عقاید یک رامین

ازتون ممنونم

کامبیز ، استاد بزرگوار من . ازت بی نهایت ممنونم . اومدی دوستمو گرفتی . دستتو گذاشتی رو صورتم و گفتی فشارت افتاده ؟ گفتم نه . پرسیدی چی شده . علی توضیح داد . بدو رفتی طبقه بالا . برگشتی گفتی همه چی حل شده . نگران نباش . چیزی میخای برات بیارم . گفتم نه . هیچ وقت یادم نمیره این همه بزرگمردی تون رو . 
مهسا . ممنون ک ی بطری آب معدنی بهم دادی . آبو خالی کردم رو سر و صورتم . تمام لباسام خیس شد . ممنون ک بعدش بابت خبر ازم معذرت خواستی با اینکه مقصر نبودی 
مهرداد ، علیرضا ، میلاد ، یاشار ، مهلا . مرسی ک نگرانم بودین .
علی جان ازت ممنونم . اگه نبودی نمیدونم باید چیکار میکردم . نمیدونم چی میشد . ببخشید ک ترسوندمت .
پنجشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۰۷ ب.ظ

 ۷ تا نظر تا الان نوشتن

چی شده؟
سلام
چیز خاصی نشده 
تو دانشگاه حالم بد شد

شما خوبین ؟
:دی ما که درجریان نیستیم یکهویی افتادیم اینجا
سلام 
:)
خوش اومدین :)
ای وای بازم خبر یهویی بهتون دادن؟! :(

سلام
سلام 

بله تقریبا :)
حالا خوب هستید ؟!
بله بله خوبم :)

شما خوبین ؟ 
خدارو شکر... :)

ای... یه کم خوب...یه کم بد...!! شکر...

:)

ایشالا همیشه خوب باشین :)
:( خدا بد نده مهندس...
چی شدین؟
خدارو شکر اینهمه دوست خوب دارین:)
سلام :)
ی کم حالم بد شده بود 
خوبم الان 
:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)