عقاید یک رامین

دیر شده؟

نکنه یه روز به خودم بیام ببینم
پنجشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۷، ۰۶:۱۹ ب.ظ

 ۲۰ تا نظر تا الان نوشتن

امیدوارم اینطوری نشه..ولی ممکنه یه روز به خودتون بیاین بگین اون روزا که میگفتم نکنه دیر شده؟دیر نشده بود و باید انجامش می دادم...هرچی که هست در اولین فرصتی که میشه انجام داد،باید انجام بشه.
شاید اصلا کامنتم به این یه خطی که یه دنیا ماجرا پشتش هست نخوره ولی شایدم جوابش همین باشه.


ساده نیس برام تصمیم‌گیریش. هزار تا عاملو باید در نظر بگیرم. عین کنکوره برام. 100 تا سوال داره و من هیچ کدومو جواب ندادم
میخوا زن بسونی کوکا؟:-D :))
چی شد که به این نتیجه رسیدی خواهر؟ :)))
ذهن سرشار و ذکاوت بی امان:-D
ببین رامین! من تک تک شماهارو بزرگ کردم! همه دنیارم بپیچونی منو نمیتونی:-D
10 پوینتز تو گریفیندور :))

:)) قصد پیچوندن نیس :))
خدایی؟:-D زدم به هدف!؟
من نه تایید می‌کنم نه تکذیب :))
خب من در نقش مادر دوماد به تاییدت نیازی ندارم پسرم.
[بادبزنش را با لحن مغرورانه ای تکان میدهد و صورتش را برمیگرداند. ملکه صاختین:| ]
:)))))))))))))))))))))))))
بنده همچنان در نقش مادر دوماد یک پندانه تراوش میکنم و میرم: بعضی کارا رو شاید همیشه بشه انجام داد ولی بعدش همیشه نمیشه پشیمون شد یا چی!
اره خلاصه فرزندم. واقعا تا پختگیش نیومده دیر نمیشه. خب بله کلمات قصارمون رو به پایان میبریم. هلما جان ضمن اینکه دست منو بگیر از منبر بیام پایین، یه لیوان ابم اشاره کنن بر و بچت مرحمت کنن.
حضار محترم هم صلواتی عنایت کنید بر ارواح طیبیه سربازان سرزمینم
ممنون از کلمات قصارتون :)) آب چرا؟ میگم آب پرتقال بدن :))

:)) ممنون
هلما هستم یک دستگیرنده :)

نذارین دیر شه!
کی گفت چیزی که صخی گفته درسته؟ 

:))
من فقط کمک کردم ازمنبر بیاد پایین :))

خب بیایید بگید درستش چیه.! [خیلی هم پرروطور] :))
دست شما درد نکنه :))

اگه قرار بود بگم که تو خود پست می‌نوشتم :))
پیر شده صخی :))

آره ها راست میگین :))

بنظرم عجله کردن بهتر از دیر کردنه! هرچند فقط نظره و شاید تو موقعیتش عملیش نکنم. خلاصه که از نظرات گوهربارمون بی بهره اتون نمیذاریم. [گلو تر کرده و عینک دودیش رو میبرد رو پیشونیش]
:))

ممنون از نظرات‌تون [به صد نوع گِل روبرویش نگاه می‌کند و نمی‌تواند تصمیم بگیرد کدامش را به سرش بگیرد]
گُل خوندم اولش!

مضطرب نشید لطفا. آرامش مهمتره :)
:))

چشم
برای چی دیر شده؟
از موضوعاتی که دوست ندارم تو وب در موردش حرف بزنم :)
به هلما: خر عوضی:-D خودتون پیر شدین. من تازه داشتم تو ذهنم حساب میکردم چههههه خووووب! هنوز teenager هستم:|


به همه: ضمن اینکه صخی کلامش حجت است(دیگه کم کم داره حال خودمم بهم میخوره:/ :-D)، همین که رامین کاملا دستپاچه و بی هیچ اشاره ای از طرف هلما یهو پرسید کی گفته صخی راست میگه صحه میگذارد بر فضایلمان.
ایا هنوز هم ایمان؟ نبود؟

درررر پایان گوشه چشمی هم به رامین: عزیزم! به صد نوع گل مقابلت نگاه کن ولی رس رو انتخاب نکن. رس مال منه. الانم به نظرم انتخابی نکن. بذار این ولنتاین تموم شه یه کاریش میکنیم حالا داداش. نباشه غمت
بابا تینجر :))

کی گفت من دستپاچه شدم؟ :)) اصن چطور میشه از کلمات، حالات رفتاری رو تشخیص داد؟؟ :))

عه رس مال توئه؟ اکی. با اینکه به ولنتاین ربطی نداره ولی باشه :))
اینطور میشه حالت رو از کلمات تشخیص داد که من شماها رو بزرگ کردم لعنتیا. منو نمیتونید بپیچونید:-D [شترمرغ فاخر]
برو به تینجیریت برس بچه :))
ولی پس واقعا! کی اون روز فانتزی کوفتی میرسه که ما هممون دور همیم داریم خمیر نون باگت رو از وسطش در میاریم؟
و قاشق قاشق سالاد الویه میزاریم لای نون باگت
انقدر محال به نظر میاد که دلم میخواد بگم حیف شد رامین حیف شد:|
هیممممم
همین که میگید دست پاچه نشدم یعنی دستپاچه شدین :) [ستاد ایجاد تشنج در فضا]
صخی هم که Child زرزرو خودمه اصلا :)
رامین بی زحمت اون پستونکه افتاده زمین، یه آب بکش بده صخی :))
من نگفتم دست‌پاچه نشدم. من پرسیدم کی گفته من دست‌پاچه شدم. فرق می‌کنه :))
:))
چشم
:_
وی عصبانی شده، لب‌های خود را گاز می‌گیرد
صخی گفته :))

عه عکس آوتار عوض شده!
حرف‌شون متین ولی خب :))

بله :)
عکس اواتار مردموووو:)
دیدم خیلی وقته عوض نکردم یه تنوع بدم بد نیس
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)