عقاید یک رامین

۱۰ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

حمایت خانوادگی

یه فامیل دور برای ما تعریف می‌کنه: 

اومده بودم خونه بابابزرگ‌تون عید دیدنی. شما همه تون بچه بودین. ۷ ۸ تا پسر شلوغ قد و نیم‌قد. تو خونه هی می‌دویدید. اونم روز اول عید جلوی مهمونا. پذیرایی هم دو تا در داشت. شبیه پاساژا، کنار هم بودن درها. از یکی می‌اومدین تو، یه دور پذیرایی رو دور می‌زدین و از اون یکی می‌رفتین بیرون. چون بابابزرگ‌تون بزرگ فامیل بود، نمیشد جلوش به نوه‌هاش چیزی گفت. بابا ماماناتونم که لام تا کام چیزی نمی‌گفتن. منم حسابی داشتم کفری می‌شدم که یکی این بچه‌هارو ادب کنه خب. یهو بابابزرگ‌تون دایی‌تونو صدا زد. گفتم آهان. الانه که یه تشری چیزی به بچه‌ها می‌زنه. بابابزرگ‌تون گفت «محمود، در پذیرایی رو از چارچوب دربیار، بذار بچه‌ها راحت بدوند» خشکم زد.

۲۲ نظر
۲۱ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۱:۰۰

به مناسبت

دهمین سال وبلاگ‌نویسی
مقدم
۲۵ نظر
۱۷ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۱:۰۰

فهمیدم شب بدی داشته

دو نصف شب بود. اومدم پستُ از مهدی تحویل بگیرم. گوشیمُ که برگردوند، متوجه شدم دیتا روشنه. رفتم اینستا، دیدم معشوق‌اشُ سرچ کرده. فضولیم گل کرد. رفتم تو پیجش. بیو زده بود married with reza. 

سربازی
موخر
۱۲ نظر
۱۶ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۱:۰۰

منصرف شدم

خواستم واسه گوشیم کله شارژر بخرم، گفت 150 هزار تومن. یادم افتاد من اولین گوشی‌مو 180 خریدم.
موخر
۲۰ نظر
۱۴ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۱:۰۰

ای خودم 23

ای رامین !

ای خودم !


مهم‌ترین لحظات زندگی، لحظاتی بوده که از ته دل گریه کردی. اون لحظاتو فراموش نکن. هیچ وقت

ای خودم
۱۰ نظر
۱۲ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۱:۰۰

بنگ

قاضی : چرا کشتی‌شون؟
من : همه‌شون می‌گفتن که سربازی‌ات که تموم بشه، آرزو می‌کنی بازم برگردی به این دوره.
قاضی: مگه سربازی؟
من: بله
قاضی: [آهی از ته دل و زل زدن به گوشه اتاق] راست میگن. دلت تنگ میشه
من: [به سمت نگهبان حمله می‌برد و اسلحه‌اش را می‌گیرد، به سمت قاضی برمی‌گردد] خداحافظ آقای قاضی
سربازی
موخر
۲۵ نظر
۱۰ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۱:۰۰

دارم کم‌کم بهش ایمان میارم

تد استرجن میگه نود درصد همه چیز مزخرفه

ذهنیات
عقاید
موخر
۷ نظر
۰۸ فروردين ۱۳۹۸ - ۲۱:۰۶

هر ایرانی یه

من عصبانی نمیشم ولی اگه بشم، بد عصبانی میشم

مقدم
۶ نظر
۰۶ فروردين ۱۳۹۸ - ۲۰:۰۰

هم‌اکنون منتظر یاری سبزتان هستیم*

تو زبان ترکی یه اصطلاحی هست به اسم "گمانا توشماخ". این‌طوریه که مثلا شما یه ساله که منتظری یه گوشی بنفش بخری که دوربینش ۶۰ مگاپیکسل باشه. هی به خودتون میگین همین که پیداش کنم می‌خرمش. زمان می‌گذره و شانسی همچین گوشی‌ی تولید میشه ولی وقتی شما می‌فهمین که خواسته‌تون در دسترسه، هی شک می‌کنی که بخرم یا نخرم. ما به این نوع شک کردن میگیم "طرف گمانا توشوپ". یعنی حتی عجیب‌ترین چیز دلخواهش هم موجوده ولی این نمیره سمتش. الان سوالم از شما عزیزان اینه که این عبارت معادل فارسی داره یا نه. "دست دست کردن" یا "لفتش دادن" همین منظورو می‌رسونه؟


* بنیاد ملی بیماری‌های خاص. شماره حساب 3434 بانک ملی ایران، شعبه اسکان :| توروخدا ببین چیا یادمون مونده

۲۵ نظر
۰۴ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۲:۱۴

Close Friends

حسِ خوبِ دیدنِ مستطیلِ سبزِ گوشهِ بالا راست

عقاید
۷ نظر
۰۲ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۳:۳۵
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)