عقاید یک رامین

همین‌قدر مبهوت

وقتی در مورد موضوعی بیشتر از یه سال فکر کنی، دقیقه 90 ازت خواهش کنه نظرتو عوض کنی و نتونی نه بگی
سه شنبه, ۷ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۵۹ ب.ظ

 ۱۰ تا نظر تا الان نوشتن

اصلا نفهمیدم چی شد
دوستی ازم خواست صرف نظر کنم . سخت بود هضمش
ولی من همین حد مبهوت بودنو تجربه کردم...
اون‌قدر مبهوت که سردرد گرفتم :|
شاید هم زیاد مهم نبوده.
مهم بود. ولی دوستم برام مهم‌تر بود . اینکه حرفشو زمین نندازم . ولی خیلی سخت بود
اوهوم. :)
دوستیتون مستدام. [اینجانب باکلاس طور حرف میزند.]
ممنون :)
:))) احوال خانم با کلاس؟
چه‌قدر سخته.
خیلی سخت بود
خوب و کمی tired :)))
شما خوبین جناب مهندس؟؟
:)
نه زیاد
عه :||
خوب باشین خب، حداقل سعی کنید، باشه؟؟
معمولا وقتی سردرد دارم نمی‌تونم خوب باشم
خیلی مزخرفه :|
استراحت کنید، خوب میشه. :)
خیلی
ممنون :)
از همه سنگین تر بودنش فک کنم قسمتی ئه که نشه نه گفت...
آره ... خیلی آره
اینجور وقتا با خودم میگم فقط خداکنه بعدا آدم پشیمون نشه...
منم تقریبا همچین حسی هم دارم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)