یادتونه میگفتم هوا سرد شده داریم یخ میزنیم ؟؟؟
چن روزه هوا گرم شده باز :| با آستین کوتاه رفت آومد داریم :)
یادتونه میگفتم هوا سرد شده داریم یخ میزنیم ؟؟؟
چن روزه هوا گرم شده باز :| با آستین کوتاه رفت آومد داریم :)
فرمت فایل هایی ک من ضبط کردم ام پی تری نبود . مجبور شدم از ی برنامه کانورتر استفاده کنم .
نگو اینم ناقص کرک شده فایلارو نصفه کانورت کرده . من هم هیچ کدوم از فایل هارو گوش نکردم بعد ضبط
خلاصه اینکه خیلی شرمندم ، از همه :(
فایل های اصلی
قسمت اول
قسمت دوم
قسمت سوم
قسمت چهارم
جاهای دیگه رو نمیدونم ولی اینجا زمستون شروع شده
+ دما ب 1 درجه سانتی گراد رسیده . امروز رسما یخ زدم :|
لبخند زد و دستام گرفت اما توی خواب
فردا نشده بیدار شدم ، بیدار و خراب
من یه پادشاهم
هر روز میرم جنگ
با کشور های دیگه
هم پیروز میشم و هم شکست میخورم
هر روز کشور گشایی میکنم
شب که میشه ، برمیگردم به وطنم ، به قلمرو ام
تخت خواب من ، قلمرو منه
+ تخت خواب : امن ترین نقطه جهان
خدایا شکرت
این کلیپو همین الان پیدا کردم
قدیمیه . مال 5 سال پیشه
میزارمش اینجا ب احترام حرف مریم خانم :)
+ قدیما تا این حد ینی حرفه ای بودماااا :)
علی از تهران برگشته . دلم براش تنگ شده بود . نرفتم سر کار . با هم رفتیم دانشگاه . کلی خاطرات زنده شد. نهار ک میخوردیم ی موزیک بی کلام پخش میشد . غذامون ک تموم شد یهو هر دومون متوجه سوزناک بودن موزیکه شدیم .به همدیگه نگاه کردیم و 5 دیقه تمام خندیدم . اونقد خندیدیم کلا چشامون خیسه خیس شده بود . خنده مون ک تموم میشد نگام ک تو چشماش میفتاد ، دوباره از اول قهقه میزد . اتفاق خاصی هم نیفتاده بود ولی همزمان متوجه شدنمون خیلی چسبید . خندمون ک کامل تموم شده بود ازش پرسیدم چی ب ذهنت رسید قبل خنده ؟ دقیقا همون جوابی رو داد ک تو ذهن من بود . کلا من و علی تله پاتی مون خیلی قویه . خیلی
:)
بهم میگه زیرابتو پیشم زدن. میپرسم کی؟ نمیگه.
میپرسم چی گفتن ؟ میگه مهم نیست
حلالم کن لطفا
میخاد دست بده. دستمو میکشم عقب.
میگم دستام کثیفه آخه.
دستمو تو هوا میگیره میگه واسه همین میخام باهات دست بدم ک ازت تشکر کرده باشم
1.یاد دوران دبیرستان میفتم . حتی نمی تونین تصور کنین منو تو اون دوران . کلی فرق کردم نسبت ب اون موقع ها . خیلی آروم تر شدم ... خیلی
شلوغ بودماااا :)) در حدی ک قابل گفتن نیست :))
2. ی ناظم مشتی هم داشتیم . خیلی خوب بود . هوامونو داشت . ما هم ازش حساب می بردیم . ینی تنها کسی ک ازش حساب می بردیم ناظممون بود . خیلی مرد بود . یادمه ی بار بچه های سال پایینی کفریش کرده بودن ، خواسته بود ی سیلی بخوابونه تو گوش پسره ولی اینکارو نکرد در عوض با مشت زد تو شیشه پنجره . شیشه شکست . دستش هم برید . فرداش اومد از همه کلاسا بخاطر اتفاق دیروز معذرت خواست . خیلی مرد بود .
3. ب من تو دبیرستان ویروس میگفتن . هر کاری ک من میکردم تو کل کلاس ( حتی تو کل مدرسه ) پخش میشد . از جمله : روبیک . من بصورت مستقیم ب 30 نفر روبیک یاد دادم :)) . کلا تو مدرسه همه روبیک دستشون بود . تو کلاس دین و زندگی تو ی کاغذ آموزششو نوشتم ، دادم اون یکی ناظممون گذاشت تو اتاق کپی . هر کس میخاست می رفت واسه خودش کپی می گرفت :)) خود ناظممون واسه خودش هم کپی گرفت :))
حتی من ب معلم مون هم روبیک یاد دادم و باعث شد امتحان نگیره ازم و بهم 20 بده :)) من داشتم ب معلم روبیک یاد میدادم بقیه داشتن امتحان هندسه می نوشتن فحشم میدادن :))))
4. ی معلم فیزیک عقده ای داشتیم . ی بار میخاست امتحان بگیره . روز قبل امتحان دیدیم دستش کتاب انرژی اتمیه . هر آدمی میتوست حدس بزنه ک امتحان از اون کتابه . ما هم رفتیم همه سوالارو حفظ کردیم . اومد امتحان گرفت همه نمره شون زیاد شد . نتونست مچ مونو بگیره . گفت چرا تخته سیاهو پاک نکردین ؟؟ 5 نمره از همه تون کم میکنم . ما هم گفتیم ب جهنم :))
5. عایا معلمی ک پاش شکسته مجبورش کنی 2 طبقه پله بیاد بالا ، جزو مصادیق مردم آزاری محسوب میشه ؟؟ :))
6. شاید باورتون نشه . من تو دبیرستان از همه بیشتر ادبیات و جغرافی خوندم . ینی معلم ادبیات میومد دو تا درس میگفت بعد میگفت 3 تا درس بعدی رو هم خودتون بخونین هفته بعد 5 درس امتحان . هر هفته این اتفاق میفتاد . اینا خوبه حالا . شفاهی پرسیدنا افتضاح بود .
بیت قبلی :||| خب بیت بعدی رو می پرسن . قبلی چرا آخه :|||
کلا ما تمام ابیات کتابو باید حفظ میکردیم . حتی اون شعر های توی تمرین ها رو .
در ضمن امتحان زبان قارسی ترم اولمون ، نصف سوالا از قسمتای ترم دوم بود و ما اصلا تعجب نکردیم :))
7. ما معلم شیمی مونو خیلی اذیت می کردیم . واقعا از این جا معذرت میخام ازشون . گوشی ایشون از این سونی اریکسون قدیمیا بود . ما ی روش پیدا کرده بودیم ک میشد ب سونی اریکسون ها اس ام اس فرستاد ، بجای اینکه شماره مارو تو قسمت فرستنده نشون بده ، هر چیزی ک ما بخایم رو نشون بده مثلا بجای شماره بنویسه "جعفر" . ما میدونستیم ک معلم مون برنامه 90 رو نگاه میکرد. اتفاقا کلاس شیمی ما هم سه شنبه ها بود . آخرای زنگ بود ک ی ایده شیطانی تو ذهنمون بوجود اومد :)) ب معلم مون اس ام اس فرستادیم :
" شما برنده یک دستگاه دوربین فیلم برداری سونی شده اید. برای اطلاعات بیشتر ب سایت www.90tv.ir مراجغه فرمایید ."
فرستنده : 2000090
صدای اس ام اس اومد . معلممون گوشیشو در آورد . رنگش پرید :)) هیچی نمی گفت . زنگ خورد . رفت تو دفتر مدرسه . ما هم دنبالش میکردیم . از دور نگاه میکردیم . رفت ب ناظم ی چیزی گفت بعدش ناظممون بغلش کرد . :)))) بعد رفت اتاق دبیران . تمام معلما بهش تبریک میگفتن . ما هم عین چی داشتیم می ترسیدیم و میخندیدیم :))) بعد یهو دیدیم این از مدرسه زد بیرون ک بره کافی نت :| یا خدا :)) اگه میدید خبری نیست تو سایت ما بدبخت میشدیم :))) همیشه بهمون شک میکرد ولی این دفعه خیلی دقیق کار کرده بودیم . واسه اینکه گندش در نیاد ی اس ام اس دیگه فرستادیم برش :
اگر برای شما اس ام اسی از طرف سایت 90 مبنی بر برنده شدن شما در مسابقه آمده بخاطر مشکلات فنی در سیستم بوده است و اشتباه شده و فلان ...
معلممون برگشت . قیافه اش آویزون بود :)) خداروشکر خبر دار نشد . دو سال بعد تو آخرین روزای پیش دانشگاهی بهش قضیه رو گفتیم . 2 دیقه مکث کرد . تمام بلا هایی ک تو این دوسال سرش اومده بود جلوی چشمش پلی بک شد . ی دفعه ای شروع کرد ب خندیدن . خداییش خیلی با جنبه بود
8. تو مدرسه به ما از شیر لیوانی ها میدادن با نی. ما نی ها رو کش می رفتیم :)) منظورم از ما ، کل کلاس نیست . ما 4 نفر ( تو دبیرستان هم ما پک 4 نفره داشتیم ) حدود 600 تا نی داشتیم :))
9. کلا هیچ قفلی برای کلاس ما بسته نبود . هر جا ک دوست داشتیم می رفتیم . هر دریو ک میخاستیم باز میکردیم . حتی اگه قفل بود . یادمه جعبه مربوط ب مدار دزدگیر مدرسه رو باز کرده بودیم . بدون کلید :)))))
++ چیزی ب ذهنم برسه اضافه میکنم ب این متن
+++ فایل های صوتی در این پست
واقعا هدف همایون شجریان از خودندن شعر ِ
" نه بسته کسته دسته
نه دسته بسته کسته "
چی بوده واقعا ؟؟
:))
عصر بود . علی زنگ زد . احوال پرسی کرد. یهو صدا عوض شد. امیرحسین حرف زد . ی چیزی گفت متوجه نشدم . قاه قاه خندید . دوباره صدا عوض شد . این بار مهرداد گوشی رو گرفت . صدای خنده میومد از اونور . حالمو پرسید . تا خواستم جواب بدم بهمن شروع کرد ب حرف زدن . در مورد فایلی ک قرار بود برام ایمیل کنه حرف زد . چن ثانیه نگذشته ی نفر دیگه گوشی رو گرفت دستش . صداش آشنا بود ولی نشناختم . سپهر بود . شاکی شد ک چ زود فراموشش کردم و این حرفا . در مورد قیمت بلیت قطار ازش سوال پرسیدم آخه سپهر مهندسی راه آهن قبول شده . خندید. گوشی رو داد ب علی . بهم گفت دور هم جمع شدیم گفتیم ازت یادی بکنیم . ازش تشکر کردم . خیلی خوشحالم کرده بودن . بعد ی روز خسته کننده این تنها چیزی بود ک میتونست شادم کنه . خداحافظی کردیم . بعد دو سه دیقه میلاد زنگ زد . گفت من جا موندم . خندیدم . با میلاد حرف زدم و خداحافظی کردم . خیلی خوشحال بودم . خیلی .
شب ب علی مسیج دادم : اگه امروز زنگ نمی زدین اندازه چن سال پیر میشدم ...
کاغذ سفیدو خط خطی می کنن
بعدش همون کاغذو مخاطب قرار میدن و میگن
چرا سفید نموندی؟
...
بعضی وقتا ب سرم میزنه اینجا رو پاک کنم
یا پست بزارم ولی نظرارو غیر فعال کنم
یا اصلا پست نزارم همین جوری بمونه
گوشیش زنگ میزنه . جواب میده : سلام فدات شم ...
تظاهر میکنم ک ی چیزی توجهمو جلب کرده . پا میشم میرم تا راحتتر حرف بزنه
امروز برای دو نفر کار نیمه وقت پیدا کردم . خوشحالم :)
+ ب خودم هم پیشنهاد کاری میشه ولی زیاد زیر بار نمیرم ... ولی شاید رفتم .
++ بهم میگه : بیا این ایده تو تجاری سازی کنیم . من سر ماه ی میلیارد بهت میدم .
بعضی وقتا ک آرزو میکنم زمان وایسته تا بتونم کارام رو انجام بدم
بعضی وقتا هم ناخواسته زمان وایمیسته ، اون وقتا هم کاری واسه انجام دادن نیست
هه
با علی چت می کنم
آخرش می نویسه
"هیشکی تو نمیشه"
تا حالا افرادی مجازی تو وب ها براتون حقیقی شده ؟
برای من ی بار اتفاق افتاده . تجربه شیرینی بود :) یادش بخیر
بر صورتت بَه ، از گردنت آه
عرضی بلندیم ، در طول کوتاه
پیری نباشد ، اندام ما را
آسوده طی کن ، اندازه ها را
+ دوباره منو غم پاییز ...
++ ما هم مث عوام الناس ، مث سیاوش قمیشی و کریس دی برگ عقیده داریم پاییز دلگیره . شباش صدای بوف میاد
+++ شب از شب های پاییزی ست
++++ هر روز پاییزه هر هفته پاییزه ...
(دایان - چهرازی - ناظری - چاوشی )