یه روز قبل از اینکه برم سر پست.بهم گفتن نامه داری. هنگ کردم. فرشید برام نامه فرستاده بود از تبریز. ده روز طول کشیده بود برسه به دستم. جزو معدود لحظههای خوب بود.
محبوبترین پستها
کلمات کلیدی
بایگانی
آذر ۱۴۰۳ (۱)
آبان ۱۴۰۳ (۱)
مهر ۱۴۰۳ (۲)
شهریور ۱۴۰۳ (۳)
مرداد ۱۴۰۳ (۴)
تیر ۱۴۰۳ (۲)
خرداد ۱۴۰۳ (۵)
فروردين ۱۴۰۳ (۴)
اسفند ۱۴۰۲ (۷)
بهمن ۱۴۰۲ (۱)
دی ۱۴۰۲ (۱)
آذر ۱۴۰۲ (۲)
آبان ۱۴۰۲ (۱)
مهر ۱۴۰۲ (۶)
شهریور ۱۴۰۲ (۲۰)
مرداد ۱۴۰۲ (۷)
تیر ۱۴۰۲ (۱)
خرداد ۱۴۰۲ (۲)
ارديبهشت ۱۴۰۲ (۸)
فروردين ۱۴۰۲ (۸)
تیر ۱۴۰۱ (۱)
خرداد ۱۴۰۱ (۳)
ارديبهشت ۱۴۰۱ (۳)
فروردين ۱۴۰۱ (۷)
اسفند ۱۴۰۰ (۵)
بهمن ۱۴۰۰ (۴)
دی ۱۴۰۰ (۳)
شهریور ۱۴۰۰ (۵)
مرداد ۱۴۰۰ (۵)
تیر ۱۴۰۰ (۳)
خرداد ۱۴۰۰ (۹)
ارديبهشت ۱۴۰۰ (۵)
فروردين ۱۴۰۰ (۵)
اسفند ۱۳۹۹ (۳)
بهمن ۱۳۹۹ (۳)
دی ۱۳۹۹ (۳)
آذر ۱۳۹۹ (۴)
آبان ۱۳۹۹ (۳)
مهر ۱۳۹۹ (۷)
شهریور ۱۳۹۹ (۵)
مرداد ۱۳۹۹ (۹)
تیر ۱۳۹۹ (۸)
خرداد ۱۳۹۹ (۱۲)
ارديبهشت ۱۳۹۹ (۱۶)
فروردين ۱۳۹۹ (۳۳)
اسفند ۱۳۹۸ (۲)
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
شهریور ۱۳۹۸ (۹)
مرداد ۱۳۹۸ (۷)
تیر ۱۳۹۸ (۱)
خرداد ۱۳۹۸ (۵)
ارديبهشت ۱۳۹۸ (۱)
فروردين ۱۳۹۸ (۱۰)
اسفند ۱۳۹۷ (۱۴)
بهمن ۱۳۹۷ (۱۴)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
آذر ۱۳۹۷ (۱)
آبان ۱۳۹۷ (۵)
مهر ۱۳۹۷ (۹)
شهریور ۱۳۹۷ (۹)
مرداد ۱۳۹۷ (۱۱)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
خرداد ۱۳۹۷ (۹)
ارديبهشت ۱۳۹۷ (۱۳)
فروردين ۱۳۹۷ (۱۱)
اسفند ۱۳۹۶ (۳)
بهمن ۱۳۹۶ (۴)
دی ۱۳۹۶ (۹)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
آبان ۱۳۹۶ (۱۱)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
شهریور ۱۳۹۶ (۱۶)
مرداد ۱۳۹۶ (۱۹)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
خرداد ۱۳۹۶ (۳۱)
ارديبهشت ۱۳۹۶ (۳۱)
فروردين ۱۳۹۶ (۳۰)
اسفند ۱۳۹۵ (۱۰)
بهمن ۱۳۹۵ (۱۴)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
آبان ۱۳۹۵ (۱۵)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
شهریور ۱۳۹۵ (۳۸)
مرداد ۱۳۹۵ (۲۹)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
اسفند ۱۳۹۴ (۳۴)
بهمن ۱۳۹۴ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
آبان ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
شهریور ۱۳۹۴ (۲۹)
مرداد ۱۳۹۴ (۴۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
خرداد ۱۳۹۴ (۳۲)
آذر ۱۳۹۳ (۱)
مهر ۱۳۹۳ (۳)
خرداد ۱۳۹۳ (۲)
ارديبهشت ۱۳۹۳ (۲)
فروردين ۱۳۹۳ (۷)
اسفند ۱۳۹۲ (۶)
بهمن ۱۳۹۲ (۱۱)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)
دوستی های خوب به زندگی امید میدن. :)
نامه فرستادم ولی نگرفتم خودم..فرستادنش که جذابه:)
دارم نگران میشم که مگه کجا انداختنتون :|
یا خدا:|
خووووووبی رامین ؟ الای مادر بگردتت و این حرفای صخی طوری!:) حسیر شدی قشنگ؟ دیدم تو کامنتا که یه کم هم مرد شدی اره؟ چندتا مرد شدی حالا؟ در حدی هست که دفعه بعدی رامین فیک اخر پیاماش بنویسه: و من الله توفیق و یا الله! اهدنا الصراط المستقیم، صاف به طرف دوست و رفیق و بلاگ:-D
وای ولی همچنان یه جیغ دیگه از باز بودن کامنتا
اقا! یه دعای نیک تو پی وی مون از من موجوده قبل سربازیت، فرموده امکه هر چی خاک اون مرحوم عایرضا بودبقای سربازی شما باشه!
علیرضا کهدر داغان ترین نقطه ممکن افتاده بود و مثلا این دعای خیری بود که تاریخ تکرار نشه و شما دیگه جای خوب بیافتی! یعنی به ولای علی اگر میدونستم دعام برعکس میشه و میافتی یه جا داغون تر از علیرضا لال میشدم اون لحظه:| الان قشنگ فهمیدی چه قدر وضعت داغونه؟ به عمق فاجعه پی بردی رامین جان؟ خب الهی شکر. رفاقت رو در حقت تموم کردم:-D
++چیز کن! تا هستی _ البته اگه هنوز باشی_ قشنگ خودتو بساز داداچ:-D موزیکای خوب دانلود کن هی گوش بده حفظ شی، دایره موسیقاییت _ بر وزن دایره لغت حتی_ گسترش پیدا کنه جهت پاس دادن و اینا.
و اما این یک پیشنهاد استثنایی هست دوست من! ایا از پاس دادن های دوازده ساعته ی خود خسته شده اید؟ ایا کتاب خواندن برایتان ممنوع است؟ ایا دلتان میخواهد همچنان که در تخت گرم و نرمتان چرت میزنید، دست کنید و از کابینت مادرتان یک ملاقه در بیاورید و به سمت گرگ هایی که زوزه میکشند پرتاب کنید؟
ما یک پیشنهاد ویژه برای شما داریم! داراراراراااااام: یک سررسید و مداد!
البته دیگه امیدوارم نوشتن و اینارو براتون ممنوع نکنن:| [ در دل به مملکت گل و بلبلشان فحش میدهد. پرانتز بسته:|
همونجا هر چی حسش اومد بنویس! متن اهنگی! خاطره ای! روزانه نویسی یا حتیییی ای خودم^^
شاید که زمان سریع تر بگذره
و من عاجزم از بیان درستش ولی رامین جان فرزندم. ای پسری که یک پارچه اقا شده ای و کامنت ها را باز میگذاری! عمر گرانمایه مثل برق و باد میگذره و در چشم بهم زدنی میبینی این دو *اکینگ سال هم گذشته و در اغوش بکس داری دو لپی ساندویچ الویه تو گاز میزنی مادر
بلند بگو آمین.
هعییییییی ژندگاونی بی رحم:) چه زود میگذره اقا! نگا نگا! انگا همین دیروز بود!
تازه حتی این که خوبه! کاش برمیگشتیم به عقب تر که لینک این قالب رو فقط من و پری داشتیم! بعد پری کامنت میگذاشت من پی ام میدادم تهش خجالت میکشیدم پاکشون میکردم:)))))
میبینی عمر گرانمایه رو فرزندم؟ به سان برق و باد حتی!
+دلم براتون تنگ شد. برا جفتتون و از ته دل.
۱_ Beautiful people از خانوم سیا ؛)
۲_ پاییز _ بمرانی
۳_ به جهت محبتی که به چاووشی دارین، هر چی اهنگ جدید داده
۴_ ما ازموده ایم_ اشکان ماهری
ببخشید دیگه دستمون خالیه این روزا. بیشتر از این چیزی به ذهنم نمیرسه:) اولی رو که قبلا گفته بودم، سه تای بعدی هم خیلی رامین طوری نیستن!
تی ام بکس هم که ؟:)
چه باحاله من تو ذهن تو این اندازه بولدم و همیشه درمورد منم حرف میزنی و چرت و پرت گفتنام رو دوست داری. یه لبخند خیلی گُنده میاره رو لبم. ^___^
امروز سالگرد شروع به کار زدنمه، مناسبت خوبی برا یخ در بهشت و فالوده مهمون کردن :) هرکدوم جای من برا خودتون شیرینی چیزی بخرین :)
چرت و پرت بافتنامون رو نگه داریم برا صخی اومدنی..
أه! پرانتز هام درست نمیشه عصبی میشم:-D اقا این جمله اخر باید تو پرانتز باشه' لا اله الا الله
خب پاسخگوی سخنان قبلی تون باشم:
@رامین: هان دقیقا:-D مثلا یه روز تو گوگل سرچ کنن حسیر چیست؟ بعد برسن به وضعیت یک عدد رامین:-D
ای جانم نگا:-D ده تا مرد شده بچه مون! عاشق این حجم پایه بودن در اسکل بازی هامونم:)
بله جناب ساندویچ الویه! جملات را با حرص از لای دندان بیان میکند: من هنوز یادم نرفته میخواستی مااااااااااااآدر منو بفرستی برن نون بگیرن! _ با تاسف بر پوچی نسل جدید سر تکان میدهد_
بذار! بذار دستم بهتون برسه. سینه خیز روان و کلاغ پر دوان میفرستمتون نانوایی تا قشنگ دستتون بیاد یه من صخی چه قدر ابهت داره _ بر وزن یه من ماست چه قدر کره داره_
عه! بابا حالا به روم نمیاوردی! میذاشتی فکر کنم ایده دفترچه فقط به ذهن خودم رسیده! چیههههه زارتی رفتی یه عکسم از نوشته هات پست کردی فرو شه تو چش و چال ما!؟ متواضع باش رامین جان:-D بخیل نبودی که عزیز!
+عررررررررر! سیریسلی؟ میخواستم بگم تی ام بکس البوم جدید داده و من نمیدونستممم؟ بعد دیدم خب خیلی طبیعیه که ندونم! تا نباشد رامینی صخی نباید تی ام بکس ها:)
@هلما:ما کوچیک شماییم خانوم:)
@رامین: هاو! میدونم ادم چه قدر دلش تنگ میشه. برا وبلاگ و همه چی!
والا به موت قسم حاجی وضعیت ماهم خیلی دلگشا تر از پادگان شما نیس:| کاملا درک میشی
و هلما: بابا احساس میکنی از همه پرروتری چیه:-D؟ من کامنتای اینجا رو میبینم دلم میخواد دو دستی بر فرق بکوبم بس که همه مودبن و شما شما میکنن و من گویا که با یه پیژامه راه راه نشستم رو گل قالی دارم قلیون چاق میکنم حتی:-D
+بغل محکم برات هلما گلی:)
از گروه چه خبر؟ پرپر برگشت؟ بقیه تون خوبین؟ خودت رو به راه تری؟
+وع! رامینا! چه خوب کردی اومدی ! دلمون وا شد
چه قدر خوبیم ما اخه؟!:)))) کشینگ یو برو:)
+هلما جان. خودمون به خودمون شیرینی بدیم؟ د! داداچ بگو شماره حساب بدیم لااقل! چه وضع مهمون کردنه؟!:/
خدایا هممونو حدایت کن:-D حداااایتا حددددایت!
دعا کنید این اخرین *اکینگ سال تحصیلی ما هم به خیر بگذره.
نکته کنکوری ۱: با صلابت سارق ها وقتی هنگام دزدی داد میزنند هچکس از جاش تکون نخوره:
کسی بدون من یخ در بهشت نمیخوره.
نکته ۲: مراقب خودتون باشین:)
[ از روی گل قالی بلند میشود، پیژامه راه راهش را تا کمر بالا میکشد، دماغش را با استینش پاک میکند و در حالی که اطمینان دارد با تمام توان فضای فرهنگی وبلاگ را به ابتذال کشانیده میرود فیزیک کوفتی اش را بخواند. تمام.[]
گروه هم سرجاشه، هرازگاهی سر میزنم.. ها خوب شد یادم انداختی دیشب یا پریشب بود گفتم به بچه ها که رامین اومده مرخصی پرهام سلام رسوند، لابد برگشته که سلام هم رسوند و من الان میگم :|
بغل خیلی محکم صخی *__*
شماره حساب نمیدین که منم تعارف الکی نزدم دیگه..
+ ای جوووووووونم که پرهاااااااااام! وای وای وای! پری جون خواهر اگه بدونی این پسر چه قدر ماهه!
:-D
جدی حالا! الهی بگردمش دلم تنگ شد کلی براش. برا همه شون! :( عوضیا :(
+قلیون که جهت ایجاد ارایه مراعات النظیر بود وگرنه در این زمینه ها من و رامین تو یه تیم محسوب میشیم! قلیون؟ سیگار؟ شیب بام!
ولی اره رامین جان! ایشالا یه روز هممون دور هم جمع میشیم! مرخصی اینا اوضاعش چجوریاس رامین؟ یادت نره ۹۸/۸/۸ دیدار داریما!
کلا هلما ۱۵ کیلو حسابت کرده! نچ نچ نچ! پوچی نسل جوان تا کجا واقعا؟:)
خب دیگه بسه:-D تفرقه ننداخته بودیم که اونم انداختیم:-D
خواستم بگم جمع کنید برید خونه هاتون ! وقتی من نیستم نبینم بشینید هی کامنت کامنت بعد دیدم گناه دارین:| اول به نظرم رامین گناه داشت الان به نظرم حتی هلما هم گناه داره!
خیلی هم چیزید شماهایی که میرید سربازی و رفیق شفیق هاتون تا ماه ها از دلتنگی دق میکنن:|
اشاره دارم به دوره اموزشی علیرضا که اگر کسی در مورد سربازی حرف میزد ریموش میکردم! یعنی خودتون اونور به فنا میرید ماهم اینور:|
خلاصه که اره. گناه دارین. باشین شما بدون من _ ته دلش ذره ای رضا نیس، وی تا ابد که حسود ابانی میماند_
الان دونستم چقدر ماهه :))
15 کیلو هم برو تو همون ارایه هات جستجو کن.. حالا نری بچسبونی به جان بخشی به اشیا و اینا بدتر تفرقه بندازیا :)
به جای اینکه زمانت رو پای طبقه بندی و کلمات کلیدی وبلاگ بذاری یه کار مفیدتر کن. یه شاخه گل بخر بده به پدرت:)
اون هزار و اندی پست وبلاگ من خیلیاشون طبقه بندی و کوفت و درد داشتن. به قول یه ضرب المثل کوچه بازاری ای :اینا برا رقی _رقیه_ تمبون نمیشه!
تمبون هم که یعنی شلوار! :)
مرررسی یادته رامین! حالا گرچه که وضع مرخصی افتضاحهه ولی بیا! تضمینی که کنار ما بهت خوش میگذره:-D
میشوره میبری اون سربازی عزیز رو:)
دیگه همینا دیگه به لحظات ملکوتی خدافظی نزدیک شدیم:)
البته منم فقط بزرگ میشم پیر نمیشم. :))
واااای عالی بود:-D
باشه اصلا من دنبال بهونه بودم بیخیال طبقه بندی شم. اینم بخاطر تو :)
یه دیالوگ ازت دارم که وبلاگ همه دنیا نیست و برو دنیاتو کشفش کن و اینا؟
این دق نکن _ مغز فانتزی اش در ادامه جمله میگوید:روغنت رو عوض کن_ تحمل کن. روزای سخت میگذره رو هم نگه میدارمش!:)
نمیدونم یه سری حرفا رو شاید روزی هزار بار هم ببینیم! ولی شنیدنش از دهن ادمایی که باورشون کردیم تاثیرش خیلی بیشتره! مرسی خلاصه. مرسی واسه همیشه هامون رامین:)
وای اره واقعا! جدی جدی بچه کنکوری ام! انگار همین دیروز بود تازگیا اومده بودم وبلاگت جوابمو نداده بودی قهر کرده بودم:-D
بزرگ شدیم ماهم:) هوم
به خدا میسپارمتون. باشین شماها حرف بزنین کیف کنید. من نیز میرم خر بزنم کیف کنم:)
مراقبت از خود فراموش نشه. عسل زیاد بخور رامین
ماچ و کشه
خیلی وقت بود خُل و چل بازی درنیاورده بودم... خواهرم پریروز میگفت: خواهش میکنم همون پری وراج شو نمیتونم این مدلی آرومت رو تحمل کنم. :))
از من بعیده ها، قدیما یه سمت به اسم "بحث واز کن" داشتم برا خودم. اون موقع ها هم سن و سال الان صخی بودم البته. :)
تو این چند روز حسابی کیف کنید و انرژی ذخیره کنید.