عقاید یک رامین

نگاهی طنز آمیز و در عین حال تلخ به یه موضوع


جمعه, ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۳۸ ب.ظ

 ۹ تا نظر تا الان نوشتن

دی ماه بود اینو تو ذهنیات دیدم...البته یادمه کامنتا نامرتبط شد ! :))
با اینکه ب حافظه شما شکی ندارم ولی باید بپرسم ک مطمئنین ؟؟؟ 
واقعا ؟ :| نامرتبط ؟؟ :| 
چندتای اولاش مرتبط بود ولی کم کم نامرتبط شد!

یادتون باشه یه کاربر هم بود اونموقع به نام "دخمل بابام" اگه درست یادم باشه ایشون یه کامنت حاشیه ای گذاشتن و کم کم کامنتا نا مرتبط شد!

دخمل بابام :)))
یه چیزایی یادم افتاد ولی همشون در حاله ای از ابهام :))
ایشالا این دفعه همچین اتفاقی نیفته :)
😢
چرا ناراحت ؟
واقعاً...
هنوز نسلشون منقرض نشده 
چی بگم والا !
چرا مردم هنوز همچین چیزا رو قبول دارن ؟
درکشون نمی کنم...از رو نادونیه به نظرم...خرافات...اینکه سرسری بدون هیچ تفکری همه چیزو قبول کنیم حتی چنین پیام مسخره ای رو! فقط یه آدم نادون اینا رو باور می کنه...کسی که فکر نمی کنه مرگ و زندگی چه ربطی به این چیزا داره آخه!حالا اینکه یه نوشته ی خشک و خالیه! تو ورژن ایرانیش به خدا و پیغمبر هم ربطش میدادن و مردم ساده لوح مام باور می کردن :| 
دقیقا . خرافات احمقانه ... همیشه گفته میشه ک هر اتفاقی یه نشونه ست ولی اینا دیگه شورشو در میارن . از اینجور پیاما میاد جواب نمیده ولی ته دلش یه کم می ترسه . دو ساعت بعد ناخنش می شکنه میگه این یه نشونه ست :| از دفعه بعد میفرستم پیامو به ده نفر :| در این حد ینی
کی میشه مردم یکم فکر کنن...
فک نکنم همچین روزی برسه :|
آره دقیقا! :| خیلی موافقم!
تشکر از موافقت شما :)
خواهش می شود :)
:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)