بعد مدتها دور هم جمع شدهبودیم. چند ساعت رو باهم گذروندیم. وقتی داشتیم با امیرحسین، علی رو میرسوندیم خونه، یکی از بچههای دانشگاهو تو کوچه دیدیم. چند دیقه حرف زد و رفت. بعد رفتنش :
40 ساله به نظر میرسید. یه پیرهن گشاد سفید با خطهای عمودی آبی و صورتی روشن و شلوار پارچهای سیاه تنش بود. لاغر با صورت کشیده و استخونی و موهای سیاه کمپشت ولی بلند که باد تکونشون میداد. سوار موتور، میدونو داشت دور میزد. با دو دستش فرمونو گرفته بود و توامان، بستنی قیفی تو دست راستش. همینطور که نگاهش به ماشین جلویی بود، بدون اینکه به بستنی نگاه کنه خم شد یه گاز از بستنیش زد، طوریکه به سیبیل سیاهش بستنی مالید. شما جای من بودین با دیدن این صحنه حندهتون نمیگرفت؟
با چک کردن برنامه خاموشی برق آن روز
یکی از بهترین عکسهایی که گرفتم. حس خیلی خوبی دارم بهش.
سوال : سختترین شرایط برای یک درونگرا چیست؟
جواب : حضور در جمعی به غایت برونگرا به مدت یک شبانهروز
ایشون هم مثل من عاشق آمار و تحلیل اطلاعات بوده :)
صخره خواسته بود تا در مورد موضوعی که در موردش سواد آکادمیک داریم حرف بزنیم تا یه کم مفید واقع بشیم.
تا حالا به این فکر کردین که برای تولید یه برگ کاغذ چقدر آب استفاده میشه؟ نیم لیتر؟ 1 لیتر؟
یک کیلو گوشت میخرین. فکر میکنین چقدر آب صرفش شده تا به دست شما برسه؟ 5 لیتر؟ 10 لیتر؟
برای فهمیدن جواب سوالا با ما همراه باشید :)
یکی از بهترین مجموعه عکسهایی که دیدم.
نوشتن بعضی از ای خودم ها، به سادگی فشردن دکمههای کیبرده ولی انجام دادنش اصلا راحت نیست. به حرفت عمل میکنی، سعی میکنی از حق دفاع کنی ولی طرف مقابلت دوستته. باید ظرفیت اینو داشته باشی که وقتی دیگه جوابتو نده، عکسالعمل نشون ندی. ممکنه یه چیزی بگه که نارحتت کنه ولی باید تحمل کنی. ممکنه کینه به دل بگیره، با نیش و کنایه حرف بزنه، طعنه بزنه. همه اینارو باید بشنوی و تحمل کنی. چون دوستته باید تحمل کنی. اگه تحمل نکنی
نه به این جرم که حیوان پلیدیست بد است
و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است
طفل معصوم به دور سر من میچرخید
به خیالش قندم
یا که چون اغذیه مشهورش تا به آن حد گندم
ای دو صد نور به قبرش بارد
مگس خوبی بود
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد
ای رامین!
ای خودم!
وقتی با یه نفر حرف میزنی، عینک آفتابیتو در بیار. ارتباط چشمی خیلی مهمه.