اگه بهتون بگم امروز 5 نفری مثل گروه سرود مدرسه، عبارت " مریم خانم، لطفا تو غذاها سیر نریزین" رو همصدا خوندیم و امید ازمون فیلم گرفت تا به مامانش نشون بده بلکه تو غذاها سیر کمتر بریزه
سر کار بعضا آهنگایی رو که گوش میدیم رو تحلیل میکنیم. کلی میخندیم. مثلا اون روز دقت کردیم و فهمیدیم یکی از دلایل کات کردن شهره و در ادامه، پاره کردن نامهها و عکسهای پسره، این بوده که پسره خواب کسی رو دیده و خواب شهره رو ندیده.
من سر هر ماه، آمار وبلاگو برای خودم یادداشت میکنم. امروز 6 خرداده و من الان یادم افتاد که آمار اردیبشهترو ننوشتم.
از فروردین امسال حالم خوب نبود و این اواخر خیلی بدتر شد حالم. بخاطر پست قبلی عذر میخوام ولی واقعا حالم خوب نبود. الانم در حال قبول کردنش هستم. ممنونم از تمام احوال پرسیاتون. ببخشین اگه کامنتهاتونو جواب ندادم
هوای روی تو دارم نمیگذارندم
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم
مرا که مست توام این خمار خواهد کشت
نگاه کن که به دست که میسپارندم
مگر در این شب دیر انتظارِ عاشقکُش
به وعدههای وصال تو زنده دارندم
غمم نمیخورد ایام و جای رنجش نیست
هزار شکر که بی غم نمیگذارندم
سری به سینه فرو بردهام مگر روزی
چو گنج گمشده زین کنج غم برآرندم
چه باک اگر به دل بیغمان نبردم راه
غم شکستهدلانم که میگسارندم
من آن ستارۀ شب زندهدار امّیدم
که عاشقان تو تا روز میشمارندم
چه جای خواب که هر شب محصّلان فراق
خیال روی تو بر دیده میگمارندم
هنوز دست نَشستهست غم ز خون دلم
چه نقشها که ازین دست مینگارندم
کدام مست، می از خون سایه خواهد کرد
که همچو خوشۀ انگور میفشارندم
نه در برابر چشمی نه غایب از نظری
نه یاد میکنی از من، نه میروی از یاد
خوردمش
امروز
گفتم بیام بهداری نشون بدم
تو دلم باشه خیالم راحته
هرجا میرم هست دیگه؛ دلبرو
خیالت جمع درد نمیکنه
فقط دیگه نمیشه دیدش
آخه دانی که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن
ولی
هفته بعد یه برنامه بذار، هماهنگ شیم، همدیگه رو ببینیم.
تازگیا به این نتیجه رسیدم که "با هرکی مثل خودش رفتار کردن" اشتباهه. در تضاد با هویت و شخصیت ثابته. چیزی مثل آینه که هیچ هویتی از خودش نداره. همش بقیه رو نشون میده. اگه چیز بدی جلوش باشه، بد نشون میده، اگه چیز خوبی باشه، خوب نشون میده. ما نباید بقیه رو نشون بدیم. ما باید خودمونو نشون بدیم. اگر کسی خوبی کرد بهمون، بهش خوبی کنیم. اگر بدی کرد، بدی نکنیم، اگه نمیتونیم بهش خوبی هم کنیم، بدی هم نکنیم. ولش کنیم. ازش دور بشیم.
بازی "کی از همه بدبختتره؟" یه بازی دوسر باخته. برنده بازی، از همه بدبختتر و بازنده بازی، یه بازنده بدبخته.
زندگی دومت زمانی آغاز میشود که میفهمی فقط یک زندگی داری.
من تو یه آژانس تبلیغاتی کار میکنم. کارم اینه که برای مشتریها پست، استوری، بنر، لوگو، کارت ویزیت ... درست میکنم. تو کارم شدیدا منظمم. شدیدا. هیچ وقت از برنامه کاریم عقب نیفتادم که هیچ همیشه جلو هم بودم. لیست تمامی کارامو با تفکیک تاریخ و نوع و تعداد (بیشتر از ۴۰۰۰ تا عکس درست کردم این ۹ ماه اخیر) نوشتم. باوجود اینکه سیستم ورود خروج نداریم، من هر روز ساعت ورود خروج خودمو یادداشت میکنم. ولی بقیه نفرات اصلا این طوری نیستن. کارها دیر میشه. برنامهریزی نمیشه کارا، همیشه دقیقه نودی میرسه کارها. این تفاوت در نظم واقعا داره اذیتم میکنه. بذارین مثال بزنم.
انجام یه پروژه، ۵ روز زمان میبره. قسمتی از این پروژه هم بعهده منه ولی درست ۵ دیقه قبل از تحویل به مشتری، به من میگن. یهو میان میگن رامین فلان کارو هم انجام بده. دیر کردیم. لطفا زود برسون. من :| . الان آخه؟ ۵ روز هیچی به من نمیگین، ۵ دیقه مونده خبر میدین؟ این درسته آخه؟؟
به نظرتون چیکار میتونم بکنم؟
اوجقار کندلرده قوجا بیر ایت وار
هر گئجه آی ایشیغینا آغلایار
او ایتین داریخماسییام
(معادل نه چندان خوب فارسیش:
تو یه روستا دورافتاده، یه سگ پیر هست
که هر شب زیر نور مهتاب گریه میکنه
من، دلتنگی اون سگم)
تازگیا پادکست گوش میدم. موقع کار میچسبه. خوشحال میشم پادکستهایی که میشناسین رو با یه توضیح کوتاه برام بنویسین.
+ خودم اینارو گوش میدم :
1. هاگیرواگیر: اصلا جدی نیست. فان به تمام معنا. گپ سه نفره سیاوش صفاریانپور، محمدرضا ماندنی و پژمان نوروزیه. از همه چی حرف میزنن. نیاز نیست که حواستون رو جمع کنین، تمرکز کنین که موضوع از دستتون نره. وسطا هم آهنگ میذارن. از مایکل جکسون تا شهرام شبپره.
2. رادیو راه: حرفایی از مجتبی شکوری در مورد روانشناسی. خیلی آروم و ریلکس. کم تونستم گوش بدم چون یه کم سنگینه. نمیشه همراه کار کردن گوش کرد. یه قسمت رو که گوش کردم خیلی حس خوبی داشتم.
پادکستهای پیشنهادی شما در ادامه مطلب
آشکار کردن چیزی پیش از آنکه استوار گردد، موجب تباهی آن میشود.
ای رامین!
ای خودم!
هر چیزی که برای تو خوبه، دلیلی نداره برای بقیه هم مفید باشه. برای کسی غیر خودت نسخه نپیچ.
- کادو گرفتن عینک مخصوص کسایی که کوررنگی دارن
- ارتشیهایی که بعد از مدتها برمیگردن پیش خانوادهشون
من تو یه دفتر تبلیغاتی کار میکنم. ما بعضا یه سری ایده مسخره به ذهنمون میرسه، همگی با هم کارو ول میکنیم تا اون ایده رو اجرا کنیم. یه روز دیدیم همه سوییشرت کلاهدار پوشیدیم، گفتیم یه عکس بگیریم شبیه این گنگای آمریکایی بشیم. عکس رو گرفتیم،یه بکگراند مناسب هم گذاشتم پشتش. شد این عکس.
+ میپرسین من کدومم؟ اون نه اون یکیام
آقا چرا میگن این پاییز، آخرین پاییز قرنه؟ مگه قرن صد سال نیست؟ خب سال بعد صدمین ساله دیگه
سال پیش این موقع دو تا مامان بزرگ داشتم
دیروز همین موقع یه دونه مامان بزرگ داشتم
یه روز برای آخرین بار رفتیم تو کوچه و بازی کردیم. در صورتی که هیچوقت نمیدونستیم
با دوستی چت میکردم. دو ماه بود حرف نزده بودیم. پرسیدم "چه خبر؟". گفت "ازدواج کردم". تا بیام تبریک بگم ادامه داد که "الانم کشیده به طلاق"
چرا به احترام کسی که با دیر اومدنش به همه افراد بیاحترامی میکنه، مراسم رو دیر شروع میکنند ولی واسه بهموقع اومدن منِ نوعی احترام نمیذارن و مراسم رو سر ساعت شروع نمیکنند؟ چرا به کسی که احترام نمیذاره، احترام میذارن و به کسی که احترام گذاشته، احترام نمیذارن؟