چن سال پبش محرم بود . زنگ زدم خونه دوستم . اسم دوستم احسان بود . مامانش گوشی رو ورداشت .
پرسیدم "احسان هست؟"
گفت "نه تموم شده"
گفتم "منظورم پسرتونه"
+ چقدر موقعی ک دوستم ، سالار ، داشت این خاطره رو تعریف میکرد خندیدم من .
چن سال پبش محرم بود . زنگ زدم خونه دوستم . اسم دوستم احسان بود . مامانش گوشی رو ورداشت .
پرسیدم "احسان هست؟"
گفت "نه تموم شده"
گفتم "منظورم پسرتونه"
+ چقدر موقعی ک دوستم ، سالار ، داشت این خاطره رو تعریف میکرد خندیدم من .