عقاید یک رامین

۵ مطلب در اسفند ۱۴۰۰ ثبت شده است

چون چیزی ازش نمونده :))

دیروز بعنوان حسن ختام امسال با بچه‌های دفتر رفتیم بیرون. قبلا خیلی معذب می‌شدیم وقتی می‌رفتیم رستوران یا کافه. چون تعدادمون زیاده و شلوغی و سروصدای بچه‌ها نامتناهی. از گفتن «بچه‌ها آبرومون میره بسه، زشته» خسته شده بودیم. دیروز ولی دیگه تلاش نکردیم برای حفظ آبرومون. 

بچه‌های دفتر
موخر
۷ نظر
۲۷ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۲:۵۱

خیلی تاوان داره شریف زندگی کردن

کلیپ اینستا
همون کلیپ (البته کاملش تو آپارات برا کسایی که اینستا ندارن) - از 8:14 الی 10:30
لینک
۱ نظر
۱۶ اسفند ۱۴۰۰ - ۲۲:۴۸

عجیب اما واقعی

47 روز پیش برف بارید اینجا. ما هنوز تو حیاطمون برف مونده.

موخر
۷ نظر
۱۳ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۷:۳۲

اشتباه، جزئی از مسیر یادگیریه.

به امتحان املا دقت کردین؟ با بقیه امتحانا یه فرق ریز ولی اساسی داره. نمره امتحان املا از لحظه شروع، بیسته و به ازای هر غلطی که بنویسی از بیست کم میشه. به کلمات درستت نمره نمیدن بلکه بخاطر کلمات اشتباهت از نمره‌ات کم می‌کنن. ولی امتحانای دیگه این طوری نیستن. نمره تو اولش صفره. به ازای هر جواب درستت نمره می‌گیری. 


من به اشتباه فکر می‌کردم، زندگی شبیه امتحان املائه. به کارهای مثبتم تو زندگی به دید وظیفه‌ام نگاه کردم (احتمالا هنوزم دارم این طوری نگاه می‌کنم) به موفقیت‌هام به دید مسئولیتم نگاه کردم. تو ذهنم این طوری ثبت شده بوده که باید فلان کارو خوب و عالی انجام بدم. پیش‌فرض ذهنیم این بوده که باید بیست باشم و نباید اشتباه بکنم. هر موقع هم درست انجام می‌دادم، زیاد خوشحال نمی‌شدم. بروز نمی‌دادم خوشحالیمو. از موفقیتم کیف نمی‌کردم. تو ذهنم فقط جلوی اون کار یه تیک می‌زدم که یعنی انجام شد. اما وقتی اون کار موافق میلم پیش نمی‌رفت، شروع می‌کردم از خودم نمره کم کردن. خودم رو بی‌مسئولیت تصور می‌کردم. اونقدری که از نتونستنم ناراحت می‌شدم، از تونستنم خوشحال نمی‌شدم. 


اما فهمیدم زندگی شبیه امتحان املا نیست. کلمات درستی که می‌نویسیم، وظیفه‌مون نیست. کلمات اشتباهی که می‌نویسیم گناه کبیره نیست. تو زندگی به خاطر پیشرفت‌هامون خودمونو تحسین بکنیم. به افتخار خودمون دست بزنیم. شادی بکنیم. بدونیم که از صفر به اون جا رسیدیم، نه از بیست. اشتباهات‌مون انتخاب‌های ما بودن. به انتخاب‌هامون احترام بذاریم. اونارو همون جوری که هستن بپذیریم. تلاش کنیم تو موقعیت‌های بعدی همون اشتباه رو دوباره تکرار نکنیم. اشتباه، مسیر نادرست نیست. 

موخر
۶ نظر
۰۶ اسفند ۱۴۰۰ - ۲۱:۲۵

یه آدم

در مورد روابط انسان سه نوع حق داریم. حق الله، حق الناس و حق النفس. مورد آخری میگه انسان در مورد خودش هم باید یه سری حقوق رو رعایت کنه. نباید کارایی رو بکنه که ضررش بیشتر از سودش باشه. نباید به بدنش آسیب بزنه. چون بدنش مال خودش نیست. امانته دستش. در بالاترین حالت میگه حتی حق نداره خودشو بکشه. چرا؟ چون جونش هم مال خودش نیست. اونم امانته. طرز برخورد با جنس امانت چیه؟ ازش محافظت می‌کنن، مراقبت می‌کنن تا آسیبی بهش وارد نشه. تا اینجا درست؟


بعد تو میای جون یکی دیگه رو -که ارزشمندترین دارایی هر کسه-، به بهانه اینکه آبروت رفته می‌گیری؟ آبروت الان رفته، نه اون وقت. چی شد که فکر کردی تو صاحب جون آدمایی؟ تو حتی صاحب جون خودت هم نیستی، چه برسه به بقیه. کی به تو اجازه داده خودت رو مالک یه نفر بدونی؟ اونم کی؟ دخترت/خواهرت/همسرت/مادرت. به عقیده تو اینا ناموسن، درسته؟ مگه نباید از ناموس باید دفاع کرد؟ مگه کشور هم با طرز فکر تو ناموس محسوب نمیشه؟ وقتی به کشور حمله می‌کنن ازش دفاع می‌کنی دیگه. چرا؟ چون ناموسته. ولی الان چیکار کردی؟ نه تنها از ناموس دفاع نکردی، بلکه کشتیش. با افتخار هم به همه نشون دادی کارتو. من اصلا کاری ندارم این مفهوم ناموس اصلا درسته یا نه ولی حداقل می‌دونم تو که اینکارو کردی بهش اعتقاد داری. ولی کاری که کردی با ایدئولوژیت یکی نیست. در تضاده. عقیده‌ات میگه از ناموس دفاع کن. ولی تو دقیقا برعکسشو انجام دادی. دقیقا برعکسش. کاش حداقل به چیزی که خودت بهش معتقد بودی بیشتر فکر می‌کردی. عمیق‌تر فکر می‌کردی ... کاش


غیرقابل انکارترین قسمت ماجرا اینجاست که این اتفاق، باعث مرگ یه آدم شد. یه آدم.

۲ نظر
۰۱ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۶:۴۱
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)