داشتم تو پیاده رو میرفتم . یه 206 سفید از تو پمپ بنزین میومد بیرون. از جلوش رد شدم. یه لحظه شنیدم ک یه نفر گفت "رامین تویی؟" برگشتم ببینم کیه. دیدم راننده 206 بود. معلم ریاضی اول راهنماییم. از دیدنش خیلی خوشحال شدم. از دیدنم خیلی خوشحال شد. از ماشین پیاده شد. احوال پرسی کرد. خوشحالیشو می تونستم تو چشماش ببینم.
خیلی ها با دیدن معلم های قدیمی شون سرشو برمیگردونن اونور ک ینی ندیدم. خیلی ها هم می بینن و میرن جلو خودشونو معرفی میکنن و منتظر میشن تا معلمه یادش بیاد ک این کیه. ولی رابطه من و معلم عزیزم اصلا این طوری نبود و نیست. گردن من خیلی حق داره.
+ یک مسابقه ای میخاد برگزار بشه تو این وب . من هم قراره شرکت کنم ولی مشخص نخاهد بود ک من شمارم چنده . اگه حوصله داشتین شرکت کنین :)
الان همش دوست دارم معلم کلاس اولمو ببینم:(
با معلم ورزش پنج سال پیشم هنوزم ارتباط دارم و رابطمون کاااملا صمیمیه:))
شمارتونو بگییید خببببب-_-
پستت رو خوندم یاد یکی از معلمام افتادم
وقت کردی بیا این پست رو بخون
http://manosheram.blog.ir/1396/06/14/%D9%85%D8%B9%D9%84%D9%85%D9%85-%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%AA-%D8%B4%D8%A7%D8%AF
خدا این معلم ریاضی شما رو هم خیلی خیلی حفظ کنه :))
یه مسابقه ای شبیه پیشنهادم تو این پست :)
عوضش الان اوکی شد. :)
سرشلوغی خیلی بهتر از بیکاریه. از رو وب شمام که میشه شلوغ بودن سرتون رو فهمید...
چهقدر خوش به حال شما :)
وای خدا میفهممتون.
آدم وقت نمیکنه به چیزی که میخاد یه انسجامی بده حتی.