عقاید یک رامین

تا حالا شده یه لحظه براتون اندازه چن دیقه کش بیاد؟

شب بود . بارون می بارید . تو جاده فرعی بین شهری بودیم . دو بانده بود . پر از پیچ و خم . تاریکِ تاریک . بدون هیچ چراغی . مسیر هم شلوغ بود . تو ماشین دوستم بودم . اون میروند . پرشیا بود . آهنگو باز کرده بود . محسن چاوشی برقصا رو میخوند . تو یکی از پیچ ها سرعت ماشین زیاد بود . یهو احساس کردم همه چی وایستاد ولی من هنوز میتونستم تکون بخورم . عین فیلما . بدون اینکه فکر کنم اشهد مو گفتم . با آرامش . یه آرامشی ک برای اولین بار بود تجربه اش میکردم . بعد همه چی برگشت ب حالت معمول . سر پیچ ماشین لیز خورد و یه دور کامل چرخید ماشین . رفت تو باند مخالف . اونجا هم یه دور چرخید . دوستم عین دیوونه ها فرمونو میچرخوند ب چپ و راست ولی من همچنان آروم بودم . جلو یه پیچ دیگه بود ( اینو بعدن فهمیدیم ) ماشین برگشت به باند اصلی یه دور دیگه پیچید و رفت تو شونه خاکی وایستاد . دوستم داشت از سکته میمرد . کلا منگ بود . نمی دونست باید چیکار کنه . ولی من اصلا عین خیالم نبود . از ماشین پیاده شدیم . چرخ سمت راست اندازه توپ پینگ پنگ سوراخ شده بود :| هی بهش میگفتم مشکلی نیس . چرخو عوض میکنیم . و اون کلا خیره بود به من . بعد از دو دیقه متوجه شدیم ک سه متر اونور تر از جاده یه دره هم هست . تاریک بود ندیده بودیم :| چرخو عوض کردیم . برگشتیم خونه . حالش افتضاح بود . ولی من حالم بهتر از اون بود . اون اشهد یه آرامش خاصی بهم داده بود . ولی تا چن روز بعدش حال منم بد شد . انگاری داغ بودم حالیم نبود چ اتفاقی افتاده بود برام . 

چهارشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ب.ظ

 ۶ تا نظر تا الان نوشتن

اوه یا خدا!
خیلی بد بود :|
مراقب خودتون باشین ب طور کلی
باشه 
البته این داستان بر میگرده ب 3 4 سال پیش
ای خدا ...
مواظب باشین، البته میفهمم تو لحظه اتفاق میافته :|
زمستون تو اون برفای شدید مشابه اش رو تجربه کردم، با این تفاوت که جاده کاملا خلوت بود، تلفن آنتن نداشت، ماشین مام که از قضا پرشیا بود امکان حرکت نداشت و بالاخره بعد از سه ساعت تو سرما کهیر زدن جرثقیل ماشین رو برد.
چشم :) البته این موضوع مال این روزا نیس
 اوه اوه سرما خیلی بدتره :|
منم برام پیش اومده
که مثلا یه لحظه حتی پنج دقیقا طول بکشه
حتی هر وقت هم که یادش میفتم تعجب میکنم که تو اون لحظه چرا برام اینقدر زیاد کش اومد
درسته واسه منم عجیبه 
میتونم بگم به حالِ آروم اون لحظه تون غبطه می خورم! همین که بتونید اون لحظه آروم باشید!
البته هیچ وقت دیگه اون اتفاق پیش نیومد دیگه :|
شانس اوردین
خدا رحم کرد
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)