اینکه تصمیم میگیرین از فضای وبلاگنویسی دور بشین و دیگه چیزی ننویسین ، تصمیم خودتونه . کسی نمی تونه شما رو مجبور کنه ک تصمیمتونو عوض کنین ولی خواهش وقتی میرین ، وبتونو پاک نکنین . خواهش میکنم ؛
+ مخاطب داشت . البته فک نکنم دیگه ببینه
اینکه تصمیم میگیرین از فضای وبلاگنویسی دور بشین و دیگه چیزی ننویسین ، تصمیم خودتونه . کسی نمی تونه شما رو مجبور کنه ک تصمیمتونو عوض کنین ولی خواهش وقتی میرین ، وبتونو پاک نکنین . خواهش میکنم ؛
+ مخاطب داشت . البته فک نکنم دیگه ببینه
:دی
که چه شیرین و چه تلخ
دست ناخورده به جا می ماند...
خب چرا دوست نداشته باشم، حتما بفرستین حتما :)
عه خوبه پس باز خوندم کامنت میدم. :)
آره شکر خدا دیگه پاک نمیکنه، باید تشویقش کنم. :)
میدونید یه مدل خوندن هم داشتم مثلا پست 20 تیر سال 92،93 رو میخوندم ببینم تو یه روز مشخص تو سال مختلف پستتون چه شباهت ها و تفاوت هایی داره. کلا بیکاری های من مدل خودم میگذره. :))
با اجازه اتون بله منم از اینکارا میکنم :))
جذابه.
اوهووم.. اصلا یه حس خاصی دارم دارم. اون آدرس هم فرستادین رفتم کلا خوش میگذره، عکس یه تسبیح فیروزه ای اونجا بود یه جا دارمش هنوز تو وب ندیدم.
بعضا به همراه یکم دلتنگی....
من قانع شدم :)
شاید خود قبلی بخواد تغییر مثبت کنه و نیاز داره به فراموشی :)
الان من از شما می پرسم، تا حالا کسی، خاطره ای، چیزی رو انقدر دوست داشتید که دیدنش اذیتتون کنه؟ وقتی اون چیزی نمیشه که می خوای...
امیدوارم تجربه ش نکنید
17 شهریور جنوبم. به رشت خوش اومدید پیشاپیش :)
آن نیستی که رفتی آنی که در ضمیری
اینم مثال نقض حرفام...