عقاید یک رامین

قیافه فربد

عاشق دیدن عکس‌العمل بقیه هستم. عکس‌العمل‌شون به حرف‌ها و رفتارهای من یا بقیه. یکی از راه‌های دیدن این صحنه اینه که یه ذهنیت بدی به طرف، بعد همون ذهنیت رو تو ذهنش نابود کنی. 

قضیه برمی‌گرده به تابستون سال پیش. سه نفری رفته بودیم پینگ پونگ بازی کنیم. من، امیرحسین و فربد. فربد دوست امیرحسین بود و من دومین بار بود می‌دیدمش. شناختی از هم نداشتیم. امیرحسین گوشیش زنگ خورد. به ما اشاره کرد که شما گرم کنین من میام. من و فربد شروع کردیم به بازی. به معمولی‌ترین روش‌های ممکن ضربه می‌زدم. تمام سرویس‌هام ساده ساده بود‌.‌ طوری بازی می‌کردم که انگار بار اولمه‌. بیشتر شبیه والیبال بود بازی‌مون تا پینگ پونگ. توپ اکثر اوقات به سمت بالا می‌رفت تا به سمت جلو. ده دقیقه بهمین منوال گذشت‌.

امیرحسین تلفنش تموم شد و اومد و گفت «تعیین بندازین». لحظه‌شماری می‌کردم بازی جدی شروع بشه تا قیافشو ببینم. تعیین رو انداختیم و من بردم. سرویس افتاد دست من. سرویس اول: توپ رو مثل بازیکنای حرفه‌ای انداختم بالا و چنان کاتی دادم به توپ که نتونست برگردونه و امتیاز به نفع من شد. چهره‌اش گرفته شد ولی زیاد نه. این طور برداشت کردم که فکر کرد خودش بد دریافت کرده. 

سرویس دوم: همون سرویس با کات بیشتر. باز نتونست دریافت بکنه و امتیاز به نفع من شد. نتونست تحمل کنه. برگشت سمت امیرحسین و باخنده گفت « آقا قبول نیس. این موقع تمرین اینطوری بازی نمی‌کرد. الان فقط کات می‌زنه». خنده امیرحسین که تموم شد گفت «این با همه این کار کثیفو انجام میده». سه ‌تایی خندیدیم. 

اون بازی رو بردم ولی شیرینی برد کمتر از لذت دیدن قیافه فربد موقع فهمیدن ماجرا بود.

سه شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۳۹ ب.ظ

 ۰ تا نظر تا الان نوشتن

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)