با خوندن خبر اعلام ارقام قرارداد مربیان و بازیکن های لیگ و از آنجایی که همه تیم های لیگ برتر دولتی هستن ، اینجانب اعلام میکنم بعنوان یک شهروند به هیچ وجه راضی نیستم پول بیت المال به این کار صرف بشه . علی الخصوص در مورد بازیکن ها و مربیان غیرایرانی !!!
15 روزه ک آبو نیست . 15 روزه ک رفته سربازی . 15 روزه ک جای خالی یه بلاگر خوب دیده میشه . یه پیشنهاد دارم . هر 15 روز یه نفر ، به دلخواه ،یکی از پستای وبلاگ آبو رو بزاره تو وبلاگ خودش . این طوری فک میکنیم ک انگار خود آبو پست گذاشته . اولیش رو خودش میزارم :
دوستایی ک میخان این کارو بکنن لطفا اینجا اعلام حضور بکنن
+ پیشنهادای شما را شنواییم :)
آبو 6 - 15 شهریور - چنگیز سیبیل
++ لیست داوطلبین :
آبو 3 - 30 تیر - نرگس خانم - انجام شد !
آبو 4 - 15 مرداد - خانم تمنا ( توسط هلما خانم انجام شد ! )
آبو 5 - 30 مرداد - هلما خانم - انجام شد
آبو 6 - 15 شهریور - سکرته :)) - انجام شد
آبو 7 - 30 شهریور - نرگس خانم - انجام شد
آبو 8 - 15 مهر - چنگیز سیبیل - انجام شد
آبو 9 - 30 مهر - مدیر کل
آبو 10 - 15 آبان - خانم ف.ع - انجام شد
آبو 11 - 30 آبان - فاطمه خانم - انجام شد
من ، وقتی شنیدم اسم ورژن بعدی اندروید، نوقا (Nougat) ست :
پ.ن. نوقا ، لوکا نیز تلفظ می شود
پ.ن.2 من کلا نوقا یا همون لوکا دوست ندارم :|
1. نتایج کنکور ارشد هفته پیش اومد . یکی از دوستام فقط 2.5 ماه خوند . 6 آورده :| لازم ب ذکر است ک نام نبرده(!) انسان بوده و نفس میکشد
2. امتحانام تموم شده ولی یه پروژه ام مونده هنوز :|
3. علی هفته پیش برگشته و قراره 10 تیر بگرده تهران و تا آخر تابستون تهران باشه :|
4. امیرحسین هم برگشته و احتمال زیاد سرنوشتش عین مورد 3 خواهد بود :|
5. چرا دوستای من دیر میان و زود میرن ؟؟ چرا من هر 6 ماه فقط یه بار ببینمشون ؟؟
6. دوست خوبم محسن چاوشی :)) این طوری میخونه ک : مرو مرو چه سبب زود زود می بروی ، بگو بگو که چرا دیر دیر می آیی
7. البته شعر مورد 6 از دوست خیلی خوبم مولاناست :))
8. در راستای مورد 1 باید بگم ، عاقا مخاطبین من تو دانشگاه بعضن از من میپرسن اصن محیط زیست چی هست ؟ :)) در طی این چن روز 600 بار رشته محیط زیست رو برای دوستان تشریح کردم و گفتم ک کسایی ک ریاضی شون ضعیفه و درس نمیخونن با دکتر.ن. پایان نامه ورندارن . مرسی اه
9. آیدین و فرید ( از دوستای دوران دبیرستان ک رابطه مون قطع نشده هنوز ) دوتاشونم دارن میرن آمریکا . آیدین میره Virginia tech . فرید هم مستقیم اپلای گرفته واسه دکتری دانشگاه Illinois . لازم ب ذکر هست ک این دو تا هم نفس میکشن . دلم براشون تنگ میشه :| مثل علی
10. این پست هیچ گونه جنبه پز دادن نداره . پز دادن وقتی بود ک من هم میرفتم :| ک نمیرم :))
از اون موقع دو تا پست هنوز تو حالت " پیش نویس " موندن . نمی دونم کی قراره منتشر شون کنم
...
این موقع شب چ حالی داد شنیدن این قطعه از سیامک آقایی :
ز بعد ما ، نه غزل ، نه قصیده می ماند
ز خامه ها دو سه اشکِ چکیده می ماند
در این چمن ، به چه وحشت شکسته ای دامن ؟
که می روی تو و رنگ پریده می ماند
...
ز درد یاس ندانم کجا کنم فریاد
قفس شکسته ام و آشیان نمانده به یاد
...
بـــــا مـــــا بیـــــا تــــــــــا بیـــــابـــــان و مـــــارا
مـــــارا ببیـــــن سایـــــه ای در سرابیـــــم و تنـــــها
تنهـــــا صـــــدا نالـــــه ی خام ســـــوزان و مردی
مـــــردی کـــــه می گویـــــد از دل خــــــــــدارا !
بشنـــــو کـــــه دوزخ فـــــرا خوانـــــده مــــــــــارا !
بعضی وقتا فک میکنم اتفاقی شبیه اون چیزی که واسه پروفسور ِ کتاب " خدمتکار و پرفسور " برای من هم رخ داده . حافظه کوتاه مدتم خیلی متلاشیه . ینی در حد شاید چن دقیقه اینا کار میکنه ولی حافظه بلند مدتم هنوز کار میکنه . نمونه اش اون روز ب یکی از دوستای قدمیم گفتم یادته آخرین دفعه ای ک تولدتو تبریک گفتم کی بود ؟ گفت نه
گفتم 8 سال پیش . تو دبیرستان . طبقه دوم ساختمون . کنار نرده راه پله وایستاده بودی . داشتی میرفتی پایین . صبح ساعت 9
خندید فقط
کلید کمد دانشگاه گم کرده بودم . فردا از خونه چن سری از این کلید کوچیکا بردم ک ببینم بازشون میکنه یا نه . یکی شون باز کرد . فرداش بعد کلاس خواستم وسایلمو بزارم تو کمد ، خسته بودم یه کم ، اشتباهی کلید موند تو کمد و قفلشو زدم :| دنبال آشنا گشتم تا ببینم کلید کوچیک داره یا نه . یاشارو دیدم کلیداشو گرفتم امتحان کردم . قفل باز شد :|
حالا این ک چیزی نیست . با خوندن این پست درباره نحوه رمزگشایی آیفون که اسنودن گفته اصن نابود شدم :| اسید :|
عاقا حریم شخصی نداریم راحت باشین .
فیلم های مورد علاقه من :
1- سه گانه ماتریکس . ب نظر من این فیلم انقلابی ترین فیلمی ک من دیدم . از هر لحاظ ، دیالوگا ، قدرت تخیل نویسنده ، جلوه های ویژه و ... همشون ی نوع انقلاب محسوب میشه ب نظر من . بار ها دیدمش :)
2- پیدا و پنهان . کارگردان حجت قاسم زاده اصل . من کلا تمام فیلمای قاسم زاده رو دیدم و همشونو دوست دارم . ژرفا - از شنبه تا پنج شنبه - کسوف - تنهایی - واقعیت ها و رویاها - یک داستان کوتاه و چند داستان دیگر . اینا فیلمای قاسم زاده هستن . من حداقل هر کدومو 3 بار دیدم ولی از همه بیشتر با پیدا و پنهان حال میکنم . تک تک دیالوگاشو حفظم . اصلا از همه فیلمهای دیالوگ محور لذت میبرم . شخصیت اصلی فیلم ورژن زنانه شخصیت منه . البته نرگس خانم معتقدن ک فیلم برداری فیلمای قاسم زاده خیلی معمولیه .
3- امروز . ب کارگردانی رضا میرکریمی . اصن این فیلم عالیه . البته من فیلمای "یه حبه قند "و "خیلی دور ، خیلی نزدیک " میرکریمی رو هم دوست دارم ولی این فیلم با بازی معرکه پرویز پرستویی ی چیز دیگه ست . تو ی جای فیلم از پرویز پرستویی سوال پرسیده میشو و انم جواب میده " امروز" . هیچ کس بغیر از پرویز پرستویی نمیتونه اون حسو منتقل کنه . یادمه ی بار تو بلاگفای خراب شده ی پست مفصل در مورد این فیلم نوشته بودم :)
4- کمپانی . از فیلم های جاسوسی خیلی خوشم میاد . این فیلم اند جاسوس بازیه . خیلی هم طولانیه :|
5- انیمیشن Inside out . این انیمیشن کلا طرز فکر منو نسبت ب تصمیم گیریهام عوض کرد . شاید بگین انیمیشنه دیگه ولی این ی چیز دیگه ست ب نظر من . کاملا برای بزرگسالان تولید شده . لازمه بگم 175 میلیون دلار خرج ساختنش شده ! و در عین حال 856 میلیون دلار فروخته . ترجیحا هم زبان اصلی گوش بدین .
6- بازی . The Game . کارگردان : دیوید فینچر . تا آخر فیلم فک میکنین همه چی رو میدونین ولی شوکه میشین :) اصن ی وضی آدم آخر فیلم روانی میشه :))
7- V for Vendetta . کاری ندارم ک چیزایی ک تو فیلم گفته میشه راسته یا دروغ . نحوه پرداخت ب موضوع عالیه . اصن آدم لذت میبره از فیلم . اینکه چهره شخصیت اصلی داستان هیچ وقت دیده نمیشه فیلم رو واقعا جذاب میکنه .
+ یادم بیاد بازم مینوسم
++ هر کسی خواست فیلم های مورد علاقه شو بنویسه . یا اینجا یا ب خودش . خوشحال میشم بخونم .
+++ مطمئنن آقای مترسک پست مفصلی میتونن بنویسن در این باره :)
پس از کش و قوس های فراوان و بعد از کلی چانه زنی و رای زنی با مصطفی
قبول کرد ک دوباره برگرده ب وبلاگ نویسی
در عرض دو روز دو تا آهنگ از چاوشی
این یکی رو بیشتر دوست داشتم :) شعرش عالیه . عالــــــــــــــیه
گفته بودم بی تو می میرم ولی این بار ، نه
گفته بودی عاشقم هستی ولی انگار ، نه
هـــرچه گویی دوستت دارم به جز تکرار نیست
خو نمی گیرم به این تکرار طوطیوار ، نه
تا که پا بندت شَوَم از خویش می رانی مرا
دوست دارم همدمت باشم ولی سر بار ، نه
قصد رفتن کرده ای تا باز هـم گویم بمان
بار دیگر می کنم خواهش ولی اصرار ، نه
گه مرا پس می زنی ، گه باز پیشم می کشی
آنچه دستت داده ام نامش دل است افسار ، نه
می روی اما خودت هم خوب می دانی عزیز
می کنی گاهی فراموشم ولی انکار ، نه
سخت می گیری به من با اینهمه از دست تو
می شوم دلگیر شاید نازنین، بیزار نه
گه مرا پس می زنی ، گه باز پیشم می کشی
آنچه دستت داده ام نامش دل است افسار ، نه
برام فال حافظ باز کرد :
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
گفت حالا تو برام فال باز کن . فقط منتظرم بد بیاد ( با چشم غره ) .
بسم الله گفتم و باز کردم :
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
خندید :)
قبلن ها ک حوصله ام بیشتر بود ی مسابقه طراحی کرده بودم تو بلاگفا خراب شده ب اسم 7خان
7 معما ، 7 مرحله ، 7 جواب
( با لحن تبلیغ فیلما بخونین :) )
گفتم شاید دلتون معما بخاد
خداروشکر ک نابود نشدن .
+ راهنمایی نداریم
اینها را می نویسم به بهانه این پستتان
اول از همه باید تشکر کنم . بابت این همه کلمه . این همه جمله . این همه فکر . بابت تک تکشون ممنونم :)
در مورد نسیم ملایم(!) تبریز نوشتین اونم تو این وقت سال . نسیم ؟ ملایم ؟ ما صبح ها خودمونو بسته بندی میکنیم بعد میریم بیرون :)) ولی نور خورشید هست خداروشکر :)
پاراگراف بعدی نوشته تون منو برد به سال های قبل . چیزهایی نوشتین که اصلا یادم نبود . لحظه شماری واسه عید ، سیاه شدن دستام ، داریوش . معما ها . مسابقه ها ، این شعر مال کیه هاا و ... . چه خوب یادتونه . چه حس خوبیه وقتی می فهمم یادتونه . چه حس خوبیه وقتی می فهمی یکی یادش هست تورو . قالب سبزه رو دوست داشتم . هیچ قالبی مث اون نیست . مث اون نمیشه . ژست سیگار کشیدن :)) هنوزم دوست دارم :)) روزهای خاکستری . چ روزهای بدی بودن اون روزا .... در مورد قالب وحشتناکه حرف زدین ، یادم نیست اصلا اونو :| . من از اون دوران چیزای کمتری نسبت ب شما یادمه ( ب لطف حافظه متلاشی من ) . تصوراتتون از روز شنبه اینکه قراره چ اتفاقاتی بیفته . همیشه برام جالب بود :)
از رویا هام سوال پرسیدین . بزارین راستشو بگم . من خیلی وقته دیگه رویایی تو زندگی ندارم . هیچ آرزویی نسبت به آینده ندارم . وقتی بچه بودم داشتم . یکیش بستنی فروشی بود . دوست داشتم بستنی فروش بشم . چن ماه پیش به این آرزوم رسیدم . دومیش هم این بود ک لپتاپ داشته باشم ک اونم خداروشکر دارم . شاید باورتون نشه . من فقط تو زندگیم آرزوی داشتن اینارو داشتم . چیزهای دیگه ای هم دوست داشتم ولی هیچ کدوم اندازه این دوتا نبودن و نیستن . تصورم نسبت به آینده در حد چن ساعته . نمیتونم حتی به چن روز بعد فک کنم . نمی دونم قراره چی بشه . تصویرهایی ک کشیدین خیلی قشنگ بودن . مخصوصا مورد عکاسیش :) نمی دونین چقدر ذوق کردم وقتی خوندم که تا 70 سالگی باید وب نویسی کنم :))
چیزهایی که نوشتمو چن بار خوندم . دیدم حتی یک دهم چیزی ک باید شما برای من نوشتین هم نیستن . تصمیم گرفتم چیزی تعریف کنم ک شاید براتون جالب باشه . اولین دیدار من با مادر شما ، خانم دکتر :) یاد این اتفاق همیشه دلچسبه . اینکه یه مخاطب مجازی حقیقه بشه .
2شهریور 92 بود . من و مصطفی طبق قراری که با خانم دکتر گذاشته بودیم راهی مقصد شدیم . وسط راه از یه شیرینی فروشی یه بسته شکلات گرفتیم که دست خالی نریم . سروقت رسیدیم . هم من هم مصطفی یه هیجان خاصی داشتیم :) بالاخره خانم دکتر رو زیارت کردیم . چن دقیقه به احوال پرسی و این حرفها گذشت ولی ما هنوز اضطراب داشتیم ولی خانم دکتر خیلی ریلکش بودن :) . کم کم اضطرابمون داشت کم میشد که خانم دکتر شکلات رو باز کردن . آبرومون رفت . دوتایی مون آب شدیم رفتیم تو زمین . شکلات به اون افتضاحی ندیده بودم تا حالا . کلا عرق بود ک داشتیم با مصطفی می ریختیم ولی خانم دکتر به رومون نیاوردن ( جا داره همین جا تشکر کنم ازشون که به رومون نیاوردن :)) ) . یه کم در مورد اتفاقات وبلاگی حرف زدیم تا که حرف مسابقه ها اومد وسط . خانم دکتر هم یه معما داشتن به این شکل :
15 , 10 , 2 , 5 , ?
من چقدر واسه این معما فک کرده بودم ! جوابو که گفتن قیافه من و مصطفی شد :| هی میگفتیم ینی به این آسونی بود؟ :))
اینم عکسش : کلیک
هم چنان داشتیم حرف میزدیم که مصطفی از درد گردنش حرف زد . همونجا بود که خانم دکتر گفت بزار معاینه ات کنم . معمولا معاینه همراه با درد میشه . اینجا هم همون اتفاق افتاد . ینی هر چن ثانیه یه بار مصطفی یه آخی اوخی میگفت و من هی میخندیدم . از ته دل . با پیشنهاد من حتی میتونست زیباتر بشه که خانم دکتر قبول نکردن . پیشنهاد بدی نبود .گفتم "خانم دکتر ، همین جوری که هستین با آرنج بزنین گردنشو بشکونین ، قال قضیه رو بکنین " :))) با دستمم حرکتو نشون میدادم . واقعا پیشنهاد بدی بود ؟ نه :)) در همین حین هم ، مصطفی هم درد میکشید هم میخندید . خانم دکتر هم میخندیدن همراه با گفتن "الله اکبر" :)))
پ.ن.1 عینک مصطفی اون روز شیکسته بود . هرکاری کردم نتونستم تو متن بیارمش :))
پ.ن.2 تسبیح خانم دکتر موند تو ماشین و این باعث شد یه بار دیگه ایشونو زیارت کنیم :)
باز هم ممنونم . بخاطر تمام حس های خوبی که تو این سال ها به من منتقل کردین .
ممنونم :)
اگه وقت داشتین و البته اینترنت :)) ، اینو کلیپو دانلود کنین و نگاه کنین
اجرای زنده آهنگ جان جانان سامی یوسف در لندن
+ اینترنت من مشکل داره چن روزه نمیتونم بیام بیان . بقیه سایتا کار میکنن الا بیان . نمی دونم چرا :|
حرف زدن در مورد ویژگی ها و خصلت های خود آدم کار درستیه ؟
نشانه غروره ؟
خودبزرگ بینیه ؟
دور از خشوع و تواضعه ؟
+ یاد این پستم افتادم
Google translate extension
ی اکستنشن مفید برای کسایی ک ب وبای خارجی زیاد سر می زنن
1. به این آدرس برین و add to chrome بزنین
2. بعد از نصب بالا سمت راست آیکن مربوط ب گوگل ترنسلیت اضافه میشه
3. با زدن آیکن و بعدش extension option وارد آپشن بشین
4. تو قسمت My primary language ربان فارسی رو انتخاب کنید .
5. Pop-up translations هم نحوه نمایش ترجمه رو مشخص میکنه . من خودم دومین گزینه رو انتخاب کردم
6. هر متن یا کلمه ای رو انتخاب کنین ، معنیشو بلافاصله بغلش مینویسه
مطالب آموزشی پلاک هفت باعث شد من این پستو بزارم :)
اکستنشن پیج مونیتور یا Page Monitor Extension
!! مخصوص کسایی ک کروم دارن !!
به چ دردی میخوره ؟
هر لینکیو ک بهش بدین هر 10 دقیقه یک بار ( یا هر چند دقیقه ک شما بخاین ) اون لینکو بررسی میکنه . اگه تغییری توش ایجاد شده باشه بهتون اعلام میکنه .
خب ک چی ؟
مثلا میتونین وبلاگ دوستای بیان تون رو توش ثبت کنین تا هر وقت نظری تایید کردن یا مطلبی گذاشتن بهتون خبر بده . البته این مطلب جدید رو خود بیان میگه . یا مثلا میتونین وب کسایی ک تو بلاگفا ، پرشین بلاگ ، میهن بلاگ رو هم وارد کنین تا برای فهمیدن اینکه مطلب گذاشتن یا نه ، روزی صدهزار بار وبشونو چک نکنین :))
حتی مطالب حذف شده رو هم نشون میده
خب الان چیکار باید بکنم ؟
1. ب این لینک برین و دکمه add to chrome رو بزنین . منتظر باشین تا نصب بشه .
2. بعد از اینکه نصب شد یه آیکنی گوشه بالا راست ظاهر میشه ک شبیه علامت نبضه .
3. هر سایت یا وبلاگی ک رفتین ، اون آیکن نبض رو بزنین . چن تا گزینه میاره . با زدن monitor this page اون سایت وارد لیست میشه.
4. بعدش همونجا option رو بزنین .
5. پایین صفحه Time interval هست . با اون میتونین زمان هر دوره رو تنظیم کنین .
صدای من
البته در دوران کودکی
بازم میگم من خیلی شیرین بودم :))
پ.ن.
گرگه اومد تو گله
هی دمشو تکون داد
دندوناشو نشون داد
یه بز پرید به اینجا
یه بز پرید به اونجا
گرگه به دنبال بزا تو صحرا
یکدفه افتاد و دمش کنده شد
گله پر از خنده شد
فرمت فایل هایی ک من ضبط کردم ام پی تری نبود . مجبور شدم از ی برنامه کانورتر استفاده کنم .
نگو اینم ناقص کرک شده فایلارو نصفه کانورت کرده . من هم هیچ کدوم از فایل هارو گوش نکردم بعد ضبط
خلاصه اینکه خیلی شرمندم ، از همه :(
فایل های اصلی
قسمت اول
قسمت دوم
قسمت سوم
قسمت چهارم
این کلیپو همین الان پیدا کردم
قدیمیه . مال 5 سال پیشه
میزارمش اینجا ب احترام حرف مریم خانم :)
+ قدیما تا این حد ینی حرفه ای بودماااا :)
1.یاد دوران دبیرستان میفتم . حتی نمی تونین تصور کنین منو تو اون دوران . کلی فرق کردم نسبت ب اون موقع ها . خیلی آروم تر شدم ... خیلی
شلوغ بودماااا :)) در حدی ک قابل گفتن نیست :))
2. ی ناظم مشتی هم داشتیم . خیلی خوب بود . هوامونو داشت . ما هم ازش حساب می بردیم . ینی تنها کسی ک ازش حساب می بردیم ناظممون بود . خیلی مرد بود . یادمه ی بار بچه های سال پایینی کفریش کرده بودن ، خواسته بود ی سیلی بخوابونه تو گوش پسره ولی اینکارو نکرد در عوض با مشت زد تو شیشه پنجره . شیشه شکست . دستش هم برید . فرداش اومد از همه کلاسا بخاطر اتفاق دیروز معذرت خواست . خیلی مرد بود .
3. ب من تو دبیرستان ویروس میگفتن . هر کاری ک من میکردم تو کل کلاس ( حتی تو کل مدرسه ) پخش میشد . از جمله : روبیک . من بصورت مستقیم ب 30 نفر روبیک یاد دادم :)) . کلا تو مدرسه همه روبیک دستشون بود . تو کلاس دین و زندگی تو ی کاغذ آموزششو نوشتم ، دادم اون یکی ناظممون گذاشت تو اتاق کپی . هر کس میخاست می رفت واسه خودش کپی می گرفت :)) خود ناظممون واسه خودش هم کپی گرفت :))
حتی من ب معلم مون هم روبیک یاد دادم و باعث شد امتحان نگیره ازم و بهم 20 بده :)) من داشتم ب معلم روبیک یاد میدادم بقیه داشتن امتحان هندسه می نوشتن فحشم میدادن :))))
4. ی معلم فیزیک عقده ای داشتیم . ی بار میخاست امتحان بگیره . روز قبل امتحان دیدیم دستش کتاب انرژی اتمیه . هر آدمی میتوست حدس بزنه ک امتحان از اون کتابه . ما هم رفتیم همه سوالارو حفظ کردیم . اومد امتحان گرفت همه نمره شون زیاد شد . نتونست مچ مونو بگیره . گفت چرا تخته سیاهو پاک نکردین ؟؟ 5 نمره از همه تون کم میکنم . ما هم گفتیم ب جهنم :))
5. عایا معلمی ک پاش شکسته مجبورش کنی 2 طبقه پله بیاد بالا ، جزو مصادیق مردم آزاری محسوب میشه ؟؟ :))
6. شاید باورتون نشه . من تو دبیرستان از همه بیشتر ادبیات و جغرافی خوندم . ینی معلم ادبیات میومد دو تا درس میگفت بعد میگفت 3 تا درس بعدی رو هم خودتون بخونین هفته بعد 5 درس امتحان . هر هفته این اتفاق میفتاد . اینا خوبه حالا . شفاهی پرسیدنا افتضاح بود .
بیت قبلی :||| خب بیت بعدی رو می پرسن . قبلی چرا آخه :|||
کلا ما تمام ابیات کتابو باید حفظ میکردیم . حتی اون شعر های توی تمرین ها رو .
در ضمن امتحان زبان قارسی ترم اولمون ، نصف سوالا از قسمتای ترم دوم بود و ما اصلا تعجب نکردیم :))
7. ما معلم شیمی مونو خیلی اذیت می کردیم . واقعا از این جا معذرت میخام ازشون . گوشی ایشون از این سونی اریکسون قدیمیا بود . ما ی روش پیدا کرده بودیم ک میشد ب سونی اریکسون ها اس ام اس فرستاد ، بجای اینکه شماره مارو تو قسمت فرستنده نشون بده ، هر چیزی ک ما بخایم رو نشون بده مثلا بجای شماره بنویسه "جعفر" . ما میدونستیم ک معلم مون برنامه 90 رو نگاه میکرد. اتفاقا کلاس شیمی ما هم سه شنبه ها بود . آخرای زنگ بود ک ی ایده شیطانی تو ذهنمون بوجود اومد :)) ب معلم مون اس ام اس فرستادیم :
" شما برنده یک دستگاه دوربین فیلم برداری سونی شده اید. برای اطلاعات بیشتر ب سایت www.90tv.ir مراجغه فرمایید ."
فرستنده : 2000090
صدای اس ام اس اومد . معلممون گوشیشو در آورد . رنگش پرید :)) هیچی نمی گفت . زنگ خورد . رفت تو دفتر مدرسه . ما هم دنبالش میکردیم . از دور نگاه میکردیم . رفت ب ناظم ی چیزی گفت بعدش ناظممون بغلش کرد . :)))) بعد رفت اتاق دبیران . تمام معلما بهش تبریک میگفتن . ما هم عین چی داشتیم می ترسیدیم و میخندیدیم :))) بعد یهو دیدیم این از مدرسه زد بیرون ک بره کافی نت :| یا خدا :)) اگه میدید خبری نیست تو سایت ما بدبخت میشدیم :))) همیشه بهمون شک میکرد ولی این دفعه خیلی دقیق کار کرده بودیم . واسه اینکه گندش در نیاد ی اس ام اس دیگه فرستادیم برش :
اگر برای شما اس ام اسی از طرف سایت 90 مبنی بر برنده شدن شما در مسابقه آمده بخاطر مشکلات فنی در سیستم بوده است و اشتباه شده و فلان ...
معلممون برگشت . قیافه اش آویزون بود :)) خداروشکر خبر دار نشد . دو سال بعد تو آخرین روزای پیش دانشگاهی بهش قضیه رو گفتیم . 2 دیقه مکث کرد . تمام بلا هایی ک تو این دوسال سرش اومده بود جلوی چشمش پلی بک شد . ی دفعه ای شروع کرد ب خندیدن . خداییش خیلی با جنبه بود
8. تو مدرسه به ما از شیر لیوانی ها میدادن با نی. ما نی ها رو کش می رفتیم :)) منظورم از ما ، کل کلاس نیست . ما 4 نفر ( تو دبیرستان هم ما پک 4 نفره داشتیم ) حدود 600 تا نی داشتیم :))
9. کلا هیچ قفلی برای کلاس ما بسته نبود . هر جا ک دوست داشتیم می رفتیم . هر دریو ک میخاستیم باز میکردیم . حتی اگه قفل بود . یادمه جعبه مربوط ب مدار دزدگیر مدرسه رو باز کرده بودیم . بدون کلید :)))))
++ چیزی ب ذهنم برسه اضافه میکنم ب این متن
+++ فایل های صوتی در این پست
از بچگی با آهنگ حال میکردم . خالم وقتی بچه بودم صدامو ضبط کرده . آگهی تلویوزیون میخوندم . " میخام سالاد درست کنم ... " صدای همه نوه ها رو صبط کرده خالم . هنوزم هست . { شاید قبلن گفته باشم ولی ی بار هم میگم . شیرین ترین بچه ای ک تو عمرم دیدم خودمم :))) اعتماد ب سقفو دارین ؟؟؟ :))) } . بعد ها با آهنگای محمد اصفهانی آشنا شدم . آلبوم حسرت چقدر خوبه . هنوزم دارم . هنوزم گوش میکنم بهش . بعد ها هم ک شوق خریدن آلبوم گل آفتاب گردون داشتم . خیلی آلبوم خوبی بود :) خب آهنگ دیگه بسه . بزارین از قبل تر ها شروع کنم . در سال 71 دیده بر جهان گشودم :)) . بر خلاف وضعیت کنونیم ، موقع بدنیا اومدن شرایط بهتری داشتم . 4.7 کیلو بودم :) . دوران دبستان رو تو شهر خودم خوندم { ی جور نوشتم انگار راهنمایی و دبیرستان رو تو لاس وگاس خوندم :))) } از بچگی مث تمامی بچه ها علاقه فوتبال داشتم . روپایی می زدم . ساعت ها . تنهایی .
معمولا هر کسی راست دست باشه اکثر کارهاشو با اون دست انجام میده . چپ دست ها هم همین طورن ولی در مورد من این طور نیست . من راست دستم ولی بشکن زدن رو با دست چپ یاد گرفتم . پینگ پنگ بازی کردن رو با دست چپ یاد گرفتم . کسی هم مجبورم نکرده بود . بصورت طبیعی این کارو کردم . الانم اگه کسی ازم بپرسه کدوم دستت قوی تره، جوابی ندارم براش . در بعضی شرایط چپ قوی تره . درستش اینه ک بگم دست چپ من از دست چپ بقیه راست دست ها قوی تره . بارها تو مچ انداختن من با دست چپ افراد قوی تر از خودمو شکست دادم { چیز افتخارامیزی نیست البته } . در پایان باید بگم من چپ پا هم هستم .
چن سالی هست ک متوجه ی خصلتی تو خودم شدم . من سمت چیز ها یا کارهایی میرم ک کمتر کسی طرفش میره . این اتفاق ، ی پدیده غیر ارادیه . ینی من تصمیم نمیگیرم . خودش اتفاق میفته . دو تا مثال :
1. فری استایل کردن .
2. گیم بازی کردن . معمولا گیم هایی بازی میکردم ک کسی بغیر از خودم ازشون لذت نمی برد . { جالبه ک بگم من اول یا دوم دبیرستان میخوندم ک ی روز چشامو وا کردم . هر چقدر فک کردم یادم نمیومد آخرین باری ک گیم بازی میکردم کی بود . خیلی زود با گیم بازی کردن خداحافظی کردم . دوستای من هنوزم گیم بازی میکنن . هنوز هم :| }
بچه شیطونی بودم ولی آتیش نمی سوزوندم . طبق گفته ها ، علاقه وافر به قابلمه و قاشق و بشقاب داشتم :)) داشت ی چیزی یادم می رفت . مهارت زیادی هم تو شکوندن ظروف آشپزخانه داشتم :)) از همان عنفوان کودکی علاقه شدیدی ب توپ داشتم و همین باعث شد ی بار تو تولدم 2 یا 3 تا توپ هدیه بگیرم . کسایی ک توپ خریده بودن آه می کشیدن ک چرا کادو عین هم خریدن ، من هم ذوق مرگ شده بودم :))
یادم میاد وقتی بچه بودم { 6 سالم بود فک کنم } میرفتیم خونه بابابزرگم . داییم هنوز ازدواج نکرده بود . کامپیوتر داشت . اجازه میداد با کامپیترش بازی کنیم . این بود بازی. کلا 6 تا رنگ داشت بازی :))) بعد ها ک خودمون کامپیوتر خریدیم بازی ها رو از داییم گرفتم . داییم 3 تا گیم رو فلاپی زد بهم داد . توجه دارین دیگه ؟؟ فلاپی :|
بچه ک بودم دوست داشتم بستنی فروش بشم . ب لطف دانشگاه این کارو کردم . بعد ها ک با لپ تاپ اشنا شدم آرزو داشتم منم ی لپ تاپ داشته باشم . خداروشکر الان دارم . این ینی من ب تموم (!) آرزو هام رسیدم .
تو دبیرستان ب شعر خوندن علاقه پیدا کردم . عاشق شعرای کارو بودم . ی نمونه اش . من این شعرو از حفظ بودم . یادش بخیر .
نقطع عطف زندگیم دانشگاهه . دیدم نسبت ب محیط عوض شدم . ن اینکه چیزهای بدی دیده باشم نه . با دنیا آشنا شدم . اینکه فرهنگای مختلف چقدر میتونن با هم فرق داشته باشن . اینکه احتمال داره من هم تو زندگیم اشتباه فکر کنم . هیچ وقت فک نمیکردم آدمای جدید بتونن ایقدر روم تاثیر بزارن . رفتار هایی دیدم ک از جنسیت خودم خجالت کشیدم . با ادم هایی اشنا شدم ک حس خوبی بهم دادن . شاید از لحاظ علمی از دانشگاه راضی نباشم ولی از بابت دیدن و تجربه کردن خیلی چیزا راضیم ک دانشگاه رفتم .
قوانینی برای خودم دارم ک سعی میکنم رعایتشون کنم :
1. رو موضوعات مختلف سعی میکنم بحث نکنم
2. وقتی با کسی ک ازم بزرگتره حرف میزنم از فعل جمع استفاده میکنم . حتی بعضی وقتا ب علی میگم شما .
3. مورد 2 در ارتباط با جنس مونث برای تمامی سنین رعایت میشه بغیر یاسمین دختردایی 2 ساله این جانب :))
4. سعی میکنم هیچ وقت ب هیچ قراری دیر نرسم . در این 16 سالی ک دارم درس میخونم فقط ی بار تو اول دبیرستان بمدت 30 ثانیه ، دقیقا 30 دیر رسیدم . اونم البته تقصیر من نبود .
5 چیزی ک دوست ندارم : آسانسور - کدو - تلویزیون - ارتفاع - فیلم ترسناک .
5 چیزی ک دوست دارم : نارنجی - تی شرت طوسی - آب طالبی - بستنی شکلاتی - عکاسی .
5 چیزی ک بلد نیستم : نقاشی کشیدن - حرف زدن پشت تلفن با فامیل ها :| - غذا درست کردن - پرینت کردن طوری ک پشت روی کاغذ درست باشه - دستی کشیدن با ماشین
5 چیزی ک بلدم : برنامه نویسی { مثلا :)) } - عکاسی - دوچرخه سواری - soccer freestyle - روبیک .
1. بخاطرش اسکایپ نصب کردم . باهاش حرف زدم . خیلی حال داد .
2. میگه با هم قهریم
3. کادوشو بهش میدم . فردا میاد تشکر میکنه
4. امروز درس خوندم :|
5. براش چن تا پی دی اف می برم . خوشحال میشه
6. ویندوز 10 نصب کردم . ینی عاشق دکمه استارتم :))
7. امیرحسین پی سی خریده :| 5.5 :|