عقاید یک رامین

۳۰ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

هوا بی ثبات

یادتونه میگفتم هوا سرد شده داریم یخ میزنیم ؟؟؟

چن روزه هوا گرم شده باز :| با آستین کوتاه رفت آومد داریم :)

۳ نظر
۳۰ مهر ۱۳۹۴ - ۱۷:۲۹

شرمندگی

فرمت فایل هایی ک من ضبط کردم ام پی تری نبود . مجبور شدم از ی برنامه کانورتر استفاده کنم . 

نگو اینم ناقص کرک شده فایلارو نصفه کانورت کرده . من هم هیچ کدوم از فایل هارو گوش نکردم بعد ضبط 

خلاصه اینکه خیلی شرمندم ، از همه :(

فایل های اصلی 

قسمت اول

قسمت دوم

قسمت سوم

قسمت چهارم

لینک
۶ نظر
۳۰ مهر ۱۳۹۴ - ۱۷:۲۷

امروز ، زمستون ، یخ

جاهای دیگه رو نمیدونم ولی اینجا زمستون شروع شده 


+ دما ب 1 درجه سانتی گراد رسیده . امروز رسما یخ زدم :|

۹ نظر
۲۶ مهر ۱۳۹۴ - ۲۱:۲۱

دیشب

لبخند زد و دستام گرفت اما توی خواب

فردا نشده بیدار شدم ، بیدار و خراب

۱ نظر
۲۴ مهر ۱۳۹۴ - ۱۲:۲۷

این چ وضعشه آخه

چرا 4 تا قالب خوب نیست واسه بیان ؟ 

:\

۷ نظر
۲۳ مهر ۱۳۹۴ - ۲۲:۰۱

من ی پادشاهم

من یه پادشاهم 

هر روز میرم جنگ

با کشور های دیگه

هم پیروز میشم و هم شکست میخورم 

هر روز کشور گشایی میکنم 

شب که میشه ، برمیگردم به وطنم ، به قلمرو ام

تخت خواب من ، قلمرو منه 


+ تخت خواب : امن ترین نقطه جهان

خدایا شکرت

۰ نظر
۲۳ مهر ۱۳۹۴ - ۲۱:۴۲

بخاطر مریم خانم

این کلیپو همین الان پیدا کردم 

قدیمیه . مال 5 سال پیشه

میزارمش اینجا ب احترام حرف مریم خانم :)

دانلود کلیپ 

+ قدیما تا این حد ینی حرفه ای بودماااا :)


لینک
۴ نظر
۲۳ مهر ۱۳۹۴ - ۲۱:۰۱

علی ، خنده ، تله پاتی

علی از تهران برگشته . دلم براش تنگ شده بود . نرفتم سر کار . با هم رفتیم دانشگاه . کلی خاطرات زنده شد. نهار ک میخوردیم ی موزیک بی کلام پخش میشد . غذامون ک تموم شد یهو هر دومون متوجه سوزناک بودن موزیکه شدیم .به همدیگه نگاه کردیم و 5 دیقه تمام خندیدم . اونقد خندیدیم کلا چشامون خیسه خیس شده بود . خنده مون ک تموم میشد نگام ک تو چشماش میفتاد ، دوباره از اول قهقه میزد . اتفاق خاصی هم نیفتاده بود ولی همزمان متوجه شدنمون خیلی چسبید . خندمون ک کامل تموم شده بود ازش پرسیدم چی ب ذهنت رسید قبل خنده ؟ دقیقا همون جوابی رو داد ک تو ذهن من بود . کلا من و علی تله پاتی مون خیلی قویه . خیلی 

:)

علی
۳ نظر
۲۲ مهر ۱۳۹۴ - ۲۱:۴۷

دست ، انگشتر ، ساعت

دیگه از این بهتر نمیشد :))
از سری عکس های بدون دوربین 



عکس
۸ نظر
۲۱ مهر ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۰

زیراب

بهم میگه زیرابتو پیشم زدن. میپرسم کی؟ نمیگه.

میپرسم چی گفتن ؟ میگه مهم نیست

حلالم کن لطفا 

۰ نظر
۲۱ مهر ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۷

تشکر کرد

میخاد دست بده. دستمو میکشم عقب. 

میگم دستام کثیفه آخه.

دستمو تو هوا میگیره میگه واسه همین میخام باهات دست بدم ک ازت تشکر کرده باشم

۰ نظر
۲۱ مهر ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۷

خاطراتی چند از دبیرستان ( فایل های صوتی اضافه شد )

 1.یاد دوران دبیرستان میفتم . حتی نمی تونین تصور کنین منو تو اون دوران . کلی فرق کردم نسبت ب اون موقع ها . خیلی آروم تر شدم ... خیلی  

شلوغ بودماااا :)) در حدی ک قابل گفتن نیست :))


2. ی ناظم مشتی هم داشتیم . خیلی خوب بود . هوامونو داشت . ما هم ازش حساب می بردیم . ینی تنها کسی ک ازش حساب می بردیم ناظممون بود . خیلی مرد بود . یادمه ی بار بچه های سال پایینی کفریش کرده بودن ، خواسته بود ی سیلی بخوابونه تو گوش پسره ولی اینکارو نکرد در عوض با مشت زد تو شیشه پنجره . شیشه شکست . دستش هم برید . فرداش اومد از همه کلاسا بخاطر اتفاق دیروز معذرت خواست . خیلی مرد بود .


3. ب من تو دبیرستان ویروس میگفتن . هر کاری ک من میکردم تو کل کلاس ( حتی تو کل مدرسه ) پخش میشد . از جمله : روبیک . من بصورت مستقیم ب 30 نفر روبیک یاد دادم :)) . کلا تو مدرسه همه روبیک دستشون بود . تو کلاس دین و زندگی تو ی کاغذ آموزششو نوشتم ، دادم اون یکی ناظممون گذاشت تو اتاق کپی . هر کس میخاست می رفت واسه خودش کپی می گرفت :)) خود ناظممون واسه خودش هم کپی گرفت :))

حتی من ب معلم مون هم روبیک یاد دادم و باعث شد امتحان نگیره ازم و بهم 20 بده :)) من داشتم ب معلم روبیک یاد میدادم بقیه داشتن امتحان هندسه می نوشتن فحشم میدادن :))))

4. ی معلم فیزیک عقده ای داشتیم . ی بار میخاست امتحان بگیره . روز قبل امتحان دیدیم دستش کتاب انرژی اتمیه . هر آدمی میتوست حدس بزنه ک امتحان از اون کتابه . ما هم رفتیم همه سوالارو حفظ کردیم . اومد امتحان گرفت همه نمره شون زیاد شد . نتونست مچ مونو بگیره . گفت چرا تخته سیاهو پاک نکردین ؟؟ 5 نمره از همه تون کم میکنم . ما هم گفتیم ب جهنم :))


5. عایا معلمی ک پاش شکسته مجبورش کنی 2 طبقه پله بیاد بالا ، جزو مصادیق مردم آزاری محسوب میشه ؟؟ :)) 


6. شاید باورتون نشه . من تو دبیرستان از همه بیشتر ادبیات و جغرافی خوندم . ینی معلم ادبیات میومد دو تا درس میگفت بعد میگفت 3 تا درس بعدی رو هم خودتون بخونین هفته بعد 5 درس امتحان . هر هفته این اتفاق میفتاد . اینا خوبه حالا . شفاهی پرسیدنا افتضاح بود . 

میگفت علی تو کتاب ی شعر از حافظ هست ک وسطاش ی کلمه "خدا" هست اون بیتو بکو از حفظ :| 
سوال نفر بعد : رضا همین بیتی ک علی گفت رو تو بیت قبلی شو بگو :| 

بیت قبلی :||| خب بیت بعدی رو می پرسن . قبلی چرا آخه :||| 

کلا ما تمام ابیات کتابو باید حفظ میکردیم . حتی اون شعر های توی تمرین ها رو . 

در ضمن امتحان زبان قارسی ترم اولمون  ، نصف سوالا از قسمتای ترم دوم بود و ما اصلا تعجب نکردیم :))


7. ما معلم شیمی مونو خیلی اذیت می کردیم . واقعا از این جا معذرت میخام ازشون . گوشی ایشون از این سونی اریکسون قدیمیا بود . ما ی روش پیدا کرده بودیم ک میشد ب سونی اریکسون ها اس ام اس فرستاد ، بجای اینکه شماره مارو تو قسمت فرستنده نشون بده ، هر چیزی ک ما بخایم رو نشون بده مثلا بجای شماره بنویسه "جعفر" . ما میدونستیم ک معلم مون برنامه 90 رو نگاه میکرد. اتفاقا کلاس شیمی ما هم سه شنبه ها بود . آخرای زنگ بود ک ی ایده شیطانی تو ذهنمون بوجود اومد :)) ب معلم مون اس ام اس فرستادیم : 

" شما برنده یک دستگاه دوربین فیلم برداری سونی شده اید. برای اطلاعات بیشتر ب سایت www.90tv.ir مراجغه فرمایید ."

فرستنده : 2000090 

صدای اس ام اس اومد . معلممون گوشیشو در آورد . رنگش پرید :)) هیچی نمی گفت . زنگ خورد . رفت تو دفتر مدرسه . ما هم دنبالش میکردیم . از دور نگاه میکردیم . رفت ب ناظم ی چیزی گفت بعدش ناظممون بغلش کرد . :)))) بعد رفت اتاق دبیران . تمام معلما بهش تبریک میگفتن . ما هم  عین چی داشتیم می ترسیدیم و میخندیدیم :))) بعد یهو دیدیم این از مدرسه زد بیرون ک بره کافی نت :| یا خدا :)) اگه میدید خبری نیست تو سایت ما بدبخت میشدیم :))) همیشه بهمون شک میکرد ولی این دفعه خیلی دقیق کار کرده بودیم . واسه اینکه گندش در نیاد ی اس ام اس دیگه فرستادیم برش :

اگر برای شما اس ام اسی از طرف سایت 90 مبنی بر برنده شدن شما در مسابقه آمده بخاطر مشکلات فنی در سیستم بوده است و اشتباه شده  و فلان ...

معلممون برگشت . قیافه اش آویزون بود :)) خداروشکر خبر دار نشد . دو سال بعد تو آخرین روزای پیش دانشگاهی بهش قضیه رو گفتیم . 2 دیقه مکث کرد . تمام بلا هایی ک تو این دوسال سرش اومده بود جلوی چشمش پلی بک شد . ی دفعه ای شروع کرد ب خندیدن . خداییش خیلی با جنبه بود 


8. تو مدرسه به ما از شیر لیوانی ها میدادن با نی. ما نی ها رو کش می رفتیم :)) منظورم از ما ، کل کلاس نیست . ما 4 نفر ( تو دبیرستان هم ما پک 4 نفره داشتیم ) حدود 600 تا نی داشتیم :)) 


9. کلا هیچ قفلی برای کلاس ما بسته نبود . هر جا ک دوست داشتیم می رفتیم . هر دریو ک میخاستیم باز میکردیم . حتی اگه قفل بود . یادمه جعبه مربوط ب مدار دزدگیر مدرسه رو باز کرده بودیم . بدون کلید :)))))


+ کلا لذت دبیرستان ب مخالفت کردن با کادر مدرسه است . هر چقدر هم میخاد حرفاشون درست باشه :)))

++ چیزی ب ذهنم برسه اضافه میکنم ب این متن 


+++ فایل های صوتی در این پست


لینک
۲۳ نظر
۲۱ مهر ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۶

واقعا برام جای سوال داره

واقعا هدف همایون شجریان از خودندن شعر ِ

" نه بسته کسته دسته

نه دسته بسته کسته "

چی بوده واقعا ؟؟

:))

۴ نظر
۲۰ مهر ۱۳۹۴ - ۲۲:۱۴

رفیق روزهای خوب

عصر بود . علی زنگ زد . احوال پرسی کرد. یهو صدا عوض شد. امیرحسین حرف زد . ی چیزی گفت متوجه نشدم . قاه قاه خندید . دوباره صدا عوض شد . این بار مهرداد گوشی رو گرفت . صدای خنده میومد از اونور . حالمو پرسید . تا خواستم جواب بدم بهمن شروع کرد ب حرف زدن . در مورد فایلی ک قرار بود برام ایمیل کنه حرف زد . چن ثانیه نگذشته ی نفر دیگه گوشی رو گرفت دستش . صداش آشنا بود ولی نشناختم . سپهر بود . شاکی شد ک چ زود فراموشش کردم و این حرفا . در مورد قیمت بلیت قطار ازش سوال پرسیدم آخه سپهر مهندسی راه آهن قبول شده . خندید. گوشی رو داد ب علی . بهم گفت دور هم جمع شدیم گفتیم ازت یادی بکنیم . ازش تشکر کردم . خیلی خوشحالم کرده بودن . بعد ی روز خسته کننده این تنها چیزی بود ک میتونست شادم کنه . خداحافظی کردیم . بعد دو سه دیقه میلاد زنگ زد . گفت من جا موندم . خندیدم . با میلاد حرف زدم و خداحافظی کردم . خیلی خوشحال بودم . خیلی . 


شب ب علی مسیج دادم : اگه امروز زنگ نمی زدین اندازه چن سال پیر میشدم ...

۳ نظر
۱۷ مهر ۱۳۹۴ - ۲۲:۴۶

شیوه های جدید عکاسی بدون دوربین !

چطوره ؟
آبلیمو درست میکنن بدون استفاده از آبلیمو
من هم عکس میگریم بدون دوربین :)

عکس
۷ نظر
۱۷ مهر ۱۳۹۴ - ۲۱:۲۴

۳ روزه

۳ روزه دارم کار می کنم 

امروز حقوق این ۳ روزو گرفتم 

خدا برکت بده 

۸ نظر
۱۵ مهر ۱۳۹۴ - ۲۲:۱۱

گنگگگ

کاغذ سفیدو خط خطی می کنن 

بعدش همون کاغذو مخاطب قرار میدن و میگن

چرا سفید نموندی؟

...

۳ نظر
۱۴ مهر ۱۳۹۴ - ۲۱:۴۰

لازمه خب آخه

شما هم مث من از بوک مارک بروزر زیاد استفاده میکنین یا من این طوریم ؟؟
175 تا بوک مارک زیاده عایا ؟
۵ نظر
۱۴ مهر ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۴

بعضی وقتا

بعضی وقتا ب سرم میزنه اینجا رو پاک کنم

یا پست بزارم ولی نظرارو غیر فعال کنم

یا اصلا پست نزارم همین جوری بمونه

۱۹ نظر
۱۲ مهر ۱۳۹۴ - ۲۱:۰۴

تظاهر

گوشیش زنگ میزنه . جواب میده : سلام فدات شم ...

تظاهر میکنم ک ی چیزی توجهمو جلب کرده . پا میشم میرم تا راحتتر حرف بزنه 


۲ نظر
۱۲ مهر ۱۳۹۴ - ۲۰:۱۷

دوباره

دوباره منو غم پاییز

دوباره مردی که سرحال نیست 

...

۱ نظر
۱۱ مهر ۱۳۹۴ - ۲۳:۵۳

فردااا

عید تون مبارک 


+امشب کلی حرف واسه گفتن داشتم ... نشد :(

۸ نظر
۰۹ مهر ۱۳۹۴ - ۲۳:۳۷

پارادوکس

کلاس آلودگی هوا تموم میشه

3 نفری میرن بیرون سیگار می کشن

۱۹ نظر
۰۸ مهر ۱۳۹۴ - ۱۹:۳۶

کار کار کار

امروز برای دو نفر کار نیمه وقت پیدا کردم . خوشحالم :)


+ ب خودم هم پیشنهاد کاری میشه ولی زیاد زیر بار نمیرم ... ولی شاید رفتم . 


++ بهم میگه : بیا این ایده تو تجاری سازی کنیم . من سر ماه ی میلیارد بهت میدم .

۷ نظر
۰۶ مهر ۱۳۹۴ - ۲۲:۲۲

همخواب

چاوشی میخونه و دلم میخاد های های گریه کنم 

شهرزاد

لینک
۱۰ نظر
۰۶ مهر ۱۳۹۴ - ۲۰:۳۱

همیشه برعکس میشه

بعضی وقتا ک آرزو میکنم زمان وایسته تا بتونم کارام رو انجام بدم

بعضی وقتا هم ناخواسته زمان وایمیسته ، اون وقتا هم کاری واسه انجام دادن نیست 

هه

ذهنیات
۶ نظر
۰۵ مهر ۱۳۹۴ - ۲۱:۳۵

کیلو کیلو قند تو دلم آب شد

با علی چت می کنم 

آخرش می نویسه 

"هیشکی تو نمیشه"

۶ نظر
۰۴ مهر ۱۳۹۴ - ۲۲:۴۹

تجربه شیرین

تا حالا افرادی مجازی تو وب ها براتون حقیقی شده ؟ 


برای من ی بار اتفاق افتاده . تجربه شیرینی بود :) یادش بخیر

۱۱ نظر
۰۳ مهر ۱۳۹۴ - ۲۱:۳۳

ببر

بر صورتت بَه ، از گردنت آه

عرضی بلندیم ، در طول کوتاه 

پیری نباشد ، اندام ما را

آسوده طی کن ، اندازه ها را


۲ نظر
۰۲ مهر ۱۳۹۴ - ۲۰:۲۰

ب مناسبت 1 مهر

+ دوباره منو غم پاییز ...


++ ما هم مث عوام الناس ، مث سیاوش قمیشی و کریس دی برگ عقیده داریم پاییز دلگیره . شباش صدای بوف میاد


+++ شب از شب های پاییزی ست


++++ هر روز پاییزه هر هفته پاییزه ...


(دایان - چهرازی - ناظری - چاوشی )

۲ نظر
۰۱ مهر ۱۳۹۴ - ۱۲:۰۹
بایگانی
مهر ۱۳۹۸ (۱۹)
دی ۱۳۹۷ (۱۹)
تیر ۱۳۹۷ (۱۳)
آذر ۱۳۹۶ (۱۲)
مهر ۱۳۹۶ (۱۸)
تیر ۱۳۹۶ (۱۹)
دی ۱۳۹۵ (۱۲)
آذر ۱۳۹۵ (۱۶)
مهر ۱۳۹۵ (۲۴)
تیر ۱۳۹۵ (۲۵)
دی ۱۳۹۴ (۳۹)
آذر ۱۳۹۴ (۲۴)
مهر ۱۳۹۴ (۳۰)
تیر ۱۳۹۴ (۵۴)
دی ۱۳۹۲ (۱۳)
آذر ۱۳۹۲ (۱۶)