عقاید یک رامین

هوشنگ ابتهاج

هوای روی تو دارم نمی‌گذارندم

مگر به کوی تو این ابرها ببارندم


مرا که مست توام این خمار خواهد کشت

نگاه کن که به دست که می‌سپارندم


مگر در این شب دیر انتظارِ عاشق‌کُش

به وعده‌های وصال تو زنده دارندم


غمم نمی‌خورد ایام و جای رنجش نیست

هزار شکر که بی غم نمی‌گذارندم


سری به سینه فرو برده‌ام مگر روزی

چو گنج گم‌شده زین کنج غم برآرندم


چه باک اگر به دل بی‌غمان نبردم راه

غم شکسته‌دلانم که می‌گسارندم


من آن ستارۀ شب زنده‌دار امّیدم

که عاشقان تو تا روز می‌شمارندم


چه جای خواب که هر شب محصّلان فراق

خیال روی تو بر دیده می‌گمارندم


هنوز دست نَشسته‌ست غم ز خون دلم

چه نقش‌ها که ازین دست می‌نگارندم


کدام مست، می از خون سایه خواهد کرد

که همچو خوشۀ انگور می‌فشارندم

سه شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۱:۵۶ ب.ظ

 ۴ تا نظر تا الان نوشتن

آخ آخ آخ... شعر هاش یکراست راه قلب ادم رو پیدا می‌کنه...
من آن ستارۀ شب زنده‌دار امّیدم

که عاشقان تو تا روز می‌شمارندم.
پیرو کامنت قبلی، آخ آخ ...:))
خودش یه طرف، ترکیب ابیاتش با صدای همایون هم چیز عجیبی شده واقعا
زیبا بود

لطفا سری هم به وبسایت من بزنید

www.nitrogem.ir





مرسی از وبلاگ خوبتون
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)