عقاید یک رامین

واقعا چرا هیشکی برنمی‌گرده

این روزا فقط دارم خودمو می‌کشم این‌ور اون‌ور. بی‌حوصله و خستم. به شدت نیاز دارم به حرف زدن. نه بصورت چت. دیالوگ حضوری دلم میخواد. دلم می‌خواد ۱۰۰۰ ساعت فقط در مورد من حرف بزنیم. کسی باهاش حرف می‌زنم وسط حرفای من مشکلات خودشو مطرح نکنه، خوابش نگیره. نگه ایشالا درست میشه. منو بشنوه. نذاره بره. نگار می‌خواد بره، داداش می‌خواد بره، سعیده و فرشته هم دارن میرن. تنها بودم، تنهاتر دارم میشم

پنجشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۱:۰۱ ق.ظ

 ۴ تا نظر تا الان نوشتن

این نیاز یکی باشه فقط گوش بده... خیلی بده که آدم به اینجا برسه و هیچکس نباشه...
:(
دوست داری بهت چی بگن؟؟
چند نوع شیوه مکالمه وجود داره. من یکیشون رو خیلی دوست دارم. به اسم "انعکاسی". این طوریه که تو حرفای طرف مقابلت رو می‌شنوی و حرفای خودش رو به خودش انعکاس میدی. نه میگی کارت اشتباه بوده، نه قضاوت می‌کنی، نه بهش امر می‌کنی فلان کارو بکن. بیشتر کمکش می‌کنی تا داستان رو کامل و جامع تعریف کنه. تو این نوع مکالمه، شنونده نمیاد بگه "آهان اینو نباید می‌گفتی"، "فلان کارت اشتباه بوده"، "تقصیر خودتم هست دیگه صد بار گفتم فلان کارو نکن"، "بجای این حرفا برو دهنشو سرویس کن"، " اینکه چیزی نیست پسردایی من از این بدتر شده بود"، " یعنی وافعا به این میگی مشکل؟ "، "فلان زمان من برای من این اتفاق افتاده بود. نگفتم بهت؟ بیا تعریف کنم چی شد ..." و ... . اگه دقت کنین تو همه این مثالایی که نوشتم یه جور قضاوت، شماتت، کوچک شمردن اتفاق، امر و نهی، تغییر موضوع اتفاق میفته. ولی تو مکالمه انعکاسی شنونده میگه " یعنی تو فلان چیزو گفتی و اون این طوری جواب داد؟ "، "قبلا هم این اتفاق افتاده؟"، "چی باعث شد به نظرت که این کارو بکنی؟ "، "وقتی فلان چیز اتفاق افتاد، چه حسی داشتی؟" و ... . تو این مثالا شنونده فقط تلاش می‌کنی طرف مقابلش همه داستان (تا حد ممکن) تعریف کنه. کمک می‌کنه طرف مقابل تخلیه بشه. نه حس می‌کنه قضاوت داره میشه، نه شماتت میشه، نه موضوع حرف تغییر پیدا می‌کنه. کاملا این حس رو دریافت می‌کنه که داره شنیده میشه. به موضوعش داره پرداخته میشه. 
معمولا دو نوع گوینده هست. بعضیا هستن که دوست دارن فقط حرف بزنن و شنیده بشن. بعضیا هم هستن که نیاز دارن به کمک. نوع دوم بعد از گفتن حرفاش میگه "خب به نظرت من اشتباه کردم؟ چیکار باید می‌کردم؟ چیکار بکنم؟" تو این مرحله شنونده اجازه داره نظر شخصی خودشو مطرح کنه. شاید این موضوع مطرح بشه که آدمای دسته اول خیلی کمن. اتفاقا به نظرم کم نیستن. ولی تشخیص اینکه کی دسته اوله کی دوم همیشه ساده نیست. بذارین یه مثال ساده بزنم که تقریبا همه رعایت می‌کنند. فرض کنین یه نفر، عزیزشو از دست داده. اکثر آدما سعی می‌کنند به حرفای شخص سوگوار گوش کنن و تسلیش بدن. کسی نمیاد بهش بگه "دختر عمه مامان منم این طوری فوت شد." که چی بشه؟ یچه کمکی می‌کنه به شخص سوگوار شنیدن این حرف؟ هیچی. با یه شخص عاقل نمیاد بگه تقصیر تو بود. حتی اگر تقصیر اون شخص هم باشه، جای گفتن اون حرف اونجا نیست. شخص سوگوار آماده شنیدن نیست. هرچند وافعیت. به نظر من موقعیت سوگواری تنها حالت این دسته نیست. هر مکالمه‌ای، هر اتفاقی با توجه به عمقش می‌تونه جزو این دسته باشه.

در نتیجه (اگه بخوام سوال‌تون رو جواب بدم) دوست دارم مکالمه انعکاسی داشته باشم. دوست ندارم زود بگن "ایشالا تموم میشه" برای من این جمله یعنی پایان مکالمه. وقتی می‌بینی طرف مقابلت یه درونگرا عه، لامصب یه تلاش بکن برای حرف کشیدن ازش. همین سوال شما بهترین مثاله. با یه سوال 5 کلمه‌ای باعث شدین من اینقدر حرف بزنم. این حرفا یهویی بوجود نیومدن. تو مغز من بودن و هستن. با یه سوال درست و بموقع، راه پیدا میکنن به بیرون. برونگراها شاید بدون این سوال‌ها بتونن این حرفارو بزنن. حداقل من درونگرا این طوریم. بقیه رو نمی‌دونم. در نهایت ازتون ممنونم :)
شاید یه روز هم تو بری.!
بذار یه رازی رو بهت بگم:
من چون وبلاگ رو با تو شناختم، همیشه در ذهنم یه آدم خیلی خفن بودی که سخت بود راه پیدا کردن به خلوتت. حتی اولین بار و بعدها دومین بار که دیدمت با این که خیلی خونگرم و ورای تصورم بود برخوردت باز اون ترسه رو داشتم و همه‌اش مضطرب بودم. هنوزم برا من همون آدم خفنی که قبل چک کردن پنل خودم میدوم برا خاموش کردن ستاره‌ات.
درسته اینا ربطی به پُستت نداشت ولی خواستم حالا که بزرگتر شدم به خودت هم بگم. :)
شاید... شایدم نه.

لظف داری :) اگه رامین قدیم بود شاید در ظاهر قبول می‌کرد حرفتو در مورد (سخت بودن ارتباط با من) ولی در باطن موافق نبود. ولی الان اینو به دید یه واقعیت (به معنی چیزی که وجود داره) می‌بینم. یعنی به خودم میگم، رامین از بیرون این طوری دیده میشه. اولین نفر هم نیستین که اینو میگین. در نتیجه این واقعیت داره برام پررنگ تر میشه. سعی می‌کنم حواسم بهش باشه. 
مو خوم آلپاچینوت میشوم
مکالمه انعکاسیت میشوم
گلب بهت :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)