عقاید یک رامین

نشمرین

وقتی یه دوست قدیمی رو دیدین بهش نگین ک "بی معرفت چرا زنگ نمی زنی؟ " خب اگه شما با معرفت بودی شما زنگ می زدی . خود شما چرا زنگ نزدی؟ یادش افتادی ولی زنگ نزدی . خب اینکه بدتره . یادش افتادی خب زنگ میزدی با هم حرف میزدین . اهان 3 بار آخر شما زنگ زدی . این دفعه نوبت اون بوده . تو رفاقت هر جا کار کشید ب شمردن اونجاست ک باید فاتحه اون دوستی رو بخونی ...


+ عکس های غرفه ب پست قبلی اضافه شد

يكشنبه, ۲ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۱۵ ب.ظ

 ۱۶ تا نظر تا الان نوشتن

من کلا نه به کسی زنگ میزنم نه ارتباط چندانی با ملت دارم ،
ولی خب شمردنش اصلا جالب به نظر نمیاد واقعاً :| :)
احسنت ب شوما :)
چقدر عالی گفتین...[آیکون اون که انگشت اشاره و شستش بهم به هم چسبیده]

+چه چیزای خوشگلی دارید تو غرفه تون :)

مرسی :) قابلی نداشت :)

+ البته این فقط یه قسمت از غرفه بود . اون یکی غرفه هم چیزا خوشگل داشتم :)
هام
منم هر‌وقت سرم غر‌میزنن میگم من چلاق تو چرا نزنگیدی؟
هوچی دیگه بیخیالمون میشن
خیلی جواب خوبیه :)
یه وقتی هم هس ک صرفا فکر میکنی که بود و نبودت براش مهم نی برا همین بعد بار سوم دیگه پیش قدم نمیشی و نه همیشه ولی اگر مسائلی قبلش بوده تو دوستی به دلایلی ممکنه بی معرفت جلوه کنه طرف برات. ایکون متفاوت نگاه کردن :دی
اینم یه نوع نگاهه :)
هوممم...درسته...نباید شمرد :)
بله :)
خو وقتی اون کلا ما رو یادش نمیاد ما هی زنگ بزنیم که چی بشه 
همونجا فاتحه خوندست 
اون بی معرفتم میگیم که بفهمه خودش کارو به اینجا کشوند :/
دوتا بحث هست . یا یادش نمیاد یا نمیخاد یادش بیاد اینا فرق میکنه . 
اگه دفعه بعد خودش گفت ک چرا زنگ نمی زنی اون وقت دیگه نباید اصلن باهاش حرف زد . اون بحثش جداست . 
درسته ولی گاهی وقتی محبت و توجه فقط از طرف توباشه این حس به آدم دست میده که خب شاید مزاحمشم
اینا همشون درسته . ولی من منظورم یه شرایط دیگه ست . مثلا 2 نفر ک 5 سال همدیگه رو ندیدن ، نه حرف زدن بعد این همه مدت ب هم رسیدن نباید بگن چرا زنگ نمی زنی . من منظورم این بود :)
یه جور ناجوری موافقم :|
می بینم ک درد کشیده ای جوون 
نمیشمریم :)
شما حتی میتونین ی کتاب متد رفاقت هم بنویسین مث جزوه گام ب گام روبیک :) ----> باور کنید راست میگم این چن ساله ک تنها نوشته هاتونو میخونم , رو دیدم خیلی تاثیر داشته :)
الان جا داره ک بگم: عجب انسان تاثیر گذاری هستین شما :))
افرین ب شما :)
:)) گام ب گام :))
تیر ۹۴ چه ماه عجیبی بوده
چطور  ؟؟؟؟ 
داشتم آرشیوتونو می خوندم
خب کدوم قسمتش عجیب بود ؟ 
این حرف رو قبلا یکی گفته بود...اصلا حس جالبی نیست.
اصلا
وای دقیقا
واسه من چندین بار پیش اومده،حس بدی به ادم میده این حرفا
خیلی :|
دامنه ی احوالاتت..

به قول یکی حالت خیلی حال بوده :)
دامنه احوالات . جالبه . عبارت جالبی بود . خوشم اومد . والا . اون زمان اتفاقات افتاد مثل فارغ التحصیلی و ارشد و ... . شاید اتفاقت دیگه هم بوده :))) الان ک چیزی یادم نمیاد 
دیگه دوستی های شمرده نشده وجود نداره
تک و توک پیدا میشه ولی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)