عقاید یک رامین

سالاد

1. نمایشگاه به خوبی و خوشی تموم شد. این دفعه باعث شد دوستانی مثل نرگس، هلما و آذری قیز رو از نزدیک زیارت کنم. چقدر این دیدارها لذت‌بخشند بماند که حافظه‌ام یه جاهایی کلا نات ریسپاند بود :))

2. در این یه هفته به دو مورد خودشناسی رسیدم:

  • توانایی دلداری دادنم فاجعه‌ست. هیچ حرف مفیدی نمی‌تونم بزنم. نمیدونم اصلا باید چی بگم. یعنی اگه بخوام یکیو از حالت غم و ناراحتی برسونم به حالت خنثی یه هفته باید تلاش کنم ولی در عوض، حالت خنثی رو خیلی راحت میتونم به حالت شاد تبدیل کنم.
  • وقتی عصبانی میشم، ترسناک میشم :| اینو مستقیم بهم گفتن :))
3. دوستی بسیار زیبا نوشته بود: فقط یه دانشجوی مهندسی میدونه که یه دانشجوی مهندسی هیچی نمیدونه. میشه گفت منم باهاش موافقم.
4. وی اشتباهی بجای "پاستای پنه" گفت "پانای پسته" و باعث شاد شدن دل دوستان شد :)))
5. احساسات و درونیات و ذهنیاتم مثل چند رشته نخ طویل بهم پیچیدن. نمیتونم این چند کلاف سردرگمو از هم باز کنم. 
يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ۰۱:۱۶ ق.ظ

 ۱۳ تا نظر تا الان نوشتن

منم الان اون مورد پنجم :| خیلی بده...
اصن معلوم نیست سرش کجاست تهش کجاست. 
سلام نمایشگاهتون قبول باشه :)
سلام :)
ممنون
شماره یک: چه خوب که به خوبی و خوشی تموم شد (: إن شاءالله ما هم توفیق دیدار دوستان رو داشته باشیم (:
شماره ی دو، پارت اول: بقیه بهم میگن میتونم خوب دلداریشون بدم ولی خودم فکر میکنم اینطور نیست!
شماره ی دو، پارت دوم: کلا عصبانتیت علت ترسناک شدنه، فکر میکنم همه وقتی عصبانین ترسناک میشن
شماره ی سه: از اونجایی که دانشجوی مهندسی نیستم اظهار نظر نمیکنم (:
شماره ی چهار: شخصی هم به جای شمعک سماور گفته بود سمعک شماور ولی اونقدر جذبه داشت که کسی نمی تونست حتی لبخندی به لب بیاره اما از درون داشتن منفجر میشدن گویی!!!
شماره ی پنج: سعی نکنید از هم بازشون کنید اینطوری بیشتر به هم پیچ میخورن! رهاشون کنید خودشون راهشون رو پیدا میکنن...
1. :) ایشالا
1.2. خب این خیلی خوبه
2.2. درسته
3. :)
4. یعنی اگه اینو من میگفتم سال‌ها دوستام میخندیدند :)))) 
5. والا تا الان ولشون کردم که وضعم این شکلیه...
ما هم از دیدار جناب تان مشعوف شدیم :)
من برعکسم یعنی دلداری دادنم خوبه. یه جوری تو فاز دلداری دادن فرو میرم که طرف اونقد حالش خوب میشه که برمیگرده منو دلداری میده :)
اون کلاف سردر گم که منم آقا :(
:)
خیلی خوبه :)
:(
پانای پسته =))
من پانای گردو می‌خوام، ندارید؟ D:
:))
نه متاسفانه :)) فقط پسته موجوده
بیا یه دهن برامون عصبی شو بخندیم :-)
:)))) 
من عصبی بشم همه رو زخمی میکنم :)))))
دلداری دادن خیلی سخته خیلی.
فضا و محل دیدار هم خیلی خوب بود. :)
خیلی 
:) اگه تی ام بکس بود خیلی بهتر میشد :))
نذاشتین بگم تی ام بکس پلی کنن، روی منو زمین نمینداختن :))))
:)))) میگفتین داااا
من هله سیزدن قورخورام🙈🙈
:))) مشکلی نیست بابا
پانای پسته مارو لبخندناک کرد و زیر لب گفتیم هشتگ مغز فانتزی

رامین:))) حالتون چطوره؟:)
:)))))

مممنون :) شما خوبین ؟
گینه اوجور اوسون :)
:))
منم خوبم:) شکر
شکر :)
در مورد 3 و 5 منم همینطور! البته مثل اینکه برای 5 همه همینطور!!
در مورد بند اول هم گفتن نداره که جای من خالی بود (الکی مثلا)D:
:)
جای شما بسیار خالی :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)