دیشب ساعت 12 یه موضوع قدیمی دوباره فکرمو مشغول کرد. میخاستم در موردش یه پست بنویسم . باید اول در موردش خوب فک میکردم . همین شد ک تا ساعت یک فقط راه رفتم و فک کردم و با خودم حرف زدم . شدیدا عصبانی بودم . میخاستم با همون لحن بنویسم ولی حرف واسه گفتن زیاد بود . همه اش تو مغزم بود ولی هیچ کدوم تبدیل ب کلمه نمیشد ... ب اینجا رسیدم ک
من گُنگ خواب دیده و عالَم تمام کَر
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش
+ کسی خبر داره شاعر این شعر کیه؟
++ شاعر : میرزا محمدخان لواسانی . با تشکر از عارفه خانم
تشکر ...
خواهش می کنم :)
امیدوارم که از پایه و اساس این موضوع حل بشه یا توجیه بشه یه جوری، اینطوری شاید کمتر بیاد تو ذهنتون :))