عقاید یک رامین

با وبلاگ‌گردی

غم نبودنت توی افتتاحیه خیریه‌ امسالو چه جوری تحمل کردی؟ خیریه‌ای که سه سال توش زحمت کشیدی، جون کندی، عرق ریختی، گریه کردی، خندیدی و حالا، مجبوری وسط بیابون باشی و پست بدی؟

شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۷، ۰۵:۱۶ ق.ظ

 ۱۱ تا نظر تا الان نوشتن

مهم نیت عمله ، حالا نبودی هم چیزی از ارزش کار کم نمیکنه:)
آره. خدارو شکر می‌کنم تا جایی که تونستم کمک کردم و کم نذاشتم
تو اونجایی که هستید کار خیر کنید
وسط بیابون به کی کمک کنم؟ :))
پس امسالم هست.!
حق دارین یکم غصه بخورید، غصه خوردن هم جزئی زندگی همه امونه. :)
آره آره. شما که دیدین اونجارو. کم و بیش می‌دونی چه حالی داره :)
موافقم با نظرتون :)
اوهوم برا همین کم و بیش درک میکنم. منم دلم خواست.!
بقول قناری معدن
آدم خانه‌اش یکجاست، دلش هزار جای دیگر
میگذره...
و اینه مفهموم زندگی :)
البته الان شما خونه ات هم دوجاست، یکی که خونه اتون یکی هم وسط بیابون..
لاب پیس :)))
حس میکنم وسط بیابون خدا صدای آدما رو قشنگتر میشنوه، همین الان از ته دل منو دعا کنید. باشه؟!
چشم :)
به مورچه ها کمک کنید
مورچه از کجا پیدا کنم؟ :))
خدا حتما یه جای دیگه غمشو از دلتون درمیاره :)
خدا از دهن‌تون بشنوه
همون جایی که هستین امکان شرکت در خیریه نیست ؟ هر جا کمک کنین همون مزه رو میده :))
۳ سال تو تیم اجرایی بودم اصلا حال و هواش غیرقابل وصفه
ما روز اول که رفتیم غرفه‌هاتون خلوت تر از پارسال بودند! منم به دوستام گفتم رییسشون رفته سربازی واسه همینD:
ولی مسئولان فالگیرتون خیلی باحال بودند:-))) من خودم مردم از خنده
اولور دا :)
لطف دارین :))
عه :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)