دوستای نزدیکم میدونن که من از آب و هوای ابری متنفرم. یعنی قشنگ افسرده میشم. حتی وقتایی که خبر خوبی شنیدم یا اتفاق خوبی افتاده و خوشحالم، هوا که ابری بشه، انگار نه انگار که من شاد بودم. دپرس میشم؛ حالم گرفته میشه؛ دنیا به آخر میرسه برام. از اونجایی که بارون هم اکثرا همراه با ابره، روزای بارونی نه تنها افسرده میشم، بلکه یه افسرده خیس میشم. هی دوستام میگن "به به. تو این هوا حال میده فلان کارو کنی، بهمان جا بری و بیاین عکس بگیریم ... " و من تو این حالم که "واقعا؟ واقعا حالتون خوبه این ابرای سیاهو میبینین؟ با کجای این شرایط کثافت (😂) میخواین عکس بگیرین؟ "
اما در عوض آفتاب. من بنده روزای آفتابیم. میخواد تابستون باشه یا زمستون. مهم نیست. فقط نور خورشید باشه. حالم از این رو به اون رو میشه. با تمام مشکلات و مشغلههای روزمره، انرژی میگیرم. امیدوارم میشم. حالم بهتر میشه. سیروان طور به خودم میگم " دوست دارم زندگی روووو "
اخیرا با دوستم که داشتم در این مورد حرف میزدم، تهش بهم گفت "یه آفتابپرست واقعی هستی". چقدر خوب و دقیق گفت. آفتابپرست. حتی به این فکر میکردم اسم وبلاگو عوض کنم به آفتابپرست. ولی حیف صفت خوبی نسبت به حیوون آفتابپرست داده نمیشه.
چهارشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۸:۵۳ ب.ظ
تا نظر تا الان نوشتن
دقییییقاااا
برعکس منی!!!
اگر میخواید من رو کلافه و عصبانی و بهم ریخته و بی حوصله و بی انرژی و خسته کنید،
بهم روز افتابی بدید.از خورشید متنفررررررممممم.
حالا به جاش روز بارونی و خنک.
اصلا دلم نمیاد توی خونه بشینم.
فکر میکنم ظلم به خودم و عمرم هست که تو خونه هستم. میزنم بیرون و نفس میکشم زندگی رو ...
منم دقیقا روزهای ابری کسل و بیحوصلهام.
بارونم فقط وقتی دوست دارم که آفتاب بزنه بعدش:)
منم دوست دارم ولی گرما رو نه، چون معمولا افتاب با گرما همراهه منو با مریضی های زیادی همراه میکنه