عقاید یک رامین

۱۰ روز گذشت

اسمش «واحد» بود. اولین روزی که رسیدم یگان، ده روزش مونده بود تا تموم کنه. متولد ۷۸. ریش پرپشت هیکل درشت. بیشتر بهش می‌خورد ۳۰ ساله باشه. یک شرور به معنای واقعی. ۲۸ تا پرونده قضایی داشت که ۱۵ تاش منجر به زندان شده بود. خلافی نبود که نکرده باشه. بچه‌ها تعریف می‌کردن یه بار یه فشنگ گم کرده بود، عین خیالش نبود (دادگاه نظامی داره گم کردنش) زنگ زد به دوستاش، تو یه ساعت ۳ تا واسش فشنگ آوردن. اون ده روز اول خدا خدا می‌کردم زود تموم بشه. تصور اینکه شبا با فاصله دو متری ازش می‌خوابم، خواب از سرم می‌پروند. به هر مصیبتی بود اون

دوشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۵۲ ب.ظ

 ۰ تا نظر تا الان نوشتن

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)