عقاید یک رامین

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۹ ثبت شده است

حتی یه کتاب هست به این عنوان

زندگی دومت زمانی آغاز می‌شود که می‌فهمی فقط یک زندگی داری.

موخر
۲ نظر
۲۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۰۰:۳۶

مشکل از منه یا اونا؟

من تو یه آژانس تبلیغاتی کار می‌کنم. کارم اینه که برای مشتری‌ها پست، استوری، بنر، لوگو، کارت ویزیت ... درست می‌کنم. تو کارم شدیدا منظمم‌. شدیدا. هیچ وقت از برنامه کاریم عقب نیفتادم که هیچ همیشه جلو هم بودم. لیست تمامی کارامو با تفکیک تاریخ و نوع و تعداد (بیشتر از ۴۰۰۰ تا عکس درست کردم این ۹ ماه اخیر) نوشتم‌. باوجود اینکه سیستم ورود خروج نداریم، من هر روز ساعت ورود خروج خودمو یادداشت می‌کنم‌. ولی بقیه نفرات اصلا این طوری نیستن‌. کارها دیر میشه. برنامه‌ریزی نمیشه کارا، همیشه دقیقه نودی می‌رسه کارها. این تفاوت‌ در نظم واقعا داره اذیتم می‌کنه. بذارین مثال بزنم.

انجام یه پروژه، ۵ روز زمان می‌بره. قسمتی از این پروژه هم بعهده منه ولی درست ۵ دیقه قبل از تحویل به مشتری، به من میگن. یهو میان میگن رامین فلان کارو هم انجام بده. دیر کردیم. لطفا زود برسون. من :| . الان آخه؟ ۵ روز هیچی به من نمیگین، ۵ دیقه مونده خبر میدین؟ این درسته آخه؟؟ 


به نظرتون چیکار می‌تونم بکنم؟

بچه‌های دفتر
۱۴ نظر
۱۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۲۳:۲۰

خیلی سوزناکه

اوجقار کندلرده قوجا بیر ایت وار

هر گئجه آی ایشیغینا آغلایار

او ایتین داریخماسییام


(معادل نه چندان خوب فارسیش: 

تو یه روستا دورافتاده، یه سگ پیر هست

که هر شب زیر نور مهتاب گریه می‌کنه

من، دلتنگی اون سگم)

شعر
۱۲ نظر
۰۷ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۷:۲۱
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)