عقاید یک رامین

۹۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «موخر» ثبت شده است

مثل همین الان

یه پیجی پیدا کردم تو اینستا، هر موقع دلم می‌گیره میرم ویدیوهاشو نگاه می‌کنم، یه دل سیر گریه می‌کنم

موخر
۰ نظر
۲۶ اسفند ۱۴۰۲ - ۲۰:۳۲

اسمش جهان بود

دوربینمو فروختم. دوربین عزیزمو. چه روزهایی که باهاش نگذروندم ... 

موخر
۲ نظر
۲۴ اسفند ۱۴۰۲ - ۲۱:۵۰

ولی تا الان هر چی پختم خوشمزه بوده

غذا می‌پزم، حین پخت ازش عکس می‌گیرم. ولی بعد از پخت اونقدر گشنم میشه که یادم میره عکس بگیرم :))
موخر
۳ نظر
۰۹ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۰:۰۷

صد سال بگذره

میگن صد سال اول زندگی سخته. خیلی منتظرم این
موخر
۱ نظر
۱۴ مهر ۱۴۰۲ - ۲۲:۰۲

میا و کورش

نیازمند یه رابطه مثل رابطه پَم و جیم هستم، یا حتی
موخر
۱ نظر
۰۴ مهر ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۰

Nothing breaks like a heart

مایلی سایروس خیلی بجا میگه

موخر
۰ نظر
۰۱ مهر ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۰

قشنگ انرژی می‌بره

یکی از سخت‌ترین کارها تو دنیا، عمل کردن به حرفاییه که به بقیه میزنی
موخر
۰ نظر
۲۷ شهریور ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۰

در نتیجه انرژی ندارم

نصف انرژی روزانه‌ام صرف این میشه چطور به آدمای نزدیکم بگم حوصله و انرژی ندارم. نصف دیگه‌اش هم صرف ماسک زدن و خوب جلوه دادنم جلوی آدمای غیر نزدیک
موخر
۰ نظر
۲۴ شهریور ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۰

از چی لذت ببرم؟

هرکاری می‌خوام بکنم نیازمند پوله. هر چیزی دلم می‌خواد، گرونه. وقتی قیمت یه چیزیو نگاه می‌کنم، به میلیونه. درآمدم ولی به ریاله. اونم اگه به موقع بدن. بعد میگن تو لحظه زندگی کن و لذت ببر.

موخر
۰ نظر
۲۳ شهریور ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۰

ناراحت میشم

از اینکه دوستای صمیمیم خبرای خوبشونو نمیان بهم بگن
موخر
۰ نظر
۱۷ شهریور ۱۴۰۲ - ۲۱:۳۹

تبریک نگم

تولد فرهاده. می‌خوام برم بهش تبریک بگم. واتساپو باز می‌کنم. چتشو پیدا می‌کنم. چشم میفته به آخرین چت. 3 سال پیش تولدشو تبریک گفتم و اونم تشکر کرده. میرم بالاتر. تاریخ میره 4 سال قبل. عید فلانو تبریک گفتم بهش. تشکر کرده. تلگرامو باز می‌کنم. داستان باز همینه. این روندیه که دوستی‌های من تموم میشه. این روند یک طرفه بودن رو دوست ندارم. هیچکس دوست نداره. تصمیم گرفتم امسال تولدشو
موخر
۵ نظر
۱۱ شهریور ۱۴۰۲ - ۲۱:۲۸

ده دیقه بعد، خوابش برد

نوشت می‌خوای در موردش حرف بزنیم؟

گفتم آره.

گفت گوشام واسه تو.

موخر
۳ نظر
۰۵ شهریور ۱۴۰۲ - ۲۰:۲۴

انرژی کافی برای ادامه دادن ندارم

دوست خوبم، وحشی بافقی میگه


توان با شوق کوهی را زجا کند

فسرده خار نتواند ز پا کند

شبانه‌های بیداری
شعر
موخر
۰ نظر
۰۱ شهریور ۱۴۰۲ - ۰۰:۴۲

روکشیم

نگار یه اصطلاح داره به اسم «روکش». برای بیان سطح حال روحیه. خیلی مفهوم پرکاربردیه به نظرم. وقتی ازش می‌پرسم حالت چطوره؟ میگه روکش نازک. یعنی حال درونیم داغونه ولی با توجه به شرایط زندگی، مشکلات روزمره، رو حال داغونم یه روکش کشیدم که آدمای غیر صمیمی نبینن که حالم خوب نیست. وقتی این روکش نازکه، ه‍ر آن این امکان وجود داره که پاره بشه و درد و غم بریزه بیرون. مزیت استفاده‌اش با آدمای نزدیک هم اینه که طرفت میفهمه که شاید ظاهرا خوب به نظر برسی ولی در حقیقت خوب نیستی. این مفهوم تو عبارت «بد نیستم» یا «خوبم» دیده نمیشه. همه این حرفا رو زدم تا بگم احساس می‌کنم همه مون 

موخر
۱ نظر
۱۶ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۸:۰۲

واقعا چیه؟

این دو ماهی که اینستا نرفتم، باعث شده کیفیت روح و روانم خیلی بهتر بشه. چیه این اعتیاد بی‌فایده؟

موخر
۶ نظر
۰۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۹:۵۵

خانما چه خوب شدن

از دختری خوشم اومد. با کمی تحقیق فهمیدم فاصله سنی‌مون زیاده. وقتی من دوم راهنمایی می‌خوندم، ایشون تازه بدنیا اومده 😅 اصلا بهش نمی‌اومد. بقول یه نفر
موخر
۳ نظر
۲۹ تیر ۱۴۰۲ - ۱۹:۲۴

خیلی

خستم

موخر
۱ نظر
۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۰۹:۵۹

ممنونم

خیلی وقته می‌خوام از یه عده تشکر کنم. از خانمایی که با وجود این همه آزار و اذیت کلامی و جنسی، ظلم، تبعیض و ... همچنان با مردا با احترام حرف می‌زنن و خطا و اشتباه بقیه رو پای همه مردا نمی‌نویسن. کسایی که نمیگن "همه مردا فلانن". به نظرم کار بزرگی می‌کنن. واقعا ازشون ممنونم. از مردایی هم با خانم‌های اطراف خودشون خوب و درست رفتار می‌کنن هم ممنونم. از اونایی که خودشو برتر نمی‌بینه. از اونایی که رفتارای سطر اول رو انجام نمیده. میشه گفت از همه آدمای خوب

موخر
۴ نظر
۲۵ فروردين ۱۴۰۲ - ۲۱:۴۸

خیلی خیلی زیاد

پول میخوام. زیاد.
موخر
۵ نظر
۲۴ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۸:۳۷

interstellar

شما هم تو شهرتون، پنجره اتاق رو باز می‌ذارین نیم ساعت بعد 20 سانت خاک می‌شینه رو وسایل؟ اینجا عینهو شده

موخر
۹ نظر
۲۳ تیر ۱۴۰۱ - ۲۳:۰۱

بی‌غم، بی‌تفاوت، بعضا خوشحال

تو کز محنت دیگران بی‌غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

شعر
موخر
۲ نظر
۱۱ خرداد ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۴

با تشکر از سعدی و رادیو راه

گنج و مار و گل و خار و غم و شادی، به همند.

شعر
موخر
۱ نظر
۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۲۰:۲۴

چی پیشنهاد می‌کنین؟

نیازمند یه ورزش ارزونم. 

موخر
۱۵ نظر
۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۲۲:۲۹

کجای مرگ ما زیباست؟

کارو تو یکی از شعراش جمله عجیبی میگه. می‌پرسه

لینک
موخر
۰ نظر
۳۱ فروردين ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۶

چون چیزی ازش نمونده :))

دیروز بعنوان حسن ختام امسال با بچه‌های دفتر رفتیم بیرون. قبلا خیلی معذب می‌شدیم وقتی می‌رفتیم رستوران یا کافه. چون تعدادمون زیاده و شلوغی و سروصدای بچه‌ها نامتناهی. از گفتن «بچه‌ها آبرومون میره بسه، زشته» خسته شده بودیم. دیروز ولی دیگه تلاش نکردیم برای حفظ آبرومون. 

بچه‌های دفتر
موخر
۷ نظر
۲۷ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۲:۵۱

عجیب اما واقعی

47 روز پیش برف بارید اینجا. ما هنوز تو حیاطمون برف مونده.

موخر
۷ نظر
۱۳ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۷:۳۲

اشتباه، جزئی از مسیر یادگیریه.

به امتحان املا دقت کردین؟ با بقیه امتحانا یه فرق ریز ولی اساسی داره. نمره امتحان املا از لحظه شروع، بیسته و به ازای هر غلطی که بنویسی از بیست کم میشه. به کلمات درستت نمره نمیدن بلکه بخاطر کلمات اشتباهت از نمره‌ات کم می‌کنن. ولی امتحانای دیگه این طوری نیستن. نمره تو اولش صفره. به ازای هر جواب درستت نمره می‌گیری. 


من به اشتباه فکر می‌کردم، زندگی شبیه امتحان املائه. به کارهای مثبتم تو زندگی به دید وظیفه‌ام نگاه کردم (احتمالا هنوزم دارم این طوری نگاه می‌کنم) به موفقیت‌هام به دید مسئولیتم نگاه کردم. تو ذهنم این طوری ثبت شده بوده که باید فلان کارو خوب و عالی انجام بدم. پیش‌فرض ذهنیم این بوده که باید بیست باشم و نباید اشتباه بکنم. هر موقع هم درست انجام می‌دادم، زیاد خوشحال نمی‌شدم. بروز نمی‌دادم خوشحالیمو. از موفقیتم کیف نمی‌کردم. تو ذهنم فقط جلوی اون کار یه تیک می‌زدم که یعنی انجام شد. اما وقتی اون کار موافق میلم پیش نمی‌رفت، شروع می‌کردم از خودم نمره کم کردن. خودم رو بی‌مسئولیت تصور می‌کردم. اونقدری که از نتونستنم ناراحت می‌شدم، از تونستنم خوشحال نمی‌شدم. 


اما فهمیدم زندگی شبیه امتحان املا نیست. کلمات درستی که می‌نویسیم، وظیفه‌مون نیست. کلمات اشتباهی که می‌نویسیم گناه کبیره نیست. تو زندگی به خاطر پیشرفت‌هامون خودمونو تحسین بکنیم. به افتخار خودمون دست بزنیم. شادی بکنیم. بدونیم که از صفر به اون جا رسیدیم، نه از بیست. اشتباهات‌مون انتخاب‌های ما بودن. به انتخاب‌هامون احترام بذاریم. اونارو همون جوری که هستن بپذیریم. تلاش کنیم تو موقعیت‌های بعدی همون اشتباه رو دوباره تکرار نکنیم. اشتباه، مسیر نادرست نیست. 

موخر
۶ نظر
۰۶ اسفند ۱۴۰۰ - ۲۱:۲۵

راست میگه

با هم مهربون باشیم. هر آدمی داره با غمی می‌جنگه که ما ازش بی‌خبریم

موخر
۰ نظر
۱۸ بهمن ۱۴۰۰ - ۲۰:۴۸

تبریک میگم

روز درون‌گراهارو به همه دوصد فکر و نیم‌ گفتارها


+ پست قبلی رو پاک کردم. از کسایی که کامنت گذاشته بودن و نشد جواب بدم عذر می‌خوام.

موخر
۱۰ نظر
۱۲ دی ۱۴۰۰ - ۱۷:۴۰

با خیال راحت ادامه دادیم :))

اون روز خواهر پریا (یکی از بچه‌های دفتر) اومده بود دفتر. ما هم مثل همیشه در حال مسخره بازی بودیم. یهو به هادی گفتم زشت نباشه این طوری داریم هی مسخره بازی در میاریم می‌خندیم؟ هادی گفت نه. بعد برگشت به سمت خواهر پریا گفت می‌دونی دیگه ما همه‌مون دیوونه‌ایم؟ اونم خندید و گفت آره میدونم. همه خندیدن و به مسخره بازی

بچه‌های دفتر
موخر
۳ نظر
۱۸ تیر ۱۴۰۰ - ۱۴:۰۹
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)