عقاید یک رامین

شوک

شوکه شدم .


حالم باید خوب باشه ... ولی اصلا نیست :(

داره می پوسه دلم ی کاری کن


چرا تو این موقعیت نباید کسی پیشم باشه و آرومم کنه ؟؟ مگه کسی میتونه منو اروم کنه ؟  چرا من همیشه تو لحظه های سخت تنهام ؟ همه تنهان . همــــــه 


تشنمه . خیلی . حتمن باید تو ماه رمضون ... کسی ک تو شوکه بهش آب میدن بخوره ... من تشنمه ... تو شوکم

باید تمومش کنم . بسه . دیگــــــــــــــــــــــــــــه بسه . محض رضای خدا بسه 

امروز شوکه شدم . امروز اندازه چن سال اخیر شوکه شدم . چرا اون طوری گفتی ؟ چرا الان ؟ چرا من شوکه شدم ؟ ...


پ.ن.     تا حالا این همه مدت تو شوک نبودم .... هنوزم تو شوکم

پ.ن.2  گفت و رفت . رفت تهران . 

پ.ن.3  مث موقعیتی ک عطسه نمیاد . مستاسل شدم 

پ.ن.4  دارم چاوشی گوش میدم 

پ.ن.5 ساعت 3:06 شب . حالم ی کم بهتر شد


چهارشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۵۴ ب.ظ

 ۲ تا نظر تا الان نوشتن

:(
ناراحت نباشین 
اتفاق خوبی افتاده بود . فقط نمی دونم چرا من شوکه شدم . خبر رو بد جوری بهم گفتن . الان حالم بهتره 
"گفت و رفت . رفت تهران ."
وقتی اینو خوندم یهو ناراحت شدم...


خوبه که اتفاق خوبی بوده :)
خوبه که حالتون بهتره :)
ایشالا هرچه زودتر بهترم میشید :)
قصد نداشتم با نوشتن اون حرفا کسی رو ناراحت کرده باشم . 

ممنونم. شما همیشه ب من لطف دارین :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)