عقاید یک رامین

شعر 9

چندی است که در دفتر من مسئله ها سنگین اند 
چندی است که در خاطر من فاصله ها غمگین اند

داشتم فلسفه ای تا نخورم غم به جهان
چندی است که از دوری تو فلسفه ها بی دین اند

خواستم دل بکنم ،پاک شود دلهره ها
دردی است که در هوای تو دلهره ها شیرین اند

ساختم ساز دلی ، تا بکنم هلهله ای 
افسوس که بی شادی تو هلهله ها ننگین اند

دلبرا ! رخ بنما ، تا که نبینم جز نور 
هیهات! که بی نور رخت وسوسه ها رنگین اند


شاعر : رفیق شفیق ما ، علی

سه شنبه, ۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۶ ق.ظ

 ۱ تا نظر تا الان نوشتن

به به بسیار زیبا :)
احسنت :)
از طرف علی میگم : ممنون :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)