عقاید یک رامین

این بود انشای من در مورد یکی از درس های جذاب این ترم + عکس

ما این ترم یه درسی داشتیم به اسم "هوا شناسی و تغییر اقلیم " ک میشه گفت اصلا ربطی نداره ب رشته ای ک میخونم . حالا مهم نیست . استاد مون یکی از بچه های خیلی بالا هستن ( شما خیلی خیلی بالا در نظر بگیر ) که حتی نمی تونم اول اسم شو بگم :| در این حد ینی :|
شما رو بخوندن چن مورد از اتفاقات توی کلاس دعوت میکنم :


1 روز - داخلی - کلاس . استاد اومد . سلام کرد . 
اولی سوال : شما کی هستین ؟ 
ما whaaat :| 
منظورم اینه ک چه مقطعی هستین ارشدین ؟ یا کارشناسی ؟ یا دکتری ؟
ما :| 
چه درسی با شما داریم این ترم ؟؟ 
ما :| 
مدیر گروهتون نیومده ک من سرفصل درسمو ازش بگیرم و بهتون بدم 
ما :| 

2. روز - داخلی - همون کلاس 
استاد : یه کتابی هست ک باید هر قسمتشو هر کدوم از شما باید بیاد ارائه بده . 
ما هم گفتیم اکی . کتابو داد بهمون . یه کتاب قطع بزرگ چن صد صفحه ای . یحتمل خود گوتنبرگ این کتابو با چاپ سنگی چاپ کرده بود . کتاب مال قرن 19 بود فک کنم . فاصله و نیم فاصله کلا جاهاشون برعکس بود . بعضی کلمات رو هم بیجا کش داده مثلا این طوری : کـــــــــــــــــــــــه :| . کلمات جالب انگیزناک توی کتاب : بریتانیای کبیر - آلمان غربی :| با هر مصیبتی ک بود ارائه دادیم رفت

3. یکی از سخنان آن بزرگوار :
من آخرین باری ک این درسو دادم بر میگرده به 20 سال پیش . بنابراین اطلاعاتم مال 20 ساله پیشه . ( اصلا هم احساس شرمندگی تو صداش نبود ) 
چیزی که من اون لحظه تو ذهنم بود : پسر ما الان رو مرز علمیم . ینی یه پام این ور مرزه اون یکیش اون وره مرز . ینی هر قدم ک ور دارم علمو گسترش دادم . 20 سال ؟؟؟ چقدر آپدیتیم ما . :|

4. معمولا نمودارای پیش بینی این طوری ک با استفاده از اطلاعات 50 تا 100  سال قبل ، 20 سال اینده رو پیش بینی کنیم . مثلا بگیم سال 2040 این اتفاقات میفته . اسلایدهایی ک استاد سر کلاس نشون میداد ، دیتاهاشون از سال 1900 تا 1970 بود و سال 2000 رو پیش بینی میکرد . من هی می خواستم بگم استاد من ، عزیز من ، من تو سال 2000 ، کلاس دوم ابتدایی نخود و لوبیا می چسبوندم به دفتر علومم . اینا چیه نشون میدی ب ما ؟ ولی نمی شد :| 

5. آخرین جلسه استاد فرمودند امتحانتون شفاهیه :| دانشجوی ارشد ؟ امتحان شفاهی ؟ باز من چن تا سوال ب ذهنم رسید ک نشد بپرسم : 
ک حفظ شعرم می پرسین ؟ یا مستمری ها رو کی میدین ؟ :| 

6. روز امتحان فرار رسید . استاد آمد . آن مرد به کاغذ تا شده آمد . گفت ی  مشکلی پیش اومده کتبی میگیرم امتحانو :| کاغذ داد بهمون گفت سوالا رو میگم بنویسین :||||| 

یکی از سوال ها این بود : آیا بارش تگرگ [1] دیروز تغییر اقلیم محسوب می شود ؟ 
:| خب اگه دیروز امتحان ، تگرگ نمی اومد چه نوع خاکی میخاستی بریزی سرت استاد محترم من اخه ؟ :| این چ سوالی اخه . نه به اون منابع بروزت نه به این سوال تگرگ دیروزت :| 
سوال اخر معرکه بود :)))  از قسمت ترجمه خود ( یه چن صفحه ترجمه داده بود بهمون ) به دلخواه یک سوال پرسیده و به آن جواب دهید :)))

7. استاد آنقدر به کلاس 7 نفره ما اشراف کامل داشتند ک یکی از بچه ها عمدا ارائه نداد و ایشان متوجه نشدند !!! نمره همان دوست عزیز از همه بیشتر شد :|

8. این جانب از بابت پاس شدنم (شما بخونین خلاص شدنم) از خداوند منان سپاس گزارم . باشد ک رستگار شویم همه باهم :))


[1] اون هفته اینجا یه روز بارون بارید سیل اومد ، فرداش طوفان و گردباد بود ، فرداش زلزله اومد ، فرداش تگرگ اومد . ما انتظار آتشفشان داشتیم واسه روز بعدش ک متاسفانه کوه های مجاور همکاری نکردن :)) 

اینم از عکس تگرگ اون روز : یه روگذر معمولی :| 

جمعه, ۱۱ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۰۹ ب.ظ

 ۲۰ تا نظر تا الان نوشتن

اصلا حرفی نمی مونه من با اجازه تون فقط یکم بخندم دلم باز شه :| :

:))))))))))))

بخندین اشکالی نداره اینا همش خاطره میشه 
:)))))))

هاها چ خوب:D
چقد حرص خوردین:D
:))) 
من حاظر بودم چن نمره هم کم کنه ولی دیگه ریخت ماهشو :)) نبینم دیگه :))
یعنی هیچ حرفی ندارم که بزنم.... :(

منم با اون نمودارای مسخره ی پیش بینی آشنایی دارم. و وای که چقدر بعضیا توی عهد دقیانوس سیر می کنن...
هیممم

عمرمونو تلف کردن با این چرتو پرتاا ..
:/
فقط همین!
بعد اون وقت این عزیزگرانقدرو با این همه به روز بودنش چطوری آوردن سرکلاس شما من نمی دونم :|

و در مورد قسمت آخر...آتشفشان...خب خداروشکر که همکاری نکردن :))
:))

ایشون خیلی بچه بالا هستن طوری ک خودشون ، خودشونو آوردن سر کلاس . در این حد :)

البته نزدیک ترین کوه آتشفشانی چن صد کیلومتر با ما فاصله داره فک کنم ولی خب من منتظر بودیم :| در کل خداروشکر
چقد عالی ....
لطفا دو دقیقه سکوت :|
دو دیقه ؟؟ کم نیست ؟ :))))
استاد بالایی:)
متوجه منظورتون نشدم :)
بخاطر شما ده دقیقه فقط خفه نشیم ؟؟
ده دیقه سکوت دیگهههه . ده دیقه زیر آب نمیگم ک :))
آخه سکوت برا من سخت تر از زیر آب بودنه :)))
فک کردم همه مث من هستن .
اکی همون دو دقیقه بشه :))
عَی بابا اینقد نگین بچه بالا!من کنجکاو میشم...تو این ماه رمضونی آیا کنجکاو کردن یک دختربچه کار درستی عسد؟؟؟

+ خداروشکر :)
اصن گفتنی نیست :| من جونمو بیشتر دوست دارم :)))

+ :)
اوه god ... شما چقد منصفید تحت تاثیر قرار گرفتم ..
من از بچگی منصف بودم :)) 
میدونستید ک شما حتی منصف بودنتونم ب رخ میکشین ؟؟؟؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
صرفا برای مردم آزاری  :)
:| شما هم ؟؟؟ مرسی واقعا روز ب روز ب همراهای نرگس خانم اضافه میشه :) 
خانم نرگس بیاین تحویل بگیرین عضو جدید گروهتون رو
من تسلیم نخاهم شد
با اجازه اتون من این وسط مسطا هرازگاهی سعی در متشنج کردن فضا دارم :))
میبینم روزی ک تسلیم خواهید شد :)
ممنون ک نیتتونو گفتین :)))
هه . تسلیم ؟؟ :))
ی همچین دختر صادقی ام من ....
شک نکنید :)
هه ، نمی بینید اون روزو
ادیسه ای بوده .
اوووو ببین کی اینجاست ... فیلمارو زدمماا میدم بهت :))
آینده پژوهی رشته جالبیه ولی در کل.
:دی

ابرخی اساتید رو فقط خدا باید هدایت کنه:|
البته رشته من یه چیز دیگه ست :))

احسنت . فقط خود خدا
در این حد!O_O نمی خواد آقا!نمی خواد...ما تو بلاگ فقط یه عقاید یک رامین داریم راضی نیستیم بچه های بالا خفتشون کنن :)
لطف دارین شما :)
البته خفت کردن خیلی محترمانه ست :)))
ای جان من چقد دوست دارم این استادتونو از نزدیک ببینم :)))
من جای شما بودم چیزای جذاب دیگه ایو طلب میکردم :))) 
در به در استادتون شدم :))
:)))
خداروشکر خلاص شدیم :|
مچکرم
خواهش میکنم :)
خواهش می شود! :)

عه وا :/
:)
والا :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)