عقاید یک رامین

برای بار هزارم

اینکه تصمیم میگیرین از فضای وبلاگنویسی دور بشین و دیگه چیزی ننویسین ، تصمیم خودتونه . کسی نمی تونه شما رو مجبور کنه ک تصمیمتونو عوض کنین ولی خواهش وقتی میرین ، وبتونو پاک نکنین . خواهش میکنم ؛



+ مخاطب داشت . البته فک نکنم دیگه ببینه

دوشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۲۱ ق.ظ

 ۲۵ تا نظر تا الان نوشتن

وبلاگ پاک کردن به نظرم کثیف ترین کاریه که یه بلاگر میتونه انجام بده
حالا شما هم زیاد سخت نگیرین :))
کثیف ترین کار
:دی
شما خودتون یه زمانی رکورد دار بودین . یادتونه ؟ 
الان خودم مثه چی پشیمونم از اینکه وبلاگمو پاک کرده بودم ):
واقعا نمی دونم چی بگم بهت :|
خیلی موافقم خیلی.........
من حتی از یه طریقی پستای وب قبلیمو هم پیدا کردم . دوست داشتین میفرستم :)
واقعا خیلی بده...
خیلی :|
دقیقا! همون کامنت صخره...
:)) خشنین شما چرا؟
همیشه تو هر اتفاق و بحثی دنبال رضایت خودمونیم. خب بعضی وقتا رضایت ما تو ماجرا irrelevent میباشد!
قسمتی از خاطرات و زندگی ما هم تو وب بوده و هست . چرا باید رضایت ما دخیل نباشه؟
آره به خدا... مثل من باشید :)
:| بله . مثل شما باشیم ک کلا همه چی رو زدی نشون نده :| خب برادر من بزار ببینیم خب
حالا دلیل خاصی داره ؟
چون قسمتی زندگی ما تو وبلاگ میگذره . پست ها ، خنده ها ، ناراحتی ها ، کامنت ها و ... همه اینا خاطرات مشترکه . همه این لحظات جزو زندگی من بوده و هست . دوست ندارم کسی گذشته منو پاک کنه 
و فقط خاطره هاست
که چه شیرین و چه تلخ
دست ناخورده به جا می ماند...
متاسفانه بعضیا پاکشون میکنن و ما میمونیم و گذشته پاک شده 
یه وقسمتی از دلت را .. و ذهنیات هنوز هست میخونمشون بعضا.
خب چرا دوست نداشته باشم، حتما بفرستین حتما :)
:) 
الان میفرستم :)
راستی میدونید چند ماه پیش شروع کردم این وبتون رو از "ب" بسم الله خوندم تا ته اونجاهایی که نبودم و خاموش میخوندم خیلی جذاب بود، مثلا چیزی ذهنم میومد میگفتم کامنت بزارم خیلی ضایع است پست مربوط به خیلی وقت پیشه. ولی رفتم وب خانم هنرمندمون نرگس که پاک کرده بود. :(
:) من خودمم بعضی وقتا میشینم وبمو میخونم حال میده . نه اصلنم ضایع نیس . هر پست دوست داشتین  کامنت بدین :) 
البته الان خیلی وقته دیگه پاک نکردن :)
مرسی.
عه خوبه پس باز خوندم کامنت میدم. :)
آره شکر خدا دیگه پاک نمیکنه، باید تشویقش کنم. :)
میدونید یه مدل خوندن هم داشتم مثلا پست 20 تیر سال 92،93 رو میخوندم ببینم تو یه روز مشخص تو سال مختلف پستتون چه شباهت ها و تفاوت هایی داره. کلا بیکاری های من مدل خودم میگذره. :))
:)
اره . منم از همین تریبون استفاده میکنم و میگم : آفرین :) 

عه . شمام از اینکارا میکنین ؟؟ :))) منم از این کارا میکنم . دامنه تغییرات ب بینهایت میل میکنه :))
:)

با اجازه اتون بله منم از اینکارا میکنم :))
جذابه.

اوهووم.. اصلا یه حس خاصی دارم دارم. اون آدرس هم فرستادین رفتم کلا خوش میگذره، عکس یه تسبیح فیروزه ای اونجا بود یه جا دارمش هنوز تو وب ندیدم.
:))

میبینین چقدر خوبه خوندن خاطرات گذشته ؟ خیلی لذت بخشه :)
همون هیچی کافیه (((:
همین ک پشیمونی خوبه :)
خشن نیستیم. داغ داریم. زخم خورده ایم :| :))
سلام زخم خورده :))
خیلی :)
بعضا به همراه یکم دلتنگی....
دلتنگی ک همیشه هست 
بله بله
من قانع شدم :)
:) 
سلام علیکم :))))
سلام :) 
چرا میخند ؟ 
در جواب اون سلام زخم خورده ای که گفتین میخند :))
اهان اهان . حواس نمیزارن واسه آدم :))
پاک کردن همیشه هم بد نیست آقای عکاس
شاید خود قبلی بخواد تغییر مثبت کنه و نیاز داره به فراموشی :)
همیشه بده ... 
تغییر مثبت خیلیم خوبه ولی مگه اونجا بوده ک نمیزاشته شما تغییر مثبت بکنین ؟ 
نیاز ب فراموشی داشتین ؟ قبول . نمیشد بجای پاک کردن سر نمی زدین بهش ؟ 
چند سال پیش یه نفر ازم پرسید تا حالا کسی رو انقدر دوست داشتی که بخوای فراموشش کنی؟ پاکش کنی؟ گفتم نه.کلی هم نصیحت بارش کردم...
الان من از شما می پرسم، تا حالا کسی، خاطره ای، چیزی رو انقدر دوست داشتید که دیدنش اذیتتون کنه؟ وقتی اون چیزی نمیشه که می خوای...
امیدوارم تجربه ش نکنید
17 شهریور جنوبم. به رشت خوش اومدید پیشاپیش :)
نه . تا حالا برام اتفاق نیفتاده 

ممنون :) 

شما خوبین خودتون ؟
گفتم مگر ز رفتن غایب شوی ز چشمم
آن نیستی که رفتی آنی که در ضمیری

اینم مثال نقض حرفام...
زیاد متوجه ربطش ب موضوع مون نشدم 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)