عقاید یک رامین

اقلیت

احساس می‌کنم احساساتم، عقایدم، افکارم هم‌راستا با دوروبریام نیست. در اقلیتم.
۰ نظر
۱۵ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۱:۴۶

شک می‌کنم

نمی‌دونم بخاطر بالا رفتن سنمه یا چی. شک می‌کنم. تازگیا به افکارم، به حرفام، به حرفایی که اینجا زدم، شک می‌کنم. نکنه درست نباشن؟ از کجا معلوم حرفای من درست باشه؟ از کجا معلوم من همه چی رو می‌دونم که بتونم نظر بدم؟ 

شبانه‌های بیداری
۰ نظر
۱۹ تیر ۱۴۰۳ - ۰۱:۳۹

بهینه‌سازی مصرف انرژی

هر موقع به ذهنم می‌رسه به کسی پیشنهادی یا توصیه‌ای بکنم، اول تو ذهنم از خودم می‌پرسم اون پیشنهاد رو خودت انجام دادی؟ نتیجه داد؟ تونستی؟ بلدی؟ اکثرا جوابم یه "نه" خالیه. در نتیجه منصرف میشم از بیانش. انرژیم کمتر از چیزیه که بخوام برام بقیه خرجش کنم.
شبانه‌های بیداری
۰ نظر
۱۲ تیر ۱۴۰۳ - ۰۱:۱۱

امیدوارم یادم بمونه

احساس می‌کنم یه روز حسرت این روزامو قراره بخورم. به رامین عزیزم در آینده: خستم. حالم خوب نیست. فکرم درد می‌کنه. 

شبانه‌های بیداری
۱ نظر
۲۹ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۲:۱۹

حسین پناهی یه جا میگه

یک روز

من سکوت خواهم کرد

و تو آن روز برای اولین بار

مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید

مقدم
۱ نظر
۲۲ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۹:۴۰

اصالت

این بالا ابر و مه، مضطرب از تو له 

منزجر از خونه، مثل مار از پونه

در پی روزنه، پشت سر پر تنش

پیش رو ممتنع، سرنوشت مبهمه

مثل برق و باد گذشت، داستانم همین شد

تو حیاط خونمون حتی آسمانم زمین خورد

از اون طرف آینده شد از آن کیا؟

ما نشستیم به دوخت و دوز پارگیا

شبانه‌های بیداری
۰ نظر
۱۷ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۱:۴۶

عشقام داره زیاد میشه

cartier must tank
ساعت
عکس
۰ نظر
۱۲ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۱:۲۰

والا بخدااا

مامان می‌پرسه "فلان دختر چطوره؟" می‌دونم منظورش ازدواجه. میگم "نه مامان ول کن" 

مامان: خب چرا؟
من: مناسب نیست برا ازدواج.
مامان: شما که باهم دوست هستین. میگی آدم خوبی هم هست. صمیمی هم که هستین. مشکل چیه پس؟
من: اگر قرار باشه من با دوستی که باهاش صمیمی هستم ازدواج کنم، همون ده سال پیش با علی ازدواج می‌کردم.
مامان : 🤦🏻‍♀️
من: 😁
من و مامان
موخر
۳ نظر
۰۹ خرداد ۱۴۰۳ - ۲۲:۱۸

یه ضرب المثل چینی میگه

بهترین زمان برای کاشت یه درخت، بیست سال پیش بود. بهترین زمان بعدی، همین الانه

مقدم
۰ نظر
۲۴ فروردين ۱۴۰۳ - ۲۲:۴۲

نوتلا و استیک

یه بار یه جمله خوبی از کسی شنیدم. خیلی خوبه. مخصوصا در مورد روابط بین دو نفر خیلی جوابه. میگه "نوتلا خوشمزه‌ست. استیک هم خوشمزه‌ست. ولی ترکیب نوتلا و استیک خوشمزه نیست". خیلی مختصر و شیوا میگه ترکیب دو نفر آدم خوب، الزاما خوب نمیشه
۰ نظر
۱۳ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۱:۵۱

بهش افتخار هم می‌کنم حتی

هر موقع دختر یا پسری در مورد بقیه دختر/پسرای دیگه نظر منفی تعمیم‌شده میده، دلم براش می‌سوزه. اینکه مثلا دخترا همشون فلانن یا پسرا بهمان صفتن. دلم بابت این براشون می‌سوزه که چی شده تا الان محبتی از طرف جنس مقابل‌شون ندیدن که اینجوری میگن؟ (یا هم بهشون محبتی شده ولی درک نکردن یا نمی‌‌خوان درک کنن). وقتی با خودم مقایسه می‌کنم، می‌بینم تعداد و حجم محبت‌هایی که من از جنس‌ مونث دوروبرم گرفتم، خیلی خیلی بیشتره از زخم‌ها و آسیب‌هایی که از جنس مونث گرفتم. همیشه آرزو می‌کنم کاش بقیه هم اینو تجربه می‌کردن. البته خب این اتفاق می‌تونه به رفتار من هم بستگی داشته باشه. من همیشه برای اشخص مونث دوروبرم خیلی احترام قائلم. هر موقع کسی حرف نامربوطی به خانم‌ها یا آقایون بزنه، من بیشتر یاد عزیزان خودم میفتم تا کسایی که بهم آسیب زدن. وقتی کسی یه صفت منفی رو به خانما نسبت میده، بعنوان مثال نقض من اولش یاد مامانم میفتم. بعدش نگار (خواهر خوبم)، بعدش دوستام و هر دختری که می‌شناسم و می‌دونم که اون صفت مذکور بهش نمی‌چسبه. به این فکر نمی‌کنم که فلان دختر فلان روز همین کارو رو انجام داد. من مشکلم با تعمیم دادنه. تو ذهن من آدم‌های خوب و آدم‌های بد وجود دارند. این آدم می‌تونه دختر باشه می‌تونه پسر باشه. دروغ چرا، از این نوع نگرشم خیلی خوشم میاد. 

۲ نظر
۰۵ فروردين ۱۴۰۳ - ۲۰:۱۸

1403، غم، آمین

آرزویی که برام کرد این بود: ایشالا امسال غم نبینی
ولی من چندان این آرزو رو دوست ندارم. نه که علاقه داشته باشما به غم، نه. بحث علاقه نیست. حرفم وجود یا عدم وجود غمه. بقول سعدی "گنچ و مار و گل و خار و غم و شادی به همند". نبود غم یا حتی غم ندیدن، شادی رو بی‌معنی می‌کنه. مثال دیگه‌ای که همیشه گوش ذهنمه، انیمیشن عمیق Inside out عه. چقدر خوب و دقیق نیاز ما به وجود غم رو نشون داد. من یه آرزوی دیگه دوست دارم بکنم

خدایا، تو سال جدید توانایی تحمل، هندل، رویارویی، سازش، پذیرش، کنترل غم رو بهمون بده.
۱ نظر
۰۲ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۲:۱۵

مثل همین الان

یه پیجی پیدا کردم تو اینستا، هر موقع دلم می‌گیره میرم ویدیوهاشو نگاه می‌کنم، یه دل سیر گریه می‌کنم

موخر
۰ نظر
۲۶ اسفند ۱۴۰۲ - ۲۰:۳۲

اسمش جهان بود

دوربینمو فروختم. دوربین عزیزمو. چه روزهایی که باهاش نگذروندم ... 

موخر
۲ نظر
۲۴ اسفند ۱۴۰۲ - ۲۱:۵۰

اتفاقات عجیب

شنیدن اتفاقات عجیب و تجربه اتفاقات عجیب، دو تا موضوع جداست. مثلا من به شما بگم تو یه روز، هوای شهر ما بصورت: آفتاب، بارون، برف، تگرگ، بارون، آفتاب، بارون، آفتاب، بارون، تگرگ، آفتاب، بارون، برف، آفتاب، بارون، تگرگ و ... بوده، شما نمی‌دونین دقیقا چه حسی داره تجربه این شرایط. 

یا مثلا بگم شنیدن رپ‌های امینم حین چایی خوردن تو استکان کمرباریک تو کافه، میتونه خنده‌دار هم باشه حتی

۲ نظر
۲۱ اسفند ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۸

جنید بغدادی

انسان صادق در یک روز به چهل حال درآید؛ ولی منافق چهل سال در یک حال بماند

۰ نظر
۱۷ اسفند ۱۴۰۲ - ۲۱:۱۳

ولی تا الان هر چی پختم خوشمزه بوده

غذا می‌پزم، حین پخت ازش عکس می‌گیرم. ولی بعد از پخت اونقدر گشنم میشه که یادم میره عکس بگیرم :))
موخر
۳ نظر
۰۹ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۰:۰۷

به یاد نرجس

🖤

۰ نظر
۰۶ اسفند ۱۴۰۲ - ۲۳:۵۳

فحش

- پنجم ابتدایی می‌خوندم. تو پاگرد پله‌های توی مدرسه واستاده بودم و دوستم، امین، پایین پله‌ها داشت منو نگاه می‌کرد. یادم نیست چیکار کرده بود که ازش حرصی شدم و با شیطنت بهش گفتم "خر". دوتایی میخکوب شدیم. اولین بارم بود که داشتم فحش میدادم. اولین بار تو 11 سالگی! انگار امین هم اولین بارش بود که فحش می‌شنید یا حداقل از من انتظار نداشت فحش بدم. چند ثانیه فقط به هم زل زدیم. آخرش ازم پرسید "به من فحش دادی؟" یادم نیست چی گفتم یا چه عکس‌العملی نشون دادم. 


- دوم راهنمایی بودیم. زنگ ورزش بود. با دوستم عطا فوتبال بازی می‌کردیم. عطا تو تیم مقابل بود. وسط بازی بحث‌مون شد. فحش اولو دادم. اونم فحش داد. فحش دومو دادم. بازم جواب داد. خواستم یه فحش دیگه بدم ولی چیزی به ذهنم نمی‌رسید. مکث بیش از حد هم وسط بحث چندان به نفعم نبود. همون فحش اولی رو دوباره دادم. خندش گرفت. از اینکه چقدر دایره لغاتم تو فحش کوچیکه. منم خندم گرفت. از اینکه اگه عطا فحش بعدی رو می‌داد، من قرار بود دومین و آخرین فحشی که بلد بودم رو برای برای دوم استفاده می‌کردم. همه چیز ختم به خیر شد.


این خاطراتی هستن که همیشه تو ذهنمن. خصوصا وقتی که دارم تو پیاده‌رو از کنار چند تا پسربچه مدرسه‌ای رد میشم، پررنگ‌تر میشه برام. خدا خدا می‌کنم حرف بدی بهم نزنن ولی بعد دو ثانیه یه سری الفاظ استفاده می‌کنن که من شرم می‌کنم از بیان‌شون. این موضوع فقط به ایران محدود نیست. تو فیلمای الان ثانیه به ثانیه‌اش پر از کلمات زننده‌ست. در حالیکه فیلمای قدیمی رو می‌بینی، چه خانوادگی، چه اکشن، هیچ ناسزایی نمی‌شنوی. شما فکر کن وسط کازابلانکا، همفری بوگارت فحش ناموس بده. قابل تصور هم نیست حتی. 


در کل فحش رو هیچ وقت دوست نداشتم. نه تنها فحش، بلکه کسایی که فقط با فحش حرف می‌زنن، یا اونایی که صمیمیت زیاد رو مساوی با فحشای رکیک‌تر میدونن. به نظرم وقتی نمی‌تونیم یا بلد نیستیم با آدمای دیگه حرف بزنیم، دست به دامن فحاشی میشیم. انگار یه راهیه برای تحقیر طرف مقابل. برای تحریک طرف مقابل. 

ذهنیات
۵ نظر
۱۹ بهمن ۱۴۰۲ - ۲۳:۰۳

غررالحکم 9968

نصیحت کردن در حضور جمع، سرکوفت است. 

۳ نظر
۱۵ دی ۱۴۰۲ - ۲۱:۴۰

کدو

یه تمرینی رو دارم تو زندگیم انجام میدم. خیلی تاثیر جالبی داره. اینکه موقع حرف زدن با بقیه، وقتی می‌خوام نظرمو در مورد چیزی بگم، بجای اینکه بگم "کدو چیز بدیه"، میگم "من کدو رو دوست ندارم". بطور معجزه‌آسایی دیالوگ‌هام بهتر میشه. طرف مقابل هم حس بهتری می‌گیره. چرا؟ چون وقتی میگم، "کدو چیز بدیه" انگار داریم یه فکت میگم. در حالی که بد بودن نسبیه. نمیشه ثابت کرد کدو واقعا بده. وقتی طرف مقابل این حرفو ازم می‌شنوه و اتفاقی کدو هم دوست داشته باشه، مشکل ایجاد میشه. یا مخالفت می‌کنه و یا هم ناراحت میشه که چرا چیزی رو که من دوست دارم رو میگه بده. ولی وقتی در مورد خودم حرف میزنم و میگم "من کدو دوست ندارم" با خودش میگه خب دوست نداره دیگه. به بد بودن یا نبودن کدو فکر نمی‌کنه.

۱ نظر
۱۵ آذر ۱۴۰۲ - ۲۲:۳۲

عشق جدید

oris artelier s

1900 فرانک سوئیس (حدود 100 میلیون)

ساعت
عکس
۴ نظر
۰۴ آذر ۱۴۰۲ - ۱۹:۰۰

خدا رحمتش کنه

صابر راستی کردار، خالق فونت‌های وزیر، گندم، شبنم و ... فوت شد.

لینک
۳ نظر
۲۳ آبان ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۳

امان

امان از آدمایی که وقتی بهشون بدی میشه، رفتارشونو عوض می‌کنن و میگن "از این به بعد من هم مثل خودش رفتار می‌کنم". همینا وقتی یه نفر بهشون محبت می‌کنه، نمیگن "از این به بعد منم مثل خودش رفتار می‌کنم"

۲ نظر
۱۸ مهر ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۰

صد سال بگذره

میگن صد سال اول زندگی سخته. خیلی منتظرم این
موخر
۱ نظر
۱۴ مهر ۱۴۰۲ - ۲۲:۰۲

میا و کورش

نیازمند یه رابطه مثل رابطه پَم و جیم هستم، یا حتی
موخر
۱ نظر
۰۴ مهر ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۰

روش صحیح عذرخواهی

یکی از مهم‌ترین معیارای من برای معاشرت با کسی، نحوه معذرت خواهیشه. خیلی برام مهمه طرف مقابلم بلد باشه چطوری معذرت خواهی بکنه. معذرت خواهی چند تا قسمت خیلی مهم داره:
  1. ابراز پشیمانی
  2. پذیرش مسئولیت
  3. ماجرا چگونه پیش رفت؟
  4. تأکید بر این‌که چنین رفتاری تکرار نخواهد شد
  5. بگویید که برای ترمیم رابطه و جبران خطا آماده‌اید
  6. عذرخواهی خوب باید پرهزینه باشد
  7. طلب بخشش کنید
  8. اول حرف‌های طرف مقابل را بشنوید

لینک
۰ نظر
۰۳ مهر ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۰

ای خودم 30

ای رامین!
ای خود عزیزم!

هیچکس برات رامین نمیشه
ای خودم
۰ نظر
۰۲ مهر ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۰

Nothing breaks like a heart

مایلی سایروس خیلی بجا میگه

موخر
۰ نظر
۰۱ مهر ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۰

تلنگر به خودم

تو نمی‌تونی از آدما انتظار داشته باشی بیشتر اون‌قدری که تو به خودت احترام می‌ذاری، به تو احترام بذارن
۰ نظر
۳۱ شهریور ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۰
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)