عقاید یک رامین
درباره من
ای خودمها
خوبها
دنبال کنید
فقط دو ساعت خوابیده بودمااا
یهو یه فصل عوض شد
قبل :
بعد :
۱۰
۰
پنجشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۲۵ ق.ظ
عکس
۱۶
تا نظر تا الان نوشتن
بیست و دو
۱۳۹۵/۸/۱۳ - ۰۰:۲۵
کجایین که برف اومده؟
تبریز
بهار پاتریکیان D:
۱۳۹۵/۸/۱۳ - ۰۰:۲۷
اینجا فقط بارون و رعد و برق بود و اینا ..
خوش به حالتون :))
برف بازی هم کردین ؟!
خوش ب حالمون ک چه عرض کنم . تمام برنامه های آدم یهو عوض میشه .
نه :| برفی نبود ک بشه باهاش بازی کرد .
و در ضمن کسی هم نیست ک باهاش برف بازی کنم :|
سِناتور تِد
۱۳۹۵/۸/۱۳ - ۰۰:۳۷
من فقط میتونم اعلام حیات کنم الان :))
در این حد هوا اینجا داغونه!
خداروشکر :)
پرواز ...
۱۳۹۵/۸/۱۳ - ۰۱:۲۳
اصن عمق حسرتم رو نمیتونم بیان کنم....
واقعا خوش به حالتون :))
ممنون
ولی من این عکسارو بخاطر حسرت خوردن بقیه نذاشتم . ببخشید خلاصه
ɐɹɐɓol •_•
۱۳۹۵/۸/۱۳ - ۰۶:۳۲
واو :)
خوشبحالتون :) ما حتی یه قطره بارون رو هم ندیدیم :|
یخ زدیم امروز :|
مترسک
۱۳۹۵/۸/۱۳ - ۰۸:۳۲
خواب اصحاب کهف :))
خداروشکر واحد مالی کشور عوض نشد :))
پاییزِ سالِ بعد
۱۳۹۵/۸/۱۳ - ۱۱:۱۰
اینجا دیشب طوفان شدید بود،با بارون، هنوزم داره میباره،یکی از درخت های خرمالو مون شکست،کلی هم خرمالو داشت، بقیه درختها هم خم شدن رو زمین،گلدون هامون افتاد شکست،جنگ زده شدیم انگار،
خوشبحالتون که تبریزی هستید و برف مهمون هر سال شهرتونه. اینجا هم برف میباره اما روی کوه بیشتر،کم پیش میاد بشینه رو سقف شهر.
اخ اخ :( جنگ زده :(
نمی دونم باید چی بگم
خور شید
۱۳۹۵/۸/۱۳ - ۱۱:۱۸
برف می بارد
برف می بارد به روی خار و خارا سنگ.
کوه ها خاموش،
دره ها دلتنگ؛
راه ها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ ...
بر نمی شد گر ز بام خانه ها دودی،
یا که سوسوی چراغی گر پیامی مان نمی آورد،
رد پاها گر نمی افتاد روی جاده ها لغزان،
ما چه می کردیم در کولاک دل آشفته ی دم سرد؟
:)
خیلی ممنون
امیر بهزادپور
۱۳۹۵/۸/۱۳ - ۱۳:۳۷
بله قدرت خدا :)
(عکسها عالی)
درسته :)
ممنون :)
هلما ...
۱۳۹۵/۸/۱۳ - ۱۴:۰۶
دیروز 8:30 با سویشرت رفتم کلاس .. 10:30 با پالتو و دستکش .. 13:30 چتر اضافه کردم .. 15:30 خونه اومدنی ماشین لاک پشتی میومد ی تعدادی هم زنجیرچرخ میبستن .... حالا اینا خوبه شنبه تو مسیر 60 کیلومتری: برف .. بارون .. مه .. آفتاب .. باد .. بارون :))
خوبه ها :)
خوبه ولی خب اگه این تغییرات تو زمان بیشتری رخ بده بهتره خب :))
ناشناس
۱۳۹۵/۸/۱۳ - ۱۴:۵۸
ای جان:)
:))
عاشق بارون ...
۱۳۹۵/۸/۱۳ - ۲۰:۰۴
عالیه عکس ها! :)))
ممنون :)
Tamana .....
۱۳۹۵/۸/۱۳ - ۲۲:۲۲
وااای برف
چه تغییر سریعی
خیلی سریع
פـریـر ...
۱۳۹۵/۸/۱۴ - ۰۰:۰۶
وای عکس دومیه! وااای...خیلی خوبه ^_^
:))
قابلی نداشت :)
پرستو
۱۳۹۵/۸/۱۴ - ۱۵:۱۷
ار اینکه امسال برف بباره می ترسم. خیلی می ترسم:(
اتفاق بدی افتاده قبلن ؟
Lady cyan ※※
۱۳۹۵/۸/۱۴ - ۲۰:۰۵
برف ^_^
:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در
بیان
ثبت نام
کرده اید می توانید ابتدا
وارد شوید
.
نام *
پست الکترونيک
سایت یا وبلاگ
پیام *
کد امنیتی *
ارقام فارسی و انگلیسی پذیرفته میشوند
نظر بصورت خصوصی ارسال شود
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک میباشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.
پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد
اخطار!
محبوبترین پستها
قابِ دلخواهِ خانه من
نقش مهم من تو خانواده
نباید اظهار نظر کنم.
فرق من با اون
آره، تو اینستا هم میشه
چرا واقعا؟
چقدر راست گفته
روسری سبز
نه نوشته، نه سروده
حتی تبریکم نتونستم بگم
کلمات کلیدی
لینک
عکس
موخر
روزانه
شعر
ذهنیات
عقاید
خاطره
شبانههای بیداری
سربازی
عکاسی
ای خودم
بشنوید
مقدم
آموزش
دیالوگ
نقل قول
قبل و بعد
بچههای دفتر
علی
گنگ
آمار
داستان رفتن ها
من و مامان
ورد
word
مصطفی
تلخ
متوسط
امیرحسین
بایگانی
آذر ۱۴۰۳
(۱)
آبان ۱۴۰۳
(۱)
مهر ۱۴۰۳
(۲)
شهریور ۱۴۰۳
(۳)
مرداد ۱۴۰۳
(۴)
تیر ۱۴۰۳
(۲)
خرداد ۱۴۰۳
(۵)
فروردين ۱۴۰۳
(۴)
اسفند ۱۴۰۲
(۷)
بهمن ۱۴۰۲
(۱)
دی ۱۴۰۲
(۱)
آذر ۱۴۰۲
(۲)
آبان ۱۴۰۲
(۱)
مهر ۱۴۰۲
(۶)
شهریور ۱۴۰۲
(۲۰)
مرداد ۱۴۰۲
(۷)
تیر ۱۴۰۲
(۱)
خرداد ۱۴۰۲
(۲)
ارديبهشت ۱۴۰۲
(۸)
فروردين ۱۴۰۲
(۸)
تیر ۱۴۰۱
(۱)
خرداد ۱۴۰۱
(۳)
ارديبهشت ۱۴۰۱
(۳)
فروردين ۱۴۰۱
(۷)
اسفند ۱۴۰۰
(۵)
بهمن ۱۴۰۰
(۴)
دی ۱۴۰۰
(۳)
شهریور ۱۴۰۰
(۵)
مرداد ۱۴۰۰
(۵)
تیر ۱۴۰۰
(۳)
خرداد ۱۴۰۰
(۹)
ارديبهشت ۱۴۰۰
(۵)
فروردين ۱۴۰۰
(۵)
اسفند ۱۳۹۹
(۳)
بهمن ۱۳۹۹
(۳)
دی ۱۳۹۹
(۳)
آذر ۱۳۹۹
(۴)
آبان ۱۳۹۹
(۳)
مهر ۱۳۹۹
(۷)
شهریور ۱۳۹۹
(۵)
مرداد ۱۳۹۹
(۹)
تیر ۱۳۹۹
(۸)
خرداد ۱۳۹۹
(۱۲)
ارديبهشت ۱۳۹۹
(۱۶)
فروردين ۱۳۹۹
(۳۳)
اسفند ۱۳۹۸
(۲)
مهر ۱۳۹۸
(۱۹)
شهریور ۱۳۹۸
(۹)
مرداد ۱۳۹۸
(۷)
تیر ۱۳۹۸
(۱)
خرداد ۱۳۹۸
(۵)
ارديبهشت ۱۳۹۸
(۱)
فروردين ۱۳۹۸
(۱۰)
اسفند ۱۳۹۷
(۱۴)
بهمن ۱۳۹۷
(۱۴)
دی ۱۳۹۷
(۱۹)
آذر ۱۳۹۷
(۱)
آبان ۱۳۹۷
(۵)
مهر ۱۳۹۷
(۹)
شهریور ۱۳۹۷
(۹)
مرداد ۱۳۹۷
(۱۱)
تیر ۱۳۹۷
(۱۳)
خرداد ۱۳۹۷
(۹)
ارديبهشت ۱۳۹۷
(۱۳)
فروردين ۱۳۹۷
(۱۱)
اسفند ۱۳۹۶
(۳)
بهمن ۱۳۹۶
(۴)
دی ۱۳۹۶
(۹)
آذر ۱۳۹۶
(۱۲)
آبان ۱۳۹۶
(۱۱)
مهر ۱۳۹۶
(۱۸)
شهریور ۱۳۹۶
(۱۶)
مرداد ۱۳۹۶
(۱۹)
تیر ۱۳۹۶
(۱۹)
خرداد ۱۳۹۶
(۳۱)
ارديبهشت ۱۳۹۶
(۳۱)
فروردين ۱۳۹۶
(۳۰)
اسفند ۱۳۹۵
(۱۰)
بهمن ۱۳۹۵
(۱۴)
دی ۱۳۹۵
(۱۲)
آذر ۱۳۹۵
(۱۶)
آبان ۱۳۹۵
(۱۵)
مهر ۱۳۹۵
(۲۴)
شهریور ۱۳۹۵
(۳۸)
مرداد ۱۳۹۵
(۲۹)
تیر ۱۳۹۵
(۲۵)
اسفند ۱۳۹۴
(۳۴)
بهمن ۱۳۹۴
(۲۵)
دی ۱۳۹۴
(۳۹)
آذر ۱۳۹۴
(۲۴)
آبان ۱۳۹۴
(۲۴)
مهر ۱۳۹۴
(۳۰)
شهریور ۱۳۹۴
(۲۹)
مرداد ۱۳۹۴
(۴۰)
تیر ۱۳۹۴
(۵۴)
خرداد ۱۳۹۴
(۳۲)
آذر ۱۳۹۳
(۱)
مهر ۱۳۹۳
(۳)
خرداد ۱۳۹۳
(۲)
ارديبهشت ۱۳۹۳
(۲)
فروردين ۱۳۹۳
(۷)
اسفند ۱۳۹۲
(۶)
بهمن ۱۳۹۲
(۱۱)
دی ۱۳۹۲
(۱۳)
آذر ۱۳۹۲
(۱۶)
برف می بارد
برف می بارد به روی خار و خارا سنگ.
کوه ها خاموش،
دره ها دلتنگ؛
راه ها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ ...
بر نمی شد گر ز بام خانه ها دودی،
یا که سوسوی چراغی گر پیامی مان نمی آورد،
رد پاها گر نمی افتاد روی جاده ها لغزان،
ما چه می کردیم در کولاک دل آشفته ی دم سرد؟
(عکسها عالی)