چندی است که در دفتر من مسئله ها سنگین اند
چندی است که در خاطر من فاصله ها غمگین اند
داشتم فلسفه ای تا نخورم غم به جهان
چندی است که از دوری تو فلسفه ها بی دین اند
خواستم دل بکنم ،پاک شود دلهره ها
دردی است که در هوای تو دلهره ها شیرین اند
ساختم ساز دلی ، تا بکنم هلهله ای
افسوس که بی شادی تو هلهله ها ننگین اند
دلبرا ! رخ بنما ، تا که نبینم جز نور
هیهات! که بی نور رخت وسوسه ها رنگین اند
شاعر : رفیق شفیق ما ، علی
احسنت :)