عقاید یک رامین

راستی باهم چایی هم خوردیم

هفته پیش با یکی از دوستام (غیر وبلاگی) یه کم بحث‌مون شد. این‌طور که من از دوست مشترکی که ایشون ازش خوشش نمی‌اومد، دفاع کردم. دیگه جواب پیام‌هام رو نداد. من از هفته پیش ذهنم درگیر این بود که دیدمش چی بگم. عصبانی بود منم عصبانی بشم؟ یا خونسرد جلو برم؟ اگه قضیه فلان رو مطرح کنه من چه جوابی بدم؟ اگه فلان جمله رو گفت منظورش چیه؟ اگه باهام حرف نزد، بیخیال بشم یا نه؟ اصلا باهاش حرف بزنم یا نه؟ از این جور سوال‌ها. توی این یه هفته ازش یه غول ساخته بودم تو ذهنم و طبق پیش‌بینی‌هام تو 90% حالات ممکن عصبانی و ناراحت بود. امروز با اینکه هزار تا کار ریخته بود سرم و خسته بودم ولی رفتم دیدمش. انتظار داشتم حتی جواب سلامم نده ولی در عین ناباوریم خیلی راحت و معمولی برخورد کرد. وقتی ازش در مورد ماجرا پرسیدم گفت گذشت رفت ولی من پیگیر شدم و یه کم در مورد اون روز حرف زدیم و تو ده دقیقه همه چی حل شد.


از دو بابت خوشحال بودم. اول از اینکه تو این یه هفته کلافه‌اش نکردم با پیام دادن، اس‌ام‌اس زدن، زنگ زدن. صبر کردم تا یه کم به آرامش برسه. خودمم تو این مدت به آرامش رسیدم. وقت داشتم فکر کنم اون چی گفته، من چی گفتم. در نهایت منطقی با موضوع برخورد کنم. 

دوم از اینکه بیخیال نشده بودم. می‌تونستم خستگی و مشغله‌ام رو بهانه کنم و بگم "من تو این هاگیرواگیر برم ببینم اون چرا ناراحت شده؟ به جهنم که ناراحت شده" ولی یاد روزای خوب‌مون افتادم. دیدم آخر بی‌انصافیه. با اینکه دوستم می‌تونست رفتنمو "به غلط کردن افتاده بود" تعبیر کنه ولی دلیل نمیشد من نرم. رفتم و تمام سوتفاهم‌هارو هم از بین بردم.

از یه بابت هم ناراحت بودم. چون این یه هفته همش به بدترین اتفاقای ممکن فکر کرده بودم. تخیلاتم، یه گلادیاتور با شمشیر بزرگ از دوستم ساخته بود و منو مجبور کرده بود به فکر سپر باشم. امروز دیدم تمام این استرس‌ها و دل‌نگرونی‌ها همش اضافی بود...

بیاین برای حل مشکلات‌مون با هم، حرف بزنیم. رو در رو

سه شنبه, ۲ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۵۳ ب.ظ

 ۱۱ تا نظر تا الان نوشتن

دوستی مثل هیچ چیز نیست
هر روز در دیگش چیزهای تازه می‌جوشد
کلا تیک ایت ایزی با همه ی مسائل برخورد کنیم
با همه مسائل ؟
تو دوستیامون باید بهم فرصت حرف زدن بدیم باید. البته کلا هم فرصت دادن خوبه و هم حرف زدن. :)
یه درصد اگه امروز رو هیچ وقت نمیرفتین :|
دقیقا . باید فرصت بدیم :)
والا کم مونده بود نرم :)) 
تو دوستی لازمه گام هم برداریم. :)

* آخه من کی قانون گذار شدم خدا عالمه :)))
بله بله :)

متوجه نشدم :|
دییرم آخی من نواخدان دوستلیغا قانون یازان اولموشام اوزومون خبریم یوخ :))
(با خودم بودم)

راستش جور دیگه نتونستم به فارسی بگم.
آهان :)))
بیلدیم :))
ما آدما همدیگرو با ذهنیتایی که نسبت به هم در حالات مختلف داریم قضاوت میکنیم که اصلا ممکنه واقعیت امر 180 درجه باهاش فرق داشته باشه!
چه توی دوستی ها و چه توی هر رابطه ی دیگه ای باید بعد از یه بحث، یه مدت سکوت برقرار باشه و بعد حرف زد اونوقت خود به خود همه چی حل میشه؛ مثل کاری که شما کردید (:
ولی سکوت طولانی مدت هم خوب نیست ها؛ فاصله ها رو بیشتر میکنه...
درسته. 
:)
آره سکوت طولانی نتیجه عکس میده
منظورت از «به غلط کردن افتاده بود» همون چیزه دیگه؟ D:
آره ولی به شکل مودبانه‌اش. 
دقیقا درسته...
چند شب پیش داشتم حرفایی با همین مضمون رو به یه نفر میزدم...
:)
آفرین :)
آفرین :))

ولی چه فایده؟ طرف ناراحت شده. میگم من گفتم وقتی ناراحتیم بیایم حرفامونو بگیم به هم که دلخوری های تو دلیمون زیاد نشه الکی! میگه نه من حساسم ناراحت میشم :|

(سرش را به در می کوبد و از صحنه خارج می شود)
:))

بابا حساس . بابا سنسیتیو 😒😒😒
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)