عقاید یک رامین

زندگی به سبک دخترم

صخی یه چالش برگزار کرده. خوشم اومد منم شرکت کردم. برخلاف عادتم یه پست بلند نوشتم. شمام شرکت کنین.
بعدا نوشت: بلاگردون یه چالش تقریبا با همین موضوع برگزار کرده‌. من این پست رو قبلا نوشته بودم. دعوت می‌کنم از عارفه، پری، لیلا
 
 
ساعت از 10 شب گذشته. رو تخت دراز کشیدم. بعد کلی تلاش بنفشه خوابش برده. دارم نگاش می‌کنم و خانومم با سینی چایی میاد تو اتاق. می‌شینه رو مبل. می‌پرسه خوابید؟ میگم آره بالاخره. کاغذو بهش میدم میگم بخون. چشاشو گرد می‌کنه میگه قوانین زندگی؟ میگم آره براش برنامه نوشتم که تو آینده چه کارهایی رو می‌تونه انجام بده و چه کارهایی رو نه. توصیه‌های پدرانه. 
میگه از الان می‌خوای به دخترم گیر بدی؟
میگم نه. از الان بخون براش که بعدا نگه نگفتین. ما گفتیم. فقط یه کم زود گفتیم 
با خنده میگه خدا بخیر کنه. کاغذو دوباره می‌گیره جلوش تا بخونه دخترم بنفشه، من و مامانت برات خیلی زحمت خواهیم کشید (تا الانم کم نکشیدیم) انتظار داریم که بعضی چیزا رو رعایت کنی. 
 
1. آدم باش. هیچ وقت خدا رو فراموش نکن. 
 
2. خوشگل من، هر وقت بابا ازت چایی خواست، فقط باید بگی چشم.
 
3. عزیز دلم، تو خونه ما کسی تنهایی بستنی نمی‌خوره. هر کس بستنی خورد باید برا بابا هم بیاره. 
 
4. بجای اینکه چندین کتاب بخوانی، کتاب‌های گاج رو چندین بار بخوان.
 
می‌خنده میگه تا تهش همین جوری چرت و پرته؟
اخم می‌کنم میگم اولا که تا الان عالیه بوده. چرت و پرت نبوده. در ثانی در ادامه بهتر میشه.
 
5. نازنین بابا، هیچ وقت با مامانت بد حرف نزن. همیشه یادت بمونه که قبل اینکه مامان تو باشه، همسر من بوده. کسی حق نداره با همسر من بد حرف بزنه.
 
میگه چه عجب در مورد مامانش هم نوشتی. یه کم خشن نیستی؟ از اولش خط و نشون می‌کشی واسه بچم.
میگم دیدی گفتم بخون بهتر میشه؟ بخوووون.
 
6. نور چشمم، ورزش. از همان سنین کودکی با هم ورزش می‌کنیم. هر چی که بلدیمو یادت میدیم. فوتبال، والیبال، شطرنج، شنا، پینگ پونگ. حتی بیلیارد. چه صحنه قشنگی میشه وقتی دو تایی بیلیارد بازی می‌کنیم. هر ورزش دیگری هم دلت خواست که ما بلد نبودیم، کلاسش رو میری. امکان نداره دختر من اسکیت بلد نباشه. محدودیت؟ محدودیت ورزشی خاصی برات ندارم. فقط امیدوارم از کبدی خوشت نیاد. 
 
7. دوران مدرسه، هیچ کلاس فوق برنامه، تقویتی و ... نمیری. فقط تفریح. کم گرفتی؟ به جهنم. دفعه بعد بیشتر تلاش می‌کنی، دفعه بعد کم گرفتی چی؟ دفعه بعدش بیشتر تلاش می‌کنی. کم گرفتن چیز بدی نیست. کم گرفتن جرم نیست. دروغ گفتن بده. ریاکاری بده. نمره فقط یه گزارشه. گزارش این که تو مبحث رو یاد گرفتی یا نه. این نمره فقط نمره تو نیست. نمره من و مامانت هم هست که تونستیم کمکت کنیم یا نه. نمره معلمت هست که آیا تلاش کرده به نحو صحیح به تو درس یاد بده یا نه. نمره مدرسه هم هست که آیا بستری سالم فراهم کرده تو توش درس یاد بگیری یا نه. البته فکر می‌کنم که تا زمان مدرسه رفتن تو نمره نباشه و همین سیستم خوب بد زشت بمونه. 
 
میگه رامین ... خوب بد زشت؟ ... نــــــــــه ... خوب بد زشت اخه :))
میگم اونو واسه تو نوشته بودم که بخندی. این که چیزی نمی‌فهمه.
میگه اولا که این نه و بنفشه. در ثانی دختر من خیلی هم می‌فهمه.
میگم باشه بابا :)) ادامه بده.
 
8. عزیز دل بابا، تابستونا فقط عشق و حال. فقط. نهایتا کلاس زبان چون مهمه. تابستونا خیلی مهمه. چرا؟ چون موفق‌ها از تابستان شروع میکنند. هیچ کلاس دیگه ‌ای نمیری. مگر ورزشی که قبلا گفتم. خود این ورزش جزو عشق و حال محسوب میشه. اون قدر باید بازی بکنی که شب ساعت 9 از خستگی بیهوش بیفتی رو تخت.
 
9. امید زندگیم، حق نداری من و مامانت رو به اسم کوچیک صدا کنی. خیلی جدی. مامان و بابا. همین.
 
10. بهارم، از کودکی باهات ترکی حرف می‌زنم که ترکی یاد بگیری. ترکی شیرینه. فارسی رو هم یادت میدم ولی مهم اینه که ترکی بلد باشی. تصور کن بیام بهت بگم گیز کفین و تو جواب بدی یاخچیام بابا. و من کیلو کیلو قند تو دلم آب بشه.
 
11. دختر نازم، تو خونه ما کسی چیزی رو پرت نمی‌کنه.
 
12. جیگر بابا، هر معلمی تو مدرسه اذیتت کرد دهنش سرویسه. فقط کافیه اسمشو بگی. دهنش قطعا سرویسه. 
 
13. تلاشم اینه طوری بزرگت کنیم که مستقل باشی. بتونی حقتو بگیری. بتونی حرفتو بزنی. بتونی دعوا کنی. دعوا بده می‌دونم ولی باید دعوا کردن بلد باشی. منظورم از دعوا برخورد فیزیکی نیست. اینکه بتونی حرفتو بزنی حتی نیاز شد داد بزنی. باید مستقل بار بیای. 
 
14. تو سنین دبیرستان اگر بفهمم دوست پسر داری چی میشه؟ اتفاق خاصی نمیفته. باید ببینیم با پای شکسته هم می‌تونی بری سرقرار یا نه. انتخاب با خودته. پای شکسته یا قرار. چرا اینقدر خشن شدم؟ دخترم من تورو می‌شناسم دحتر مادرتی. مشکل از تو نیست. بحث اینه که پسرا تو این سن منفورن. دست خودشون نیست. افکار احمقانه دارن. کارای احمقانه می‌کنن. ممکنه پسر خوبی باشن و توامان منفور. من پسر خوبی بودم و منفور هم بودم. اینا در تضاد باهم نیست. پس چرا فقط پای تو رو می‌شکونم؟ کی گفته؟ پای اون پسرو هم می‌شکونم. من تلاشم اینه که اونقدر بهت محبت بکنم که با حرفای به ظاهر عاشقانه هر پسری که از راه رسید، دلت نلرزه.
 
خودکار روی میز رو ور می‌داره. بین فضای خالی مورد 14 و 15 می‌نویسه : 
تبصره: کسی حق نداره پای دختر منو بشکونه. حتی باباش. 
بعد میگه الان بهتر شد.
میگم چی نوشتی؟ از رو کاغذ می‌خونه. میگم کاملا منطقیه.
 
15. وقتایی که سر به سرت می‌ذارم و خنده‌ات تا 6 تا خونه اون ورتر میره و مامانت، حمیده خیرآبادی طور وارد میشه که: خبه خبه خوب خلوت کردینا پدر دختری، متوجه این موضوع باش که من مادرت را خیلی دوست دارم. باید سر به سر اونم بذارم. پس لطفا کمکم کن و از ایده‌های نابت منو محروم نکن.
 
میگه خودت کم بودی، کمکی میاری واسه خودت؟ فقط می‌خندم.
 
16. قشنگ من، یه حسی بهم میگه سلیقه موسیقاییت شبیه به من نخواهد بود. این بزرگترین حسرت من و بزرگترین اشتباه تو خواهد بود.
 
با چشای خندون میگه وای خدایا کاش شبیه تو نباشه از این نظر. چیه اخه بعد شجریان تی ام بکس گوش میدی.
انگشت اشارمو تو هوا تکون میدم و می‌خوام یه چیزی بگم که نمی‌ذاره ادامه بدم. میگه آره آره می‌دونم. سلیقه تو بهترین سلیقه‌ست.
 
17. در مورد رشته تحصیلیت هیچ تصوری ندارم، گرافیک دلت بخواد، کامپیوتر بخونی، پزشک بشی، به علوم انسانی علاقه داشته باشی ... نمی‌دونم هر کدومو خواستی بخون. تلاش کن و بدون دانشگاه ده شاهی نمی‌ارزه. می‌ارزه‌هاا ولی نه اونقدری که فکر می‌کنی. آموزش هیچ وقت تموم نمیشه. قسمت اصلی یادگیری بعد دانشگاهه. 
 
18. 18 سالت که شد باید به فکر کار باشی. نه اینکه من بهت پول ندمااا. نه. من میدم. تا آخر عمر هم بخوای وظیفهامه. کار کردن یه تجربه جدیده. هر چقدر زودتر تجربه‌اش کنی بهتره. رفتار حرفه‌ای رو باید یاد بگیری، با مشتری حرف زدن، با مافوق حرف زدن، زیر حرف زور نرفتن، هر کاری نکردن، درست کار کردن، با همکار چطور حرف زدن. همه اینارو هر چی زودتر یاد بگیری بهتره. 
 
صفحه رو می‌چرخونه می‌بینه خالیه. میگه همین؟ این ناقصه کلی چیزارو ننوشتی.
میگم خب بگو بنویسم.
 
جامونو عوض می‌کنیم. می‌شینم رو مبل میگم خب من حاضرم بگو.
میگه بنویس خجالتی نباش، سکوت نکن، اگر بی عدالتی دیدی با صدای رسا حرفتو بزن. حتی اگه لازم بود فریاد بزن.
همچنان که می‌نویسم تکرار می‌کنم 19. خجالتی نباش، سکوت نکن. اگر بی عدالتی دیدی با صدای رسا حرفتو بزن. حتی اگه لازم بود دهن طرفو جر بده.
با تعجب میگه من اینو گفتم؟؟؟
میگم این بهتره که.

میگه از عاشق شدن نترس، عاشق شو. دوست بدار. حتی اگه زمین خوردی، فریب خوردی یا شکست خوردی دوباره بلند شو دوباره عشق رو تجربه کن
میگم 20. بابات خیلی عشقه. بعدی.
سرشو به نشانه تاسف تکون میده.
 
میگه 21. ممکنه حین بازی زمین بخوری، قول میدم سریع بلندت نکنم. کمی بهت فرصت بدم تا خودت تلاش کنی. 
سرمو به نشانه تایید تکون میدم میگم آره آره این مورد یادم رفته بود. همون جوری که گفته بود می‌نویسم میگه چه عجب. 
 
میگه مامان جان مسئولیت‌پذیر باش. متعهد باش.
با صدای نسبتا بلند میگم احسنت. انگشت‌شو می‌گیره جلوی دهنش میگه هیس. یواش‌تر ادامه میدم 22. مامان جان مسئولیت‌پذیر باش. متعهد باش. بهت گفتیم یه چایی دم کن صد بار بعدش نگیم پس چی شد این چایی. خب بعدی.
 
میگه نمی‌خواد دیگه. من هرچی میگم تو یه چی دیگه می‌نویسی. خداییش فکر می‌کنی همه اینارو گوش کنه؟ 
میگم معلومه که نه. کدوم بچه‌ای حرفای مامان باباشو گوش کرده که این دومیش باشه؟ ما تلاشمونو می‌کنیم ولی اون بازم خط قرمزهارو می‌ذاره زیرپاش. البته اینا برای ما خط قرمز بودن. نسل اینا فرق داره. مشخصا مثل ما قرار نیست بشن. طبیعیش هم همینه. اون هرچی که خودش می‌دونه درسته رو انجام میده. ما هم فقط می‌تونیم حمایتش کنیم. خود ما کم اذیت نکردیم مامان باباهامونو... من فقط ازش یه انتظار دارم. فقط یه موردو رعایت کنه کافیه.
 
میگه کدوم مورد؟
کاغذو دوباره دستم می‌گیرم میگم مورد سه.
میگه چی بود سه؟
میگم اینکه برای منم بستنی بیاره بی‌صدا می‌خنده.
ادامه میدم بذار ببینم حرفامونو خوب گوش کرده یا نه. دخترم یه چایی میاری واسه‌مون؟
میگه چایی که اونجاست. 
میگم بحث اینه که حرف گوش کنه بگه چشم. بیا. این از اولین سرپیچی. 
می‌خنده. برمی‌گرده و بنفشه رو نگاه می‌کنه. بعد چند ثانیه میگه ولی ما مامان باباهای خوبی میشیم واسش.
میگم چرا؟
میگه چون خوابه و ما یه ساعت داریم بالای سرش حرف می‌زنیم.
می‌خندم. اونم می‌خنده. بنفشه هم تو خواب لبخند می‌زنه.
 
چهارشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۹، ۱۰:۱۰ ب.ظ

 ۳ تا نظر تا الان نوشتن

یادمه اون زمان که این پست رو نوشتی و کامنتدونی بسته بود چقدر حرص خوردم و تو دلم غُر زدم سرت :دی
من از تو وبلاگ چندتا وبلاگ نویس گلچین کردم برا خودم و واقعا دوستشون دارم که مطمئنا "رامین" بهترینشونه و رقیبش بنفشهِ خودشه که هزاربرابر شیرینتر و دوست داشتنی‌تره، اصلا نمیشه که دلم بنفشه خانم فسقل ضعف نره. :)
:)) بله اون زمان بسته بود. الان که بازه هم زیاد کامنت ندارم که البته طبیعیه. 

لطف داری تو دوست قدیمی :)

چطوری شما؟ خوب هستی؟
اوهوم.
مرسی شکر خوبم. زندگی میکنم، بدو بدو میکنم و سعی میکنم هی بهتر‌تر بشم ولی راستش نمیدونم موفق بودم یا نه.😊
امیدوارم شما هم خوب باشی :)
شکر :)

منم بد نیستم :)
بنفشه قطعا یکی از بهترین پدر و مادرهای دنیا رو داره :)
شما خیلی خیلی لطف دارین :) اصلا خجالت کشیدم :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)