عقاید یک رامین

خستگی و بی خوابی دیشب یهو تموم شد درست

لحظه ای ک تو ترمینال به اون شلوغی ، دیدم هر کدومشون یه کاغذ دست شون گرفتن که "مقدم" "مهندس" "رامین" گرامی"

جمعه, ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ۰۲:۴۶ ب.ظ

 ۱۱ تا نظر تا الان نوشتن

دَرست تموم شد؟ تبریک میگم.
نه هنوز . یه سالش مونده 
مهندس؟!!!
خب بله . خیر سرم مهندسم :))))) 
چه احساس باحالی میتونه باشه واقعا :)))
خیلی . ایشالا تجربه اش کنین :)
مهندس هم نیستیم تا مقدم مهندس «مترسک» رو گرامی بدارن! D:
سهم من از مهندسی فقط پیشوندش بوده موقع صدا زدنم ... نه بیشتر نه کمتر 
اووووه god ... خوش بگذره .
خوش گذشت 
یه دخترخاله دارم اسمش محدث، صداش می زنیم مهندس
:)
:)))))
احسنت
اینا که خوبه
داداشم تنها کاربردی که مهندسیش داره اینه صداش میزنیم
مهندس یه چایی بریز بیار
:)) 
یا حتی تو فوتبال میگن : مهندس پاس بده :))
تا جایی که یادمه با چای آتیشی خستگی ها در میرفت
اینطور نیست مهندس؟:)
والا راستشو بخاین من تا حالا چای آتیشی نخوردم و یحتمل جوابتون اینه ک نصف یه قسمت عمده عمرم بر باده :))
ولی من با این حرکت دوستان خستگیم در رفت
چه حس جذابی داشتین اون موقع! نه ؟^_^
خیلی ... بعد مدت ها یه حس تازه بود :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)