عقاید یک رامین

زیبا نیست؟

یه حسی بهم میگه برم دانشگاه، کلاس ترم اولی‌ها رو پیدا کنم، اسم یکی‌شونو یاد بگیرم، وسط کلاس برم در بزنم، طرفو صدا کنم بگم بیا مامانت واست لقمه آورده
سه شنبه, ۲ مهر ۱۳۹۸، ۰۱:۱۸ ب.ظ

 ۴۶ تا نظر تا الان نوشتن

چرا زیبا که هست
ولی زیبا تر میزان و اندازه ی بیکاریته :))
نرفتم که. یه حس می‌گفت برم برم. یه دلم می‌گفت نرم نرم :))
یا مثلا آخر کلاس ازشون بپرسی: استاد نگفت دفتر چند برگ بذاریم؟
مطمئن باشین الان دارن از هم دیگه می‌پرسن :))
از دیالوگ هایمان پست بسازیم(#فاخر)
به امید روزی که ایده‎هامان عملی شود :))
نکنید اینکارا رو با ملت:)
:))) 

من خستم خودم. کی می‌خواد الان بره دانشگاه آخه؟
بی شک بال بال زنان میگه: خانم اجازه یه لحظه برم تحویل بگیرم بیام؟!
:))) 
دیگه در این حد من تصور نکرده بودم
🐛🐛🐛🐛🐛🐛
این چی الان؟ کرمه ؟؟
هیچوقت نتونستم درک کنم چرا همه علاقه به دست انداختن و اذیت کردن و اسم گذاشتن واسه ترم اولی‌ها دارن!
فقط یه شوخی یه روزست. همین. نه چیزی بیشتر
خب اخه دانشگاه رفتن برای بار اول یکم ترسناکه. یک استرس داره که مثلا چجور جاییه . باید چیکار کرد. چیکار نه :|
مثلا من الان انقدر حسای عجیب غریب دارم که میگم مامان نظرت چیه نرم کلا ؟ :|
یسری چیزای بدیهی رو یاد گرفتم الان
مثلا نباید مامان بیاد باهام . یا نباید کلا اجازه گرفت از کسی ; استاد بود نبود کلا نباید اجازه گرفت . یا اینکه مثلا باید مانتو دکمه ای پوشید و مقنعه ترجیحا سیاه :| . نباید خودکار های زیاد برد و دفتر های رنگی. نباید روز اول ساز ببرم با خودم. خیلی ذوق زدم نشم. ردیف اول و دوم نشینم . هفته اول هم نرم
اخه چرا باید یه دانشگاه اینقدر مسولیت داشته باشه برا ادم ؟ :| اصلا حالا مثلا چی میشه ساز برد یا اجازه گرفت . ولی مورد اخر رو مطمئن نیستم بتونم انجام بدم :))))
به به مبارکه قبول شد :) این همه تلاش کردی که نری؟ :))

بعضی از چیزهایی که گفتی رو قبول ندارم. تو هر چند رنگ خودکار دوست داری ببر. ذوق‌زده شو برو جلو جلو جلو بشین اصلا.
هیچ بایدی وجود نداره. بوده من شهریور ماه تمرین حل کردم بردم کلاس. یعنی نه تنها شهریور کلاس شروع شده بود استاد تدریس کرده بود تمرین داده بود و جواب می‌خواست از ما. نگاه نکن به پستام که خستم و حوصله ندارم. اتفاقا من تو دانشگاه از اونایی بودم که کلی انرژی می‌ذاشتم. به هر بایدی هم مقید نبودم. تصمیم می‌گرفتم و  این تصمیمات بعضا مخالف نظر بقیه بود ولی کم نمی‌آوردم و عقب نمی‌کشیدم. کاری می‌کردم که منو اون طور که هستم قبولم کنن نه که منو مجبور کنن مثل خودشون بشم. کم‌کم همه این روحیه‌امو شناختن و بهش احترام گذاشتن. منم کم اذیت نشدم. 

خلاصه حرفم این که خودت باش. 
آره:دی
فهمیدم :)) خودت کرم داری بچه :))
با کامنت لیلا حس میکنم از سال اول دانشگاه تا فارغ التحصیل شدن ترم اولی بودم. :|
ردیف جلو به منزله پشت قباله بود برام😂
خودکار حداقل دو رنگ همراهم نبود نمیتونستم نت بردارم.
نودونه درصد مواقع مقعنه طوسی یا رنگ های دیگه سر میکردم.
ذوقم تو کلاسای آزمایشگاه خیلی زیاد بود، آزمایشگاه آتیش زدن هم تو سابقه ام موجوده.
دفترامم یا یاسی بود رنگشون یا راه راه سیاه و سفید. :)
خلاصه تو برو هرجوری هم عشقت میکشه برو.
باریکلا خط شکن :))
کاش می‌رفتی ببینیم چی می‌شه.
مورد داشتیم که میگم :))
بذار بری بعد پستش کن :)
من خستم :))
برای سر کلاس بیشنی به استاد بگی: آقا اجازه دستشویی دارم بعدش بری بیرون بیای اسم یکی از بچه هارو بگی مامانت لقمه آورده :دی
الان دیگه اصلا حوصله کلاس نشستن نیست
بسیار کامنت زیبای اقا معلم تازه بیان رو ارج مینهم.
تو همچنان چشمت به در باشه از این کلکا نخوری :)))
واقعا زیباست (:
البته من ترم آخر که بودم یکی اومد جلو در کلاس گفت فلانی سرکلاسه؟ من گفتم آره، مامانش براش لقمه آورده؟ (:
باریکلا باریکلا
خوشم اومد :))
اینو که گفتی من یاد یکی از استادامون افتادم که موقع استراحت لقمه‌شو از کیفش درمی‌آورد همون‌جا جلوی بچه‌ها می‌نشست میخورد! البته به نظرم کارش اصلا عجیب نبود ولی اون موقع‌ها تازه استاد شده بود دانشجوها دستش مینداختن. کلا جو دانشگاه‌های ما ـترمای اول مخصوصاـ پر از مسخره کردن و پز دادن‌های بیخوده. اگه درس بخونی مسخره‌ت میکنن اگه جلو بشینی اگه بری سر کلاس! کلا هر کاری کنی یه عده هستن مسخره کنن.
استاد هم آدمه خب. با حرکت استاد حال کردم :)

آره خب هر کاری بکنی یکی یه چی میگه بالاخره
البته لذتی که در دست انداختن ترم اولی‌ها هست رو نمیشه انکار کرد.ولی امسال هشتادیا وارد دانشگاه شدن فکر کنم اگه چیزی بهشون بگی درسته قورتت بدن!
:)) واقعا؟ دهه هشتادی ؟ :| 
مرسیییی :) چه میدونم بابا هرکی یه چیز میگه اما جمله اینهمه تلاش کردی که نری خیلی قابل فکرکردن بود واقعا. موافقم :)))

خیلی حالم خوبه الان . تقریبا میتونم بگم بهتر میتونم با محیطش کنار بیام اگر مجبور نباشم به بایدی و فقط خودم باشم. مرسی یاد اوری کردین که ادم نباید تحت تاثیر محیط و افراد تغییر کنه.
اگر بایدی برامون تعیین نکنن فکر کنم خیلی خوشم بیاد از اینکه میتونم کلی از درسایی که دارم خوشحال باشم و همیشه جلو جلو بشینم و بعد تموم شدن این دوران خوشحال باشم که کلی فایده داشته برام .

این 16 خط که نوشتین خیلی تاثیرگذار بود واقعا. خیلی خیلییی خییییلی . خیلی خیلی مرسی


پریییییییییییی. میشههههههه سیاه نباشه ینیییییی؟؟؟؟؟ وایییی من اصلا نمیتونم رنگ سیاه رو تحمل کنم :|

خب اقا من تصمیمم رو گرفتم. سازمم میبرم :))) از یکشنبه شروع میشه. ساز ندارم. به ترتیب از 8 صب کاربرد رایانه در موسیقی - شناخت موسیقی- تربیت شنوایی- تاریخ موسیقی جهان دارم. هیچ کدوم ربطی به ساز نداره اما میبرم :)))) اخیشششش :)))
:))

آره بابا :)) من هنوز می‌خواستم بهت بگم وقتتو نذار وقت پای درس :))) هم درس بخون هم تفریح کن

قابلی نداره :)

اینم بگم بخند : ترم آخر من اونقدر خسته بودم که کلا یه دونه سر رسید داشتم و یه خودکار. دوتاشم می‌ذاشتم تو کمد دانشگاه. خونه هم نمی‌آوردم :))) در این حد :))
:)))) خیلی خوب بود اصلا :))) ایول :))))
:)))) خستههههه
@لیلی
اصلا صبر کن تلگرامی جایی برات عکس بفرستم خیالت بابت رنگ مقعنه راحت شه. :)
:))) 

بیا لیلا اینم مدرکش 
الان از خدامه یکی زنگ رو بزنه و بگه بیا مامانت برات غذا فرستاده :))
:)) 
غذا خوبه در کل. 
بقول معروف
آب نطلبیده مراد است
آقا یه چیزی بگم بخندیم دور هم رفتم عکس بفرستم نگاه کردم دیدم مانتومم مشکی نبوده حتی :))
:)) بریکلاااا
شاید باورتون نشه حتی منم مانتو سیاه نمی‌پوشیدم :)))
چون شما میگی سعی میکنم باور کنم. :)))
مرسی :))
حتما یه ممد دارن شما چون خسته ای پیشنهاد میدماز همین ممدشون استفاده کنی
بگم ممد بیست نفر باهم میگن بله؟ :))
لازم نیست که اسمشونو یاد بگیری که؛ در بزن برو تو یا بگو علی یا بگو فاطمه، قطعا یکی تو کلاس با یکی از این دو اسم هست! =)))))
.
دبیر هندسه‌مون نمیشناستمون بعد جلسه دوم سوم یهو برگشت گفت فاطمه بخون. بعد ماها هم مونده‌بودیم که از کجا میشناسه فاطمه رو اصلا کدوم فاطمه؟ بعد گفت بالاخره تو هر کلاسی یه فاطمه پیدا میشه دیگه :))))))))
کلاسای ما پرجمعیت میشن. بهمون خاطر طبق اصل لانه کبوتری حداقل دخ نفر با این اسما هستن :))
خب برای بیست نفر لقمه ببر ای بابا خب در عوض تضمین شده اس
بوفه‌ام مگه ؟ :))
فردا از هشت صب تا پنج عصر کلاس دارم و الان دیدم از رزرو سلف هم جا موندم. منو؟ کباب. منوی اون یکی رستوران؟ پیتزا!
میشه بیای برام نون پنیر سبزی بیاری؟:(((((((
به به به به :)) کم‌کم داری دانشجو میشی هاااا. 
بگو همون که کامنتشو ارج می‌نهی واست نون پنیر سبزی بیاره :))
و میشه یه بودا هم بدی به عنوان سس اضافه نون پنیرم؟:((((
بودااااااااااااااااااااااااااااا

بابا سخت نگیر. هنوز هفته اول تموم نشده. یه کم تحمل داشته باش
چه دوره زمونه ای شده دیگه هیچکس در راه رضای خدا کاری نمیکنه هعی
شما اگه از کوکو سبزی شام اون روز مونده چند تا لقمه بگیر خب :))
زیبا نیست:))
احتمالا در دوران ترمولک بودی یکی این بلا رو سرت آورده که میخوای سر یه نفر دیگه این بلا رو بیاری:)))
نه :)) 
من مظلوم بودم کسی دلش نمی‌اومد باهام از این کارا بکنه :))
اره دیدم عکسشو راست میگههه . مانتوش رنگش روشن بود تازهههه ^ــــ^
دیدی گفتم ؟ دیدی ؟ :)) 
درست میکنم شما ببر تحویل بدع مرسی اه
:)) شما که زحمت درست کردنشو داری می‌کشی سر راهت ببر دیگه دانشگاه :))
من با محیط دانشگاه آشنایی ندارم بهتره شما ببری:-\ یه تکووونی بدههه خب
منم کارت دانشجویی ندارم نمی‌ذارن برم تو :))
اسمشو گوگل کردم. تو رزومه کاری، نمره تافلش رو زده ۹۸! رامین یه لیوان اب قند به من میدی واقعا؟
:)))))))) عزیزم :))) کمه
می‌بینم که کلاست تموم شده :)))
روز دوم دانشگاه را چگونه گذراندید؟ :))
اب قند رو بده بیاد:دی
اره تموم شد ^^ روز دوم بود یا سوم؟! (متفکر) بسیووووور نکو! کلا دانشگاه؟ بسیاااااار نکو^____^ (نیش بی نهایت باز) خود بهشته از شدت زیبایی رامین!
:))

خوبه خوبه
تو که مغانی، فیلتر شکن خوب؟
مدرسان شریف :))

مال من پولیه. می‌خوای؟
اون پست پیمان عزیزمم که برات میگفتم اینه:
http://serendipity.blog.ir/post/%D9%85%D9%85%D8%AF-%DA%A9%D9%84-%D9%88-%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D8%B4-%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D9%86

و من با دیدن کامنتاش حس میکنم ملت بیان لیاقت و صلاحیت پستای خوب رو ندارن:| انگار دوره اوج نسل وبلاگ نویسی ما که رفت، شعور هم از بلاگستان رفت. کاملا جدی و بی اغراق و بی تعصب! بنده خدا پست به این شیوایی و بی حاشیه ای گذاشته ملت چه گل و شعر ها که تفت نداده و تف نمیکنند! واقعا بیان جای موندن نیستا رامین! واقعا! خلاصه که ببین! دلمون خونه مغان! اب قندمون رو بده!
رفتم پیدا کردم خوندم :))

ریلکس ریلکس
باشه:-)
مرسی :))
فیلتر شکن خوب باشه، کوفت باشه:|
این فرد یک بیمار دوست داشتنی تحت درمان است!

این بیمار زیبا نیست؟
مخاطب جمله‌تون کیه؟
مرسی مغان:)
:)
شخص شخیص ((یک رامین))!
اگه دارین شوخی می‌کنین، شوخی قشنگی نبود استفاده از کلمه "بیمار". 

همه ی ما کمی بیماریم!

  البته از نظر من این کلمه وجه توهینی نداره! حتی برای خودم هم استفاده میکنم! ولی اگر ناراحت شدید شرمنده!

  پیروز و پاینده باشید
من هم واسه خودم استفاده می‌کنم بعضا ولی برای مخاطب با وسواس بیشتری کلمات رو انتخاب می‌کنم :)

ممنون :)
خیلی حرکت کثیف و خبیثانه اییه((((((((((:
شیم آن یو!(((((((: ما گنا داریم.
شاید برای شما اتفاق بیفتد :))))))
مغان؟ چه قدر تو متین و موجه جواب کامنتات رو میدی اخه؟ بودای سفت بهت.
:) 
یاد جوابت افتادم : *** به گیسوانم :)))
دقییییییقا خودم هم یاد همون افتاده بودم:-D
:))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)