭﺍ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘــﻢ

ﺣﻘﻮﻗـﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺳﻤﯿﺖ ﺷﻨﺎﺧﺘــﻢ

ﺗــﺎ ﺗﻌﻠــﯿﻖ کاﻣﻞ ﻫــﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﻧـﻤﯽﺧﻮﺍﻫـﯽ ﭘﯿـﺶ

ﺭﻓﺘــﻢ !!

ﺍﻋــﺘﻤﺎﺩﺳﺎﺯﯼ کرﺩﻡ ...

ﺍﻣــﺎ

ﺗــﻮ

ﺗــﻮ ﺑــﻪ ﺗﺤﺮﯾــﻢﻫﺎی یک ﻃﺮﻓــﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻧــﺪﺍﺩی

ﺑــﺮﺍی ﻣــﻦ

ﻫــﻤﭽﻨﺎﻥ ﺗﻨــﻬﺎ ﮔﺰﯾﻨﻪ ﺭﻭی ﻣــﯿﺰ

ﺗـﻨﻬﺎﯾــﯽ  ﺍﺳــﺖ

شعر
۰ نظر
۲۲ تیر ۱۳۹۴ - ۱۸:۲۵

میخام برم ی حرکت کج و گنده

میگه:


میخام راه راستو برم 

ولی پای چپم می لنگه

۲ نظر
۲۱ تیر ۱۳۹۴ - ۱۲:۲۱

دیالوگ مورد علاقه من

+ Oh, Gru. Se llama Antonio. Me llamo Margo.

- Me llama llama ding dong. Who Cares?

۸ نظر
۲۱ تیر ۱۳۹۴ - ۱۲:۱۶

کشفیات شبانه

زندگی فقط انتخابه

خسته شدم از انتخاب کردن 


۰ نظر
۲۱ تیر ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۱

فرشید نامه فرستاده

این همه شبکه های اجتماعی ، انواع مسنجرها ب کنار 

دیدن نامه ای ک دوستت برات فرستاده ی چیزدیگه ست

:)

۲ نظر
۱۹ تیر ۱۳۹۴ - ۰۰:۵۷

ازتون ممنونم

کامبیز ، استاد بزرگوار من . ازت بی نهایت ممنونم . اومدی دوستمو گرفتی . دستتو گذاشتی رو صورتم و گفتی فشارت افتاده ؟ گفتم نه . پرسیدی چی شده . علی توضیح داد . بدو رفتی طبقه بالا . برگشتی گفتی همه چی حل شده . نگران نباش . چیزی میخای برات بیارم . گفتم نه . هیچ وقت یادم نمیره این همه بزرگمردی تون رو . 
مهسا . ممنون ک ی بطری آب معدنی بهم دادی . آبو خالی کردم رو سر و صورتم . تمام لباسام خیس شد . ممنون ک بعدش بابت خبر ازم معذرت خواستی با اینکه مقصر نبودی 
مهرداد ، علیرضا ، میلاد ، یاشار ، مهلا . مرسی ک نگرانم بودین .
علی جان ازت ممنونم . اگه نبودی نمیدونم باید چیکار میکردم . نمیدونم چی میشد . ببخشید ک ترسوندمت .
۷ نظر
۱۸ تیر ۱۳۹۴ - ۲۲:۰۷

دور آخر

صدام ( صدام نه هاااا . صدایم :)) )

ب اصرار دکتر ملی :)

لینک
۲ نظر
۱۸ تیر ۱۳۹۴ - ۱۲:۴۹

خواب های دنباله دار

چن روزه ک وقتی میخابم ، خوابهای عجیب میبینم 

دنیای اطرافو بصورت عدد میبینم . فیلم ماتریکس رو دیدین ؟ مث اون 

تو خواب آدما میان کنارم از اعدادی ک می بینم حرف میزنن . بعضی وقتا خوشحالن بعضی وقتا ناراحت 

مث اینکه اونا میفهمن این عددا چی اند . فقط منم ک نمی تونم رمز گشایی شون کنم 

23j57 ...

اکثر عددا اینطوری شروع میشن . 


از این جور خوابا بدم میاد :(

۴ نظر
۱۷ تیر ۱۳۹۴ - ۱۳:۲۲

دعا

 همه رو دعا کنین

 خانواده تونو

 دوستاتونو

 آشناهاتونو

همسایه هاتونو

مریضارو

اونایی ک ب دعا نیاز دارنو

گرفتارهارو

ناامیدارو

مظلومارو

خودتونو 


اگه جا داشت ، فرصت بود ، وقت شد ، حوصله داشتین ، خوابتون نیومد ، یادتون موند 

منم دعا کنین

۴ نظر
۱۶ تیر ۱۳۹۴ - ۲۳:۴۰

هیمم

ی بار از علی پرسیدم 

علم خوبه یا صبر ؟

گفت ایمان 

۳ نظر
۱۶ تیر ۱۳۹۴ - ۲۳:۳۰

خوشمان آمد . خوشتان می آید

ی سایت پبدا کردم 

تست های جالبی داره 

سر بزنین 

من نتایج مال خودمو میزارم تو ادامه مطلب :)


سنجش سن عقلی

هوش هیجانی گلمان

آی کیو 2014

آی کیو 2015 

شغل مناسب

شهر مناسب برای سفر

لینک
۱ نظر
۱۵ تیر ۱۳۹۴ - ۲۲:۴۰

نکته روز

داشتن دوست با شعور و مهربان نعمت بزرگی ست .


بیایید برای همدیگر دوست مهربان و باشعوری باشیم .

۵ نظر
۱۴ تیر ۱۳۹۴ - ۱۹:۲۷

شعر 19

از بهترین شعرایی ک خوندم . بر میگرده ب دوران دبیرستان ... یادش بخیر


چون بوف بر خرابه دنیا نشسته‌ایم
اهل زمانه را به تماشا نشسته‌ایم


بر این سرای ماتم و در این دیار رنج
بیخود امید بسته و بیجا نشسته‌ایم


ما را غم خزان و نشاط بهار نیست
آسوده همچو خار به صحرا نشسته‌ایم


گر دست ما ز دامن مقصد کوته است
از پا فتاده‌ایم نه از پا نشسته‌ایم


تا هیچ منتظر نگذاریم مرگ را
ما رخت خویش بسته مهیا نشسته‌ایم


یکدم ز موج حادثه ایمن نبوده‌ایم
چون ساحلیم و بر لب دریا نشسته‌ایم


از عمر جز ملال ندیدیم و همچنان
چشم امید بسته به فردا نشسته‌ایم


آتش به جان و خنده به لب در بساط دهر
چون شمع نیم مرده چه زیبا نشسته‌ایم


ای گل بر این نوای غم‌انگیز ما ببخش
کز عالمی بریده و تنها نشسته‌ایم


تا همچو ماهتاب بیایی به بام قصر
مانند سایه در دل شبها نشسته‌ایم


تا با هزار ناز کنی یک نظر به ما
ما یکدل و هزار تمنا نشسته‌ایم


چون مرغ پرشکسته فریدون به کنج غم
سر زیر پر کشیده و شکیبا نشسته‌ایم


(فریدون مشیری)

شعر
۱ نظر
۱۴ تیر ۱۳۹۴ - ۰۴:۰۲

60 لیتر

حدود 17 ساعت روزه میگیری 

حسابی تشنه ات میشه 

افطار ک میشه ی قولوپ آب میخوری

60 لیتر عرق میکنی 

من نمیدونم این 60 لیتر کجا بوده ؟ 

اگه بوده چرا تشنه میشی ؟

ذهنیات
۰ نظر
۱۳ تیر ۱۳۹۴ - ۰۳:۰۵

اون قدر ک تلخ خوندم

صدامو ضبط کردم 

خواستم بزارمش اینجا 

گفتم بزار اول خودم گوش کنم 

گوش کردم 

دلم گرفت 


تلخ
۱۴ نظر
۱۳ تیر ۱۳۹۴ - ۰۱:۴۴

شعر 18

شانسی این شعرو دیدم . خیلی وقت بود نخونده بودمش 


رشک برم ، کاش قبا بودمی
چون ک در آغوش قبا بوده ای

شعر
۱ نظر
۱۲ تیر ۱۳۹۴ - ۰۴:۱۸

این شعرو دوست میدارم

به دل میگم یه روز میای ، اینم یه خود فریبیه

۰ نظر
۱۲ تیر ۱۳۹۴ - ۰۴:۰۶

که چی مثلا ؟

همیشه با کسایی ک موقع غذا خوردن از سفره و غذا عکس میگیرن مشکل دارم :|

۸ نظر
۱۱ تیر ۱۳۹۴ - ۱۳:۲۱

شعر 17

هم دعاکن گره از کار تو بگشاید عشق

هم دعاکن گره تازه نیفزاید عشق


موافقین ؟

شعر
۱ نظر
۱۱ تیر ۱۳۹۴ - ۰۴:۴۱

تنهایی ، بیضی ، علی

هیچکس تنهایی رو دوست نداره . من هم همین طور . همه کارایی رو انجام میدن ک باعث میشه تنها نشن . ولی من همیشه ب کارهایی علاقه داشته و دارم ک ناچارا منو مجبور میکنه تنها باشم .کارهایی رو انجام میدم ک دوروبریام اصلا انجام نمیدن .همیشه ب جایی میرم ک کسی نرفته . ی نمونش بر میگرده ب دوران بچگیم . من هم مث تمام پسر بچه ها عاشق فوتبال بازی کردن بودم . کم کم علاقه ام ب freestyle بیشتر شد . البته اون وقتا اصلا نمیدونستم فری استایل چیه . روپایی میزدم . تنهایی . ساعتها . بزرگتر ک شدم علاقه ام ب فوتبال کمتر شد و ب فری استایل بیشتر . دوستام تو فاصله ده قدمیم فوتبال بازی میکردن و من تنهایی روپایی میزدم . این حالت همیشه با من هست . حتی الان ک من رو برنامه نویسی اکسل کار میکنم . هیچ کس تو دانشکده کار نمیکنه . مجبورم تمام مشکلاتمو خودم حل کنم . شب و روز تو اینترنت دنبالشون میگردم . وقتی ی کار کد جالب مینویسم ذوق میکنم ، دوست دارم شادیمو با بقیه تقسیم کنم ولی مثل همیشه هیچ کس نیست . باشه هم زیاد متوجه نمیشه . اساس زندگیم رو این جمله خیلی دقیق میگه :

" اگر برای حل مشکلی دو راه حل وجود داشته باشد ، من همیشه ب راه سوم فکر میکنم " ( نیچه)

هیــــم 

یاد دوران دبیرستان میفتم . اون زمان ک معلم اول دبیرستانمون گفت : فرمولی برای محاسبه محیط بیضی نداریم . این شد ک من مدت ها روی این موضوع فک کردم . تا اینکه ی روز بالاخره ی رابطه پیدا کردم . ینی اثبات کردم ک فرمولی ک من میگم محیط بیضی رو پیدا میکنه . ب معلم اول دبیرستانمون نشونش دادم . همین ک گفتم این کارو کردم گفت اشتباهه . گفتم حداقل نگاه کنین . نگاه کرد . باز هم گفت اشتباهه . چون تو پیش دانشگاهی خودت قرار اثبات کنی ک فرمولی برای محیط بیضی وجود نداره ولی من ناامید نشده بودم . رفتم پیش معلم ریاضی دوران راهنماییم . آدم خیلی خوبیه . نشونش دادم . گفت من نمی تونم در مورد این نظری بدم . بازم دستش درد نکنه . ناامیدم نکرد . یه سال گذشت . من نه تنها ناامید نشدم ، بلکه ی فرمول دیگه پیدا کردم . قبلی ی رابطه مستقل نبود . ولی این یکی خیلی شسته رفته تر بود . ی رابطه خیلی تر وتمیز . این بار این فرمولو ب معلمام نشون دادم . همون اتفاقا افتاد . هیچکس قبول نکرد . استدلالم واسه اثبات فرمول جدید خیلی قوی بود . قوی تر از قبلی.  من حتی این فرمولو بردم خانه ریاضیات استان . اونجا هم نگاه کردن . گفتن اشتباهه . گفتم خب کجاش اشتباهه ؟ چیزی نگفتن . ینی چیزی نداشتن ک بگن . هنوزم ک هنوزه هیچ کس پیدا نکرده کجای اثبات من اشتباهه . البته معلم جبر سوم دبیرستان تنها آدمی بود ک متفاوت برخورد کرد . اثبات قدیمی رو قبول داشت ک برای بیضی محیط نداریم ولی هر چقدر هم تلاش میکرد نمیتونست فرمول منو زیر سوال ببره . بیشتر طرف من بود . برای خودشم جای سوال بود این موضوع . از همین جا ازش تشکر میکنم . بسه دیگه اونقده فرمول من فرمول من کردم خودم حالم بهم خورد . بگذریم ...

قبلن ها از اینکه کسی متوجه نمیشد من چ کارهایی انجام میدم یا اون عکس العملی رو ک من انتظارشو داشتم نشون نمیداد خیلی ناراحت میشدم . فک میکردم از عمد این کارو انجام میدن . ولی الان این طور فکر نمیکنم . سطح توفعاتمو آوردم پایین . انتظاری ندارم کسی متوجه بشه . سعی میکنم کارهامو ب کسایی توضیح بدم ک حداقل میدونن چی ب چیه . امروز ی چیز جالب کشف کردم . ی نظریه علمی ک خودم مطرحش کرده بودم . ب جواب رسیدم . با اکسل . ب علی توضیحش دادم . متنی رو کبراش فرستادم دقیقا این بود :

"من یک کشف علمی کردم . خواستم شما اولین نفری باشی ک خبر داری میشی :)


روی مسئله :


حالت اول : 

 3 تا شی داریم : دایره(3) مثلث(2) مربع(1) . 

ب هرکدوم از این اشیا عددی ک کنارشونن هست رو اختصاص میدیم . بعدش هزار تا عدد تصادفی بین 1 و 3 انتخاب میکنیم . تعداد اشیا اتنخاب شده رو میشماریم . 


حالت دوم :

 3 تا شی داریم : دایره مثلث مربع . ولی این بار اعداد رو از اول بهشون تخصیص نمیدیم بلکه برای اونها هم از اعداد تصادفی استفاده می کنیم .

 مثلا یک بار دایره(2) مربع (3) مثلث (1) . یک بار دیگه هم یک سری اعداد دیگه . دوباره هزار تا عدد تصادفی بین 1و3 تولید میکنیم . تعداد اشیا انتخاب شده رو میشماریم . 


سوال : 

آیا اعداد حالت اول و دوم متفاوت هستن ؟ اگه هستن انحراف معیارشون چقدره ؟ کدوم حالت توزیعش نرماله ؟ 


جواب : 

بعد از کد نویسی و تولید 400 سری بسته 100 تایی از اعداد ب این نتیجه رسیدم ک حالت اول و دوم با هم فرقی ندارن . حتی رقم 5م اعشار انحراف معیارشون هم عین همه . 


دلیل انجام این کار : 

تو فرجه اینگونه مباحث منو غرق میکنن .


تا کشف بعدی خدافظ" 


خوشحال شد . خندید . همین برای من بس بود . باتشکر از علی . 

بیاین بهم دیگه قول بدیم هیچ وقت تو ذوق هیچکس نزنیم . شاید واسه اون کار خیلی زحمت کشیده باشه . شاید تنها باشه 

ذهنیات
۲ نظر
۱۱ تیر ۱۳۹۴ - ۰۴:۳۶

سبز ها منم

عکس
۰ نظر
۱۰ تیر ۱۳۹۴ - ۰۴:۵۲

انتقاد

مردی در چاله ای افتاد و بسیار دردش آمد.............
یک کشیش او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای!
یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!
یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!
یک یوگیست به او گفت : این چاله و همچ
نین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت وجود ندارند!!!
...... یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت!
یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!
یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پیدا کند!
یک تقویت کننده فکر او را نصیحت کرد که : خواستن توانستن است!
یک فرد خوشبین به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی!!!
سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بیرون آورد…!
آنکه می تواند انجام می دهد و آنکه نمی تواند انتقاد می کند .

((جرج برناردشاو))
۲ نظر
۱۰ تیر ۱۳۹۴ - ۰۰:۰۶

گذشته بهتر از حال

هم سن و سالای من وقتی بچه بودن همشون دوست داشتن یا پلیس بشن یا خلبان یا آتش نشان یا دکتر یا مهندس . ولی من هیچ وقت ب این چیزا فک نمی کردم . من دوست داشتم بستنی فروش بشم . خیلی دوست داشتم .دوست داشتم بعد از اینکه سفارش هر مشتری رو دادم ی قاشق از بستنیا بخورم . البته ی مدت هم دوست داشتم برم از کارخونه اسباب بازی فروشی دزدی کنم . بعدن ک با مفاهیم ناپسندی مث دزدی آشنا شدم کلا بیخیالش شدم . 

قبلن ها بستنی فروشی رو حداقل دوست داشتم ولی الان هیچ شغلی رو دوست ندارم . هیچ شغلی رو . فقط ب برنامه نویسی علاقه دارم ک اونم بلد نیستم :| 

همون اندازه ک آینده برام گنگ بود تو بچگی ، ب همون اندازه الانم گنگه برام ...
۴ نظر
۰۹ تیر ۱۳۹۴ - ۰۴:۰۸
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)