عقاید یک رامین

هم‌اکنون منتظر یاری سبزتان هستیم*

تو زبان ترکی یه اصطلاحی هست به اسم "گمانا توشماخ". این‌طوریه که مثلا شما یه ساله که منتظری یه گوشی بنفش بخری که دوربینش ۶۰ مگاپیکسل باشه. هی به خودتون میگین همین که پیداش کنم می‌خرمش. زمان می‌گذره و شانسی همچین گوشی‌ی تولید میشه ولی وقتی شما می‌فهمین که خواسته‌تون در دسترسه، هی شک می‌کنی که بخرم یا نخرم. ما به این نوع شک کردن میگیم "طرف گمانا توشوپ". یعنی حتی عجیب‌ترین چیز دلخواهش هم موجوده ولی این نمیره سمتش. الان سوالم از شما عزیزان اینه که این عبارت معادل فارسی داره یا نه. "دست دست کردن" یا "لفتش دادن" همین منظورو می‌رسونه؟


* بنیاد ملی بیماری‌های خاص. شماره حساب 3434 بانک ملی ایران، شعبه اسکان :| توروخدا ببین چیا یادمون مونده

يكشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۸، ۱۲:۱۴ ب.ظ

 ۲۵ تا نظر تا الان نوشتن

نه... اونا که گفتین فهوای کلام رو نمی‌رسونن |:

+تلفظش چجوریه؟
gumana tushmakh
فارسی گمانا دوشماخ
میشه:
یعنی طرف حتی عجیب‌ترین چیز دلخواهش هم موجوده ولی این نمیره سمتش
مثلا شما یه ساله که منتظری یه گوشی بنفش بخری که دوربینش ۶۰ مگاپیکسل باشه. هی به خودتون میگین همین که پیداش کنم می‌خرمش. زمان می‌گذره و شانسی همچین گوشی‌ی تولید میشه ولی وقتی شما می‌فهمین که خواسته‌تون در دسترسه، هی شک می‌کنی که بخرم یا نخرم
التماس دعا😂😂😂😐✋😁
راست میگیییی
چرا به فکر خودم نرسید؟ :)))))
من دیگه شبا خوابم نمیبره تا جواب این سوال پیدا نشه :|
البته احتمالا معادلی نداره. مثل خیلی چیزهای دیگه. همینجوری باید توضیحش داد -_-
احتمالش هست. عین پوتدماخ :))
😂😂😂
دو دل شدن نزدیک ترین اصلاح فارسی بود که به ذهنم رسید
خیلی خوب بود :))
خب اجازه بدید نتیجه‌ی تحقیقاتم رِ عرضه بدارم خدمتتون :دی
در یک کاربرد میشه "هوا برش داشته" معنی کرد.
مثلا "سنه دَ یاخجی دئدوخ گومانا دوشدون"
ولی این معنی ازش که تو پست فرمودین همچنان در هاله‌ای از ابهامه معادل فارسیش -_-
مرسیات :)

آفرین. این جنبه‌اش یادم نبود 
دل دل کردن هم بد نیست
می‌دونین تو دل دل کردن این مفهوم که قبلا می‌خواسته و الان رسیده نمایان نیس
پوتدماخ چرا نشنیدم من تا حالا o_O
شاید جور دیگه‌ای تلفظ میکنیم ما. معنیش چی میشه؟
در مورد غذا پختنه. چیزی شبیه تف دادن :))
معادل فارسی ندارد
ممنون از همکاری شما :)
معنی مشتبه شدن نمیده؟؟
مثلا تو جمله الله وئردیکجان بنده گومانا دوشور میشه گفت بنده مشنبه دوشور
بازم فک میکنم 😅
الان سوال پیش میاد که مشتبه شدن مگه فارسیه ؟ :))
آهاااان ما "د" رو تلفظ نمیکنیم. Pötmax
جدیا! این چی میشه فارسیش :))
اهان :))

فکر کنم تف دادنه ولی مطمئن نیستم. خیلی تخصصیه :))
اره مشتبه شدن فارسیه منتهی معنی هاش متفاوته، میگم شاید یه معنیش اینو برسونه
مثلا یه معنیش به ظن افتادنه بقیرو دقیق یادم نیس
به نظرم این معنی رو می‌رسونه :)
اون پوتدماخ هم ما میگیم پوتَّماخ به معنی یه جور خاص تفت دادن 😁 یکیم هس پوتماخ به معنی قرمز و ملتهب شدن صورت از حرص خجالت یا حالا هرچی 😊
کاملا درسته :))
هله یکی هم هست "بویونا توشماخ" این درد بزرگیه. من هردن بو شرایط ده گیر ائلرم، یه خوددرگیری خیلی بدیه.
پوتدماخ فک کنم تفت دادنی همراه با بخار باید باشه.
:)))))) 
واقعا چی میشه معادلش ؟ 
شاید معادل دورش بشه مجبور شدن

+ قارپیزین قابیغین گاشیدیم : پوست هندونه رو خاروندم :))))))))))) 
آهان درسته. منم معنی‌ی که پری گفت تو ذهنمه. همراه با بخار :)
من بخارش رو نمی‌دونستم :))
وااای فقط قارپیزین قابیغین گاشیماخ :)))
خیلی خوب بود

یا مثلا رنگی قاچیپ
رنگش فرار کرده o_O


خب حالا که بحث زبان ترکی‌ه بذارید یه فکتم بگم :)) در ترکی هیچ کلمه‌ای با ر شروع نمیشه. مسلما منظورم کلمه‌ایه که ترکی باشه. نه واژه‌های دخیل
:)) والاه آخی

:)) معادلش میشه رنگش پریده

عه نمی‌دونستم
تو هر زبانی از این اصطلاحات هست :))
پوست هندونه رو آرومتر بخارون :))
بله بله :)
باش اوسته :))
اون دودل بودن و دست دست کردن معنی تردید میده دیگه، و توی هر موقعیتی به کار میبرنش دیگه، حالا چه تردید احمقانه چه غیراحمقانه، ولیی بنظرم واسه این موقعیت درستش همون لفت دادن و دست دست کردنه، چون یه جور تردید بی دلیله!
تو بی‌دلیل بودنش که شکی نیس

می‌خواستم بدونم معادل داره یا نه
معنی دو به شک شدن هم میده
ولی علت اصایش اینه که ترکی زبانه ولی فارسی نه
خب دو به شک، فقط شکو نشون میده. اون خواسته رو نشون نمیده :)
شهرکرد بهش میگن چمچمال.
Chem chemal
ینی نمیدونم چه مرگیمه که همه مرگیم هست و هیچ مرگیم نیست
به این جور وضعیتا میگن چم چمال
جالبه :))
دست دست کردن دیگه :/
شاید :)
ولی به نظرم اصلا معنی دست دست کردن یا لفت دادن نمیده مشتبه شدن هم خیلی این معنی براش بکار نمیره به شک میندازه
چون باید یه چیزی باشه که اون مفهوم آز و طمع رو هم برسونه ولی نمیرسونن اینا
نتیجه میگیریم معادل فارسی نداره ؛)
:)) 
به نظر من مشتبه شدن نزدیک‌ترینه
رفتم سراغ مامان، پیشنهادش «رو دنده‌ی لج افتاده» بود.
لج کردن بیشتر با نفر مقابل صورت می‌گیره. اینجا آدم با خودش لج نمی‌کنه به نظرم
نوا : آفنر! گمونم درستش همینه :)
به نظرتون تو این حالت آدم با خودش لج می‌کنه؟ 
اممممم 😥
میدونین ما تو اذری میگیم« مشتبه دوشوب» ولی معنی فارسی مشتبه ینی مبهم ، نامعلوم، به اشتباه افتادن،و به ظن افتادن! اونطور که باید مفهوم رو نمیرسونه
رو دنده لج افتادنم خوب با اینکه حرف شما متین! ولی همیشه که قرار نی با شخص دیگه باشه میشه گفت سر داشتن یا نداشتن چیزی رو دنده لج افتادی، انگاری که درگیر خوددرگیری بشی 😅 باز اینم کاملا درست نیس
من از خیلیا پرسیدم و ذهن همه درگیر شده ولی فعلا جوابی نیس:)
موافقم. معادل شاید نداشته باشه اصلا
قالبت خیلی جالبه
ممنون :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)