مشخصه بچههای دفتر چقدر شکمو هستن؟ آیا واضحه که سر شیرینی چقدر دعوای همراه با خنده شده که به راه حل اسم و ساعت نوشتن رسیدیم؟
* جریمه فرشته بخاطر این بود که شیرینی خورده بود ولی اعلام نکرده بود :))
** پریا هم خواست شیرینی بخوره، تا اومد بخوره تلفنش زنگ زد؛ رفت. نوشتیم پیش سفارش که ثبت بشه. بعدا اومد خورد.
من تو یه دفتر تبلیغاتی کار میکنم. ما بعضا یه سری ایده مسخره به ذهنمون میرسه، همگی با هم کارو ول میکنیم تا اون ایده رو اجرا کنیم. یه روز دیدیم همه سوییشرت کلاهدار پوشیدیم، گفتیم یه عکس بگیریم شبیه این گنگای آمریکایی بشیم. عکس رو گرفتیم،یه بکگراند مناسب هم گذاشتم پشتش. شد این عکس.
+ میپرسین من کدومم؟ اون نه اون یکیام
مامان هر روز خرده نونهایی که جمع میشه رو تو یه ظرف میریزه. یا خودش میره میریزه حیاط یا هم میده من بریزم واسه گنجیشکها. همهشون شرطی شدن. میان میشینن رو شاخه درختها. منتظر ما میمونن که کی نونارو قراره بریزیم. تپل هم شدن حسابی. چون تعدادشون زیاد شده بیسکوییت و شیرینی هم واسه شون میریزیم.
+ دعوت میکنم از عارفه، حامد، حریر، صخره
+ این چالش رو بلاگردون برگزار کرده
از این پستها بود که تو عنوانش مینویسن "اگه اینارو یادته، پس معلومه پیر شدی". این عکسو گذاشته بود:
من نه تنها یادمه اینو، بلکه هنوزم تو ماشین با این آهنگ گوش میدم.
آیا میدونستین تو بیان هم میشه از این کارا کرد؟ چه کاری؟ اینکه یه عکس بذاری تو متن و بغلش هم نوشته باشه. تو حالت معمولی وقتی عکس میذارین تو پست، فقط میشه یه سطر نوشت کنارش که خوب دیده نمیشه اصلا. بیان این ویژگی رو خیلی وقته گذاشته. ولی کمتر کسی رو دیدم که ازش استفاده کنه. تو این پست میخوام نحوه این کارو بگم. این عکس رو هم خودم گرفتم. شبیه ویندوزه. بله میدونم :)) پس چرا شروع نمیکنم؟ چون میخوام یه کم پرچونگی کنم متن زیاد بشه، بره زیر عکس تا قشنگ مشخص بشه این ویژگی. فکر کنم کافی باشه. این جور وقتا مجری برنامه میگه : با ما همراه باشین.
تصمیم گرفتم چیزایی که تو ورد بلدم رو در قالب پستهای ریزهمیزه اینجا منتشر کنم شاید بدرد یه نفر بخوره.هر هفته یکشنبه ساعت ۸.
موضوع : اعداد فارسی و انگلیسی در ورد