از چشم میفتی وقتی در دسترسی
محبوبترین پستها
کلمات کلیدی
بایگانی
آذر ۱۴۰۳ (۱)
آبان ۱۴۰۳ (۱)
مهر ۱۴۰۳ (۲)
شهریور ۱۴۰۳ (۳)
مرداد ۱۴۰۳ (۴)
تیر ۱۴۰۳ (۲)
خرداد ۱۴۰۳ (۵)
فروردين ۱۴۰۳ (۴)
اسفند ۱۴۰۲ (۷)
بهمن ۱۴۰۲ (۱)
دی ۱۴۰۲ (۱)
آذر ۱۴۰۲ (۲)
آبان ۱۴۰۲ (۱)
مهر ۱۴۰۲ (۶)
شهریور ۱۴۰۲ (۲۰)
مرداد ۱۴۰۲ (۷)
تیر ۱۴۰۲ (۱)
خرداد ۱۴۰۲ (۲)
ارديبهشت ۱۴۰۲ (۸)
فروردين ۱۴۰۲ (۸)
تیر ۱۴۰۱ (۱)
خرداد ۱۴۰۱ (۳)
ارديبهشت ۱۴۰۱ (۳)
فروردين ۱۴۰۱ (۷)
اسفند ۱۴۰۰ (۵)
بهمن ۱۴۰۰ (۴)
دی ۱۴۰۰ (۳)
شهریور ۱۴۰۰ (۵)
مرداد ۱۴۰۰ (۵)
تیر ۱۴۰۰ (۳)
خرداد ۱۴۰۰ (۹)
ارديبهشت ۱۴۰۰ (۵)
فروردين ۱۴۰۰ (۵)
اسفند ۱۳۹۹ (۳)
بهمن ۱۳۹۹ (۳)
دی ۱۳۹۹ (۳)
آذر ۱۳۹۹ (۴)
آبان ۱۳۹۹ (۳)
مهر ۱۳۹۹ (۷)
شهریور ۱۳۹۹ (۵)
مرداد ۱۳۹۹ (۹)
تیر ۱۳۹۹ (۸)
خرداد ۱۳۹۹ (۱۲)
ارديبهشت ۱۳۹۹ (۱۶)
فروردين ۱۳۹۹ (۳۳)
اسفند ۱۳۹۸ (۲)
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
شهریور ۱۳۹۸ (۹)
مرداد ۱۳۹۸ (۷)
تیر ۱۳۹۸ (۱)
خرداد ۱۳۹۸ (۵)
ارديبهشت ۱۳۹۸ (۱)
فروردين ۱۳۹۸ (۱۰)
اسفند ۱۳۹۷ (۱۴)
بهمن ۱۳۹۷ (۱۴)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
آذر ۱۳۹۷ (۱)
آبان ۱۳۹۷ (۵)
مهر ۱۳۹۷ (۹)
شهریور ۱۳۹۷ (۹)
مرداد ۱۳۹۷ (۱۱)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
خرداد ۱۳۹۷ (۹)
ارديبهشت ۱۳۹۷ (۱۳)
فروردين ۱۳۹۷ (۱۱)
اسفند ۱۳۹۶ (۳)
بهمن ۱۳۹۶ (۴)
دی ۱۳۹۶ (۹)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
آبان ۱۳۹۶ (۱۱)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
شهریور ۱۳۹۶ (۱۶)
مرداد ۱۳۹۶ (۱۹)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
خرداد ۱۳۹۶ (۳۱)
ارديبهشت ۱۳۹۶ (۳۱)
فروردين ۱۳۹۶ (۳۰)
اسفند ۱۳۹۵ (۱۰)
بهمن ۱۳۹۵ (۱۴)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
آبان ۱۳۹۵ (۱۵)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
شهریور ۱۳۹۵ (۳۸)
مرداد ۱۳۹۵ (۲۹)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
اسفند ۱۳۹۴ (۳۴)
بهمن ۱۳۹۴ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
آبان ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
شهریور ۱۳۹۴ (۲۹)
مرداد ۱۳۹۴ (۴۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
خرداد ۱۳۹۴ (۳۲)
آذر ۱۳۹۳ (۱)
مهر ۱۳۹۳ (۳)
خرداد ۱۳۹۳ (۲)
ارديبهشت ۱۳۹۳ (۲)
فروردين ۱۳۹۳ (۷)
اسفند ۱۳۹۲ (۶)
بهمن ۱۳۹۲ (۱۱)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)
ولی، عکس قضیه یعنی در مورد دیگران برای من، این پدیده نه تنها نادر بلکه منتفی شده اس. دوستایی دارم که تقریبا هر روز بهم پی ام میدن و زنگ میزنن. شاید جواب تلفن هاشون رو ندم چون حوصله مکالمه ندارم ولی همون دوستا، عزیزترین و صمیمی ترین هام هستن.
یا مثلا در مورد خود تو، شده گاهی حتی حس برعکس بگیرم تو مکالمات بسیااااار طولانیمون:-D ولی اینکه این حس رو به خودت داشته باشم، never ever!
کلا به نظرم به شخصیت ادما بستگی داره. من فکر نمیکنم اینجوری باشم ولی خیلیا هستن واقعا.
دوری و دوستی!
لعنتی:/ چقد حس بدیه.
به کیفیت دسترسی بستگی داره
وقتى یک چیزى رو میخواى و نمیشه، نباید خیلى بهش اصرار کرد. چون به نظرم اون چیز و خود اون چیز نیست که قدرت جذب ما رو داره . ناکامیه که اذیت کننده است. خود مسئله ناکامى به شکل مستقل.
آدم اگه به این آگاه باشه، حواسش به کنترل کردن احساسات ناشى از خواستن هست. به کنترل میزان خواستن. چون به نظرم همه چیز از خود مفهوم خواستن برمیاد.
اگرم خودمون اون چیز باشیم، من ترجیحم اینه به این چیزا فکر نکنم و اگر دلم میخواد در دسترس باشم، باشم و اگر هم از چشم افتادم، میفهمم منشا خواسته شدنم چیه و خب با حقیقت رو به رو میشم. بهتره.
اگه اینکه طرف سراغی ازت میگیره و پیشش عزیز میشی اره جواب میده
اما مسئله اینه اون روز به روز ارزششو پیش تو از دست میده و یه آن به خودت میای و میبینی اونقدری که توارزش دادی و نخواست و کنار کشیدی همونقدرم برات بی ارزش شد و الان بود و نبودش مهم نیست
و از دست دادنى که مبناش حقیقت وجودى دو نفر باشه
بهتر از حضوریه که براساس فرمول و سیاست به وجود اومده باشه
نادیده گرفته تر
ببینید نظر من اینه به باور خودتون بستگی داره.
احساستون، باورتون، افکارتون که درست مدیریت بشه مطمئن باشید در دسترس بودنتون بزرگ ترین نعمته برای همه چه آشنا چه غریبه.. چرا؟
چون منبع حس و باور و فکر مثبت هستید و به آدما و در درجه اول خودتون مدام یادآوری های مثبت و خوب می کنید و حالشون رو بهتر می کنید حتی عالی عالی...
یه تمرین میدم برای شناسایی باورهای منفیتون و البته بعد از شناسایی جایگزینیشون با باور های مثبت که کاملا ارادیه. حتما نتیجه میده.لطفا انجامش بدید و لطفا با حس خوب بنویسید. خیلی تو این مورد بهتون کمک می کنه. اینم جای پاک کردن وبلاگم که امیدوارم بخشیده باشین.
یه کاغذ سفید بردارید دوتا ستون با کشیدن یک خط وسطش درست کنید. بالای ستون اول بنویسید باورهای منفی و ستون دومی باورهای مثبت.
فعلا فقط با اولی کار داریم. چیزی نیست که تو یه ساعت بشه نوشت. چون مثلا بیست و چند سال زندگی کردیم و حتی دوران قبل از تولد هم در شکل گیری باورهامون موثر بوده... پس ممکنه هر روز یا هر وقت به ناخواسته ای برخوردیم بریم سراغ ستون باورهای منفی و یه مورد بهش اضافه کنیم و...
مثلا: من خیلی در دسترسم و این باعث میشه فرد باارزشی نباشم و از چشم بیفتم. (حالا رو به روش در ستون باورهای مثبت من بنویسید) من فردی هستم که وقتی در دسترسم مفیدم و همه از بودن من خوشحالند چون بهترین آدم روی زمینم بهترینم برای خودم و همه دوست دارند کنارم و هم صحبتم باشند چون حالشون عالی میشه خداروشکر...چون من حالم عالیه که دلیل حال خوبشونم...
یا:
ستون باورهای منفی:
من خیلی دست و پا چلفتی ام
ستون باورهای مثبت:
من خیلی زرنگ، فعال و با استعدادم و همه از شخصیت عالی و سازنده ام تعریف می کنند.
امیدوارم مفید باشه. فکر کردم کلاس درسه:)
عذر می خوام طولانی شد.
ببینید ما تاثیر حرفمون رو خودمون 17 مرتبه گفته شده بیشتر از حرف دیگرانه. برای همین این مثال رو گفتم که شاید خودتون بتونید تغییرش بدید و از دفعات بعد آگاهانه برخورد کنید در این مورد خاص
خواهش می کنم :)