تو این مدت خیلی اتفاقا افتاده
1. کنفرانس رو برگزار کردیم . خیلی خسته شدیم . خیلی انرژی برد . 3 هفته کلا بصورت مستقیم وقت گذاشتیم . تجربه خوبی بود . از همه مهمتر دوستای خوبی پیدا کردم . کلی باهم عکس گرفتیم بعد کنفرانس . البته حین کنفرانس هم عکس گرفتیم . چیزای زیادی یاد گرفتم .چیزای زیادی فهمیدم ک مهمترینش این بود : تحمل کردن من کار سختیه .
2. با کل ورودی عکس یادگاری گرفتیم . بعد 4 سال . ما ی عکس دسته جمعی نداشتیم تو این 4 سال . با کمک بچه ها ی روز هماهنگ شدیم و ب این مهم دست یافتیم . شاید براتون عجیب بیاد ولی جمع کردن صد و خورده ای نفر کار سختی بود ک بعد 4 سال تحقق یافت ( من چرا فعل هام این جوری شده .تحقق یافت! :)) )
3. جشن فارغ التحصیلی گرفتیم . واااای خیلی خوب بود . کلی براش برنامه ریزی کرده بودیم . ی کلیپ درسته کرده بودیم نیم ساعت !!!
موضوعش این بود ک بچه های دانشکده رو تو اینده نشون میداد ک هر کدوم تو ی شغل بی ربط مشغول یودن . مثلا یکی شده بود راننده تاکسی . یکی شده بود نوازنده دوره گرد . یکی عریضه نویس و .............. من هم شده بودم بستنی فروش :)))))))
البته مسخره بازی نبودااا . فیلم نامه داشتیم . کارگردان و ایناا . سر ضبط سکانس من ، ینی من نابود شدمااا . رفتیم بستنی فروش بغل دانشگاه از فروشنده اجازه گرفتیم ک ما میخایم فیلم بگیریم و اگه اجازه بدین این دوستمون ( منو میگفتنااا ) دو تا بستنی قیفی با این دستگاه درست کنه . فروشنده هم قبول کرد . از شاگرد مغازه هم ی روپوش گرفتم پوشیدم .از این روپوش سفیدا ک پشتش بافونت قرمز می نویسن : مزمز
خلاصه با هر مصیبتی بود ضبط کردیم . من فقط از این می ترسیدم ک با اون وضعیت یکی از استادم منو ببینه قراره چ عکس العملی نشون بده ک خداروشکر اتفاقی نیفتاد . خلاصه خیلی حال داد موقع پخش کلیپ کل سالن ترکید . همه داشتن میخندیدن . خیلی حال داد . خیلی .
جشن " فارغ التحصیلی "رو گرفتیم ولی کوووووووو تا فارغ التحصیلی .
4. کنکور . کنکورو یادم رفت . نتایج کنکور آمد . بد نبود . همون چیزی ک من برنامه ریزی کرده بودم . ولی متاسفانه ظرفیت هارو طی ی حرکت ظالمانه کم کرده بودن . و از شانی افتضاح اینجانب اون گرایشی ک من میخاستم ظرفیتش نصف شده بود . نصف !!!! . خلاصه بیخیال . نتایج دوستام بد نشده بودن . میلاد 185 - رضا 24 . الان منتظرم ببینیم چی میشه