1.یاد دوران دبیرستان میفتم . حتی نمی تونین تصور کنین منو تو اون دوران . کلی فرق کردم نسبت ب اون موقع ها . خیلی آروم تر شدم ... خیلی
شلوغ بودماااا :)) در حدی ک قابل گفتن نیست :))
2. ی ناظم مشتی هم داشتیم . خیلی خوب بود . هوامونو داشت . ما هم ازش حساب می بردیم . ینی تنها کسی ک ازش حساب می بردیم ناظممون بود . خیلی مرد بود . یادمه ی بار بچه های سال پایینی کفریش کرده بودن ، خواسته بود ی سیلی بخوابونه تو گوش پسره ولی اینکارو نکرد در عوض با مشت زد تو شیشه پنجره . شیشه شکست . دستش هم برید . فرداش اومد از همه کلاسا بخاطر اتفاق دیروز معذرت خواست . خیلی مرد بود .
3. ب من تو دبیرستان ویروس میگفتن . هر کاری ک من میکردم تو کل کلاس ( حتی تو کل مدرسه ) پخش میشد . از جمله : روبیک . من بصورت مستقیم ب 30 نفر روبیک یاد دادم :)) . کلا تو مدرسه همه روبیک دستشون بود . تو کلاس دین و زندگی تو ی کاغذ آموزششو نوشتم ، دادم اون یکی ناظممون گذاشت تو اتاق کپی . هر کس میخاست می رفت واسه خودش کپی می گرفت :)) خود ناظممون واسه خودش هم کپی گرفت :))
حتی من ب معلم مون هم روبیک یاد دادم و باعث شد امتحان نگیره ازم و بهم 20 بده :)) من داشتم ب معلم روبیک یاد میدادم بقیه داشتن امتحان هندسه می نوشتن فحشم میدادن :))))
4. ی معلم فیزیک عقده ای داشتیم . ی بار میخاست امتحان بگیره . روز قبل امتحان دیدیم دستش کتاب انرژی اتمیه . هر آدمی میتوست حدس بزنه ک امتحان از اون کتابه . ما هم رفتیم همه سوالارو حفظ کردیم . اومد امتحان گرفت همه نمره شون زیاد شد . نتونست مچ مونو بگیره . گفت چرا تخته سیاهو پاک نکردین ؟؟ 5 نمره از همه تون کم میکنم . ما هم گفتیم ب جهنم :))
5. عایا معلمی ک پاش شکسته مجبورش کنی 2 طبقه پله بیاد بالا ، جزو مصادیق مردم آزاری محسوب میشه ؟؟ :))
6. شاید باورتون نشه . من تو دبیرستان از همه بیشتر ادبیات و جغرافی خوندم . ینی معلم ادبیات میومد دو تا درس میگفت بعد میگفت 3 تا درس بعدی رو هم خودتون بخونین هفته بعد 5 درس امتحان . هر هفته این اتفاق میفتاد . اینا خوبه حالا . شفاهی پرسیدنا افتضاح بود .
بیت قبلی :||| خب بیت بعدی رو می پرسن . قبلی چرا آخه :|||
کلا ما تمام ابیات کتابو باید حفظ میکردیم . حتی اون شعر های توی تمرین ها رو .
در ضمن امتحان زبان قارسی ترم اولمون ، نصف سوالا از قسمتای ترم دوم بود و ما اصلا تعجب نکردیم :))
7. ما معلم شیمی مونو خیلی اذیت می کردیم . واقعا از این جا معذرت میخام ازشون . گوشی ایشون از این سونی اریکسون قدیمیا بود . ما ی روش پیدا کرده بودیم ک میشد ب سونی اریکسون ها اس ام اس فرستاد ، بجای اینکه شماره مارو تو قسمت فرستنده نشون بده ، هر چیزی ک ما بخایم رو نشون بده مثلا بجای شماره بنویسه "جعفر" . ما میدونستیم ک معلم مون برنامه 90 رو نگاه میکرد. اتفاقا کلاس شیمی ما هم سه شنبه ها بود . آخرای زنگ بود ک ی ایده شیطانی تو ذهنمون بوجود اومد :)) ب معلم مون اس ام اس فرستادیم :
" شما برنده یک دستگاه دوربین فیلم برداری سونی شده اید. برای اطلاعات بیشتر ب سایت www.90tv.ir مراجغه فرمایید ."
فرستنده : 2000090
صدای اس ام اس اومد . معلممون گوشیشو در آورد . رنگش پرید :)) هیچی نمی گفت . زنگ خورد . رفت تو دفتر مدرسه . ما هم دنبالش میکردیم . از دور نگاه میکردیم . رفت ب ناظم ی چیزی گفت بعدش ناظممون بغلش کرد . :)))) بعد رفت اتاق دبیران . تمام معلما بهش تبریک میگفتن . ما هم عین چی داشتیم می ترسیدیم و میخندیدیم :))) بعد یهو دیدیم این از مدرسه زد بیرون ک بره کافی نت :| یا خدا :)) اگه میدید خبری نیست تو سایت ما بدبخت میشدیم :))) همیشه بهمون شک میکرد ولی این دفعه خیلی دقیق کار کرده بودیم . واسه اینکه گندش در نیاد ی اس ام اس دیگه فرستادیم برش :
اگر برای شما اس ام اسی از طرف سایت 90 مبنی بر برنده شدن شما در مسابقه آمده بخاطر مشکلات فنی در سیستم بوده است و اشتباه شده و فلان ...
معلممون برگشت . قیافه اش آویزون بود :)) خداروشکر خبر دار نشد . دو سال بعد تو آخرین روزای پیش دانشگاهی بهش قضیه رو گفتیم . 2 دیقه مکث کرد . تمام بلا هایی ک تو این دوسال سرش اومده بود جلوی چشمش پلی بک شد . ی دفعه ای شروع کرد ب خندیدن . خداییش خیلی با جنبه بود
8. تو مدرسه به ما از شیر لیوانی ها میدادن با نی. ما نی ها رو کش می رفتیم :)) منظورم از ما ، کل کلاس نیست . ما 4 نفر ( تو دبیرستان هم ما پک 4 نفره داشتیم ) حدود 600 تا نی داشتیم :))
9. کلا هیچ قفلی برای کلاس ما بسته نبود . هر جا ک دوست داشتیم می رفتیم . هر دریو ک میخاستیم باز میکردیم . حتی اگه قفل بود . یادمه جعبه مربوط ب مدار دزدگیر مدرسه رو باز کرده بودیم . بدون کلید :)))))
++ چیزی ب ذهنم برسه اضافه میکنم ب این متن
+++ فایل های صوتی در این پست
3.:))))
4.:)))
5.گناه داره خب :|
6.خدا نصیب نکنه :|||
+
موافقم :)))
ولی تو عمل به صورت محسوس جراتشو پیدا نکردم که انجام بدم :)))
شایان ذکر است شما الان هم شیطنت نهفته ای دارید که فرصتی باشه آشکار میشه حتما (-;
دومند عاغا شما خیلی مردم آزارید طفلک معلم با پای شکسته . حق معلم ادبیاتتون این بوده . معلم نامرد l:
سومندش ادبیاتو خیلی شدید موافقم البته من با علاقه میخوندم ولی الان دریغ از یه کلمه درست که بلد باشم بنویسم عاغا l:
چهارمندش از خاطرات توپ و شوت و فری استایل و دوچرخه یادتون یادی کنید :)
9.آقا شما خیلی خطرناکید :| بهتون نمیومد :| :))))
دقیقا... آدم وقتی با صدا و حالات خودتون گوش می ده خیلی بهتره :))
عالیه ، عالی ... :)
ولی انصافا خاطرات جالبی دارین واقعا بدون این شیطنتا ک دبیرستان مزه نداره .....
این همسایه اتون همه جوره تلافیه این همه زلزله بودنتون رو ی جا درآورده ها :-)))
البته نه با شیطنت با رفتن رو مختون ...
خوبید؟!
آقا من دیگه صبرم تموم شد :)))
با اینکه کماکان ترافیکم تموم شده ست ولی بازم دانلود کردم دیگه گوش دادم دیگه... :))
خب:
اولا همسایه تون :)))))
دوما خیلی خوب بود خصوصا اون معلمه که نزدیک عید از دهشون کشوندینش مدرسه :))))))
سوما ، چرا همه ی فایلا انگار ادامه داشت؟
بخصوص فایل اول و چهارم انگار نصفه موند اصلا؟! :|
تو بخش چهارمم: گفتید :"خــــــــــــــــــب می رسیم به یک..." بعد دوباره تا همین جا موند ادامه نداشت :|